زاد گـــاه
امير سپهر
اين نسل های سوخته، سوخته گان شمايانند آقای گنجی، نه آريامهر!1
پاسخی به تحليل «پیامدهای نامههای اعتراضی به آیتالله خامنهای» آقای اکبر گنجی در سايت بی.بی.سی
جناب گنجی، هر «تحليل سياسی»، درست بسان «تشريح يک بيماری» است. بيماری را هم آنگاه ميتوان درست تشريح کرد که نخست «تشخيص درستی» از خود «بيماری» در دست باشد. مرادم اين است که مادام که ما «تشخيص درستی» از يک بيماری بدست ندهيم، دارو ها و يا حتی جراحی های ما نه تنها آن بيماری را درمان نکرده، بل که به ثشديد بيماری در شخص بيمار نيز خواهد انجاميد
اگر هم در جهان پزشکی «تخصص» تنها «صلاحيت» برای «تشخيص درست يک بيماری» باشد، در جهان سياست اما افزون بر تخصص، فرد تحليلگر، می بايد از «شرافت اخلاقی» نيز برخوردار باشد، ور نه تحليل های وی در بهترين حالت هم نه اينکه دريچه ای بسوی روشنايی نگشوده، بل که به تيره گی اوضاع و سيه روزی بيشتر مردمان هم منجر خواهد شد
اين شرافت اخلاقی هم که از آن سخن بميان آوردم، در «مسئوليت پذيری» متبلور ميشود. تجلی اين «مسئوليت پذيری» هم در «اقرار به اشتباه» و «نقد از خود» ست که اين، همان شرط لازم ـ گر چه ناکافی ـ برای گام نهادن به قلمرو دموکراسی و «دموکرات گشتن» است
همچنان که امروزه در کشور های دموکراتيک، چنانچه شاخه بسيار کوچکی از يک حزب سياسی در يک روستا هم در انتخاباتی نسبت به انتخابات پيشين، دو درصد هم آرای کمتری داشته باشد، مسئول آن شاخه حزب، فورآ شرافتمندانه مسئوليت اين «افت رای» را پذيرفته و درجا هم اسعتعفا ميدهد
حاصل اين که آقای گنجی، شما و هم انديشان محترمتان در ايران رژيمی را بر سر کار آورده و سالها هم به استحکام پايه های آن کمک کرده ايد که بر اساس برآورد متخصصين، مصيبت های انسانی، فرهنگی، اخلاقی و حتی باوری ـ مذهبی و همچنين خسارت های اقتصادی آن تا همين مقطع هم از «دو فتنهء عظيم و بنيان کن» سقوط ساسانيان بدست اعراب و حملهء مغول «روی هم» نيز بيشتر بوده
با اينهمه، شما بزرگوران نه تنها کوجکترين نقدی از عملکرد خانمان بربادده خود نکرده، بل که رندانه هنوز هم هر سخن و نوشته خود را با پريدن به نظام شاهنشاهی آغاز ميکنيد تا با بی اخلاقی تمام اين ناراستی را القاء کنيد که بله، آن نظام هم بسان همين رژيم ضدبشری بود و ما بخاطر همين هم انقلاب کرديم
جناب گنجی، به شرافت سوگند اگر من بجای شما بودم، پس از آن آسيبی که زده و کمر ايران و ايرانی را شکستيد، يا ديگر برای هميشه خاموشی گزيده، گوشهء عزلت اختيار کرده و خدای را بياری می طلبيدم که اين مردم هستی از کف داده از گناهانم درگذرند، يا اين که اگر هم قصد جبران و خدمت می داشتم، شرافتمندانه و شجاعانه هر متن و سخن خود را با پوزش از تاريخ ايران و ايرانيان و بويژه از اين ميليون ها دختر و پسر اسير و نوميد و افسرده آغاز ميکردم که خود را نه «نسل آريامهری!»، بل که «نسل سوحته» می خوانند. چرا که اينان خود نيز به نيکی دانسته و بروشنی هم ميگويند که نابودشدگان و «سوخته گان» شما و شمايانند آقای گنجی نه محمد رضا شاه پهلوی!1
آقای گنجی، نظام شاهنشاهی ايران اگر بسان هلند و نروژ و دانمارک نبود، شما و هم انديشان محترمتان هم نه تنها در آن روزگار، بل که هنوز هم آخر کوچکترين شباهت انديشه ای و شخصيتی به مردمان آن کشور ها نداشتيد و نداريد. بهمان دليل هم «نظام شما» نه تنها شبيه نظام های آن کشور ها نشد، بل که حتی مترقی ترين مواد قانون ضدبشری آن هم «ياسای» چنگيز خان مغول را روی سفيد کرد، چه رسد به بی قانونی های آن
در پايان اين نکته را هم از من بياموزيد که «دموکراسی» و «اخلاق» نه «معرفتی»، بل که اموری «تربيتی» هستند آقای گنجی. از اينروی هم برای مثال روضه خوان هايی چون خامنه ای و جنتی و مصباح يزدی و اژه ای ... حتی با خواندن دويست هزار جلد کتاب در بارهء دموکراسی و سکولاريسم هم هرگز دموکرات و سکولار نخواهند شد
همچنين که شما خود به سبب تربيت مذهبی در کودکی و نوجوانی، با آنهمه کتاب خواندن هم متاسفانه هنوز نتوانسته ايد دموکرات شويد، حتا تا همين اندازه که بتوانيد يک تکه پارچهء سه رنگی که آرم شيرخورشيد دارد را در دست يک هم ميهن خود در اکسيونی که داشتيد تاب آوريد
اميد که بجای آزرده خاطر شدن از من، ژرف در آنچه نوشتم تأمل کنيد آقای گنجی که براستی هر چه آوردم، از سر حسن نيت بود نه کين ورزی، همين. امير سپهر