آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Saturday, May 28, 2005

 

اکبر گنجی

حزب ميهن
امير سپهر

اکبر گنجی = ديوانه ای از قفس پريد!1


آزمودم عقل دورانديش را »ـــــ« بعد از اين ديوانه خوانم خويش را
زين خرد جاهل همی بايد شدن »ـــــ« دست در ديوانه گی بايد زدن


می خواهم ساده بنويسم. راجع به يک ديوانه، راجع به اکبر، آخر شرح ديوانگی را که نميشود قلمبه نوشت. پيش از اين اما اجازه می خواهم ابتدا کمی از خودم تعريف کنيم. حال که بيماری نجاتبخش ديوانگی در حال شيوع است، بی خيالش! يکی کم و زياد چه تفاوت دارد. اينهمه تهمت ناروا و ناسزا شنيديم، اين هم روی همه ی آنها. بگذاريد بگويند طرف عقده ای است. عقيده افراد و راست و دروغ دوست و دشمن که حقيقت وجود آدمی را تغيير نميدهد. من وشما هر طور که هستيم هستيم. ولو اينکه ديگران از ظن خودشان يار ما باشند. می خواهم بنويسم که خيلی کم کسی پيدا می شود که بتواند با حقه های قلمی و زبانی مرا فريب دهد، از آنهايی هستم که پنداری داخل مخ نويسنده و يا سخنران هستم. ساده حدس میزنم که چه کسی چه مطلبی را برای چه منظوری می گويد و يا می نويسد. حتی اين را نيز زود تشخيص ميدهم که طرف چند مرده حلاج است، و يا اينکه حريف خود از مقوله و يا ارزشی که از آن دم می زند سر در می آورد و بدان پايبندی دارد يا نه .1
شرافتآ حتی يک لحظه هم فريب آن مرحوم دوزخ مکان را نخوردم. حتی قبل از آمدنش به ايران هم می دانستم که چه نخاله ای است. در سال پنجاه هفت حتی پيش از استقرار رژيم جديد به جرم مخالفت با خمينی و کشور سوزان همه طردم کردند، حتی نزديکترين کسانم، در حاليکه حق با من بود. علی پسر عموی عياش وعرقخورم پاک خاطرخواه حضرت امام شده بود. پسرک نادان برای دفاع کردنم از دولت دکتر بختيار با من گلاويز شده و رکيک ترين فحش ها را نثارم کرد. شش ـ هفت ماهی بعد از استقرار اين نظام آسمانی! آمد برای اظهار پشيمانی وعذر خواهی، گفتم می خواهم هفتصد سال سياه معذرت نخواهی، شتر را برده ايد بالای پشت بام حالا تو يکی آمدی عذر خواهی. معذرت بی معذرت، اگر مرد هستيد (طفلک زنهای ما!) اين زبان نفهم را بياوريد پائين! در مورد خاتمی و شيرين خانم عبادی هم کم و بيش همينطور. لطفآ اين را نپرسيد که چرا اينچنين است؟ چون پاسخ دادن به اين پرسش است که مرا بی شخصيت و خود ستا جلوه خواهد داد. شايد آوردن يک خاطره مرادم را بهتر رساند، ای، يادش بخير! که چه روزگار خوشی داشتيم. روزی همگی در منزل پدری جمع بوديم، همه ی خواهر ها و برادرانم. آنها با شوخی و خنده از زبل بازی هايم حرف می زدند، عاقبت همگی هم نتيجه گرفتند که گويا دانا ترين بچه فاميل باشم، من که جدآ خودم را اصلآ شکل اين حرفها نميديدم در آن روز فقط دو جمله بر زبان آوردم، گفتم ببينيد! بخدا من زبل و دانا نيستم، اين شما هستيد که خيلی پخمه و پپه هستيد! گفتم بدبخت شما ها که من هيچ چيز ندان زبلتان باشم !1
حال هم پس از سی سال مايلم بگويم بدبخت آن ملتی که در ميان ماشا الله چند ميليون روشنفکر و محقق و فيلسوف و ... زبل هايش فقط سه ـ چهار تا گمنام باشند که همان قبل از انفلاب اين امر بديهی و ساده را تشخيص دهند که هيچ ملتی با سوزاندن کشور خود و به دنبال ملا افتادن به آزادی و سعادت نمی رسد! باری، برسيم به اصل موضوع، صاف و ساده بنويسم که من اين مرد را هيچ دوست نميداشتم، منظورم اکبر گنجی است، حتی آنزمان که نوشته های روان و پر مغزش را در باره قتلهای زنجيره ای با علاقه مطالعه می کردم. اين اکبر يک رژيمی بود و رابط من با رژيم خربزه و عسل. نکات چندی هم در نوشته های اين آقا وجود داشت که برايم شک بر انگيز بود، اين مرد تخز هم می دانست که چه می نويسد و هم اينکه کاملآ هدفدار می نوشت. اينکه در اين سالها رژيم با پهلوان پنبه های الکی خود خيلی ملت را سر کار گذارده بجای خود، ولی آخر اين بابا ديگر شورش را در آورده بود. توی کتم نمی رفت که يک بقول خودمان "رژيمی" بتواند يکباره اينگونه دچار دگرديسی شود!؟ آنهم نه يک رژيمی ساده، کسی که برای دفاع از اين سيستم ضد ايرانی اسلحه به دست گرفته. گذشته از اين، اگر اين بابا آرتيست حوزه علميّه نيست و سناريوی خود رژيم را بازی نميکند، چطور می تواند با اين تهور يکه و تنها يقه گنده قاتل ها و باجخور های درشت را بگيرد! در نهايت هم نتيجه می گرفتم يا اين يارو عامل خود رژيم برای يک حقه بازی بزرگ و پيچيده است و يا اينکه يک کله خر ديوانه!1
آمد برلين و بقيه ماجرا را خود می دانيد، بعد هم افتاد زندان. هربار که آوردنش دادگاه آنجا را روی سرش گذاشت، طوريکه رژيم را از شکر خوردن خود پشيمان کرد، و بعد هم مانيفست جمهوری خواهی اولش. نه؛ من يکی ديگر پاک فکری شده بودم، اين اکبر آقا يک ديوانه است نه رژيمی. مانيفست دوم را که داد بيرون پيش خودم گفتم ای داد بيدا، ديگر پاک به سيم آخر زده! در حاليکه بيرونی ها حتی لوطی نيستند که حرفی از سلطان عمامه بسر به ميان آورند، اکبر در داخل زندان ولی الله خان را اخته کرد. می دانيد عظمت کار وی در چيست؟ دراينکه شيرينی مزه ديوانگی را به تلخکامان چشاند. مردم منبعد ديگر حوصله ياوه شنيدن و فلسفه بافی و توجيح را نخواهند داشت. از اين پس هر کسی کمتر از اکبر ديوانه باشد ول معطل خواهد بود. دو نکته می نويسم و بعد تمام. اول اينکه اين ديوانگی بی پير خيلی مسری است. طولی نخواهد کشيد که اين مرض نجاتبخش حتی به مجلس فرمايشی خود ملا ها هم سرايت خواهد کرد، و دوم اينکه اگر ديوانه ها نبودند جهان هرگز دستخوش اينهمه تغييرات نمی گرديد. کمی تحمل داشته باشيد و به درستی اين هر دو ادعای من يک کمی ديوانه برسيد!1

شنبه 7 خرداد 1384 // 2005.05.28

www.hezbemihan.org

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker