حزب ميهن
امير سپهر
اين نه گنجی، که عقيده در زندان است! 1
گنجی انسانی است هم بسيار متهور و هم فوق العاده تيزهوش. ايستادگی جانانه او در مقابل ظلم و استبداد آنهم با مايه گذاردن از جان خود براستی قابل تقدير است. تأثيری که وی تا هم اکنون هم بر افکار عمومی جهان گذارده، بی شک کمتر از تآثيرات چند تظاهرات ميليونی نيست. او آنچنان فضايی ساخته که حتی بی آزرم ترين مردمان و دولتها نيز مجبور شده اند در برابر حاکمان پسمانده و جنايتکار تهران واکنش نشان دهند. گنجی کاری کرد که برای يک بار هم که شده هيچ شخصيت بی تفاوت و يا خود فروخته و يا دولت چپاولگری نتواند بر نقض ابتدايی ترين حقوق انسانی در ايران چشم بر بندد و ادعا کند که در کشور آفت زده ما دموکراسی و حتی آنگونه که خود ملا های دغلباز ادعا می کنند (مردمسالاری دينی) وجود دارد. وی در داخل هم مچ دموکراسی خواهان دروغين و دغلبازان را باز کرد
علی رغم اين جانقشانی ها و اينکه وی از همت بلند خود امروز به سمبل مبارزات مردم ايران برای آزادی در نزد جهانيان تبديل گرديده، هنوز هم هستند پاره ای از هم ميهنان خودمان که بدون توجه به نفس کار بزرگ و جانانه او، همچنان وی را بخاطر پار و پيرار و به گفته خودشان مريد ديروز خمينی بودن، باورمند به اسلام ماندن، اصلاح طلب بودن، پاسدار سابق بودن؛ مقلد مرتجع آيت الله منتظری بودن و حتی احتمالآ همچنان عامل خود رژيم بودن ملامت کرده و از او تبری می جويند. شخصی برای نگارنده ايميل زده که چگونه است که من مشروطه خواه و دشمن رژيم اينهمه از گنجی بزعم ايشان پاسدار ديروز و همچنان مرتجع و جمهوری خواه حمايت کرده و او را می ستايم؟ اشتباه اين هم ميهن گرامی و همفکرانشان در اين است که نگاهشان به گنجی دانسته و نادانسته نگاهی مذهبی و يا در نهايت نگرشی ايدئولژيکی است که اينهم متاسفانه از رسوبات فرهنگ مذهبی است. اين عزيزان توجه ندارند که به گنجی نبايد از منظر اعتقادی نگريست، زيرا وی نه ايدئولوگ بلکه يک مبارز است. 1
او نحوه و مکانيزم رسيدن به هدف را بما می آموزد نه خود هدف را. ما می توانيم برای باور های او ارزش قائل نباشيم (چنانکه شخصآ نيز بسياری از عقايد شخصی وی را اصلآ قبول ندارم) اما از وی درس پايمردی و مبارزه بياموزيم. او تا اينجای کار نه ادعای ترويج مکتب و مذهبی را داشته و نه اگر داشته بود برای افرادی چون نگارنده جذابيتی بوجود می آورد. شک ندارم که بسياری چون من وجود دارند که انگيزه ای برای دفاع از گنجی دارند که از خود اين مرد و روش مبارزه اش قوی تر و پر ارزش تر است، انگيزه ای متعالی که هر اعتقاد و روشی را در سايه قرار می دهد، نام اين انگيزه هم چيزی نيست جز دموکراسی خواهی، بر اين اساس ما حتی اگر خود گنجی و هر آنچه که می گويد و اين روش مبارزه وی را هم نمی پسنديم، باز هم به حکم دموکراسی خواهی وظيفه داريم به هر نحوی که قادر هستيم به حمايت از وی همت گماريم. امروز دفاع از گنجی دفاع از آزادی انديشه و بيان در ايران است نه شخص گنجی. ما به حکم همان پايبندی بايد که همين حمايت را از ناصر زرافشان مارکسيست و فلان زندانی مذهبی و حتی هر شيخ و ملای بندی عقيده نيز دريغ نکنيم. 1
جمعه 14 مرداد 1384 [2005.08.05]1