حزب ميهن
امير سپهر
!اين خرد و فاشگويی است، نه پرخاشگری و انتقام جويی
The mind is like a parachute, it only works when it´s open !
زين قصه هفت گنبد افلاک پر صداست
کوته نظر ببين که سخن «مختصر» گرفت
در ارتباط با نوشته مافيای اپوزيسيون قلابی چندين ايميل از داخل ايران دريافت کرده ام، بسياری از بزرگوارانم مرا مورد مهر و شفقت خويش قرارداده اند که از اينهمه وداد و محبت آنان سپاسگزاری ميکنم. اميدوارم که لياقت اين اعتماد و مهر را داشته باشم. جدای از اين بخش بزرگی از عزيزان موضوعات مختلفی را گوشزد کرده و يا پرسيده اند که قادر به درج و پاسخگويی به تک تک آنها بر روی وب سايت نيستم ، ليکن با توجه به اينکه تقريبآ موضوع تمامی آنها بر محور چند مسئله مهم دور ميزند، برای سهولت در کار طرح و پاسخگويی، چکيده تمامی آن پيشنهادات و انتقاد ها را به چند بخش تقسيم کرده ام. بگونه ايکه هيچ پرسشی بی پاسخ و هيچ نقدی دور از نظر و بی اهميّت نمانده باشد. نکته قابل توجه در همگی اين نامه های الکترونيکی اين است که تقريبآ همه پرسيده اند چه بايد کرد؟ و بيشترين آنها معتقدند که ما بايد از ايالات متحده کمک بگيريم، اين هم ميهنان معتقدند مگر بوش به داد ما برسد، ور نه هيچ اميد و راه حل ديگری برای آزادی مردم ايران وجود نخواهد داشت .عده ای اين ايراد را بر من گرفته اند که گويا روحيه انتقامگيری و پرخاشگری در من وجود داشته باشد! فرد محترمی که خود نوشته اند استاد دانشگاه هستند، ايميلی فرستاده اند که تقريبآ اينچنين مضمونی دارد : ميدانم و احساس ميکنم که از سر دردمندی و نيکخواهی سخن می گوئيد . اما شايد نيکخواهی را بايد با روشی در هم آميخت که کار هم بدهد ! به کينه و سخت سری کار وطن راست نمی شود. آدمها را که نميشود بجرم اشتباهی در گذشته يکسره از دايره حق جويی و پيکار آزادی کنار گذارد. فرد ديگری پرسيده اند آيا تمامی کساني که در حال حاظر برای دولت جمهوری اسلامی کار ميکنند را بايد از دم تيغ گذراند؟ در خاتمه سئوال کرده اند پيشنهاد من برای برونرفت از اين ستم و رسوايی ملی چيست ؟ هم ميهنی پرسيده اند رابطه اينجانب با شاهزاده رضا پهلوی چگونه است؟ ايشان نيز در انتها راه حل را جويا شده اند. ديگری با ديده ترديد پرسيده اند آيا اين گفته من صادقانه است که خواهان منصب و مفامی نيستم ؟ آن ديگری ايراد گرفته اند برای همچو منی که ادعای آزاديخواهی دارم نوع نظام آتی چه تفاوت دارد، و نقاط افتراق مرا با جمهوری خواهان سئوال کرده اند؟ کسی هم بر من خرده گرفته که مدارا جو نيستم و خيلی بقول ايشان ذره بينی و موشکافانه با گذشته اشخاص برخورد ميکنم، اين سه نيز مانند سايرين ضمن تأکيد بر لزوم کمک گيری از آمريکا، راه حل پيشنهادی مرا جويا شده اند.
بيش از هر چيزی بايد بنويسم که اينجانب بر خلاف بيشتر هم ميهنان عزيزم که روحيه ای بسيار لجوج و انتقامجو دارند، نه در زمينه شخصی و نه در ميدان سياست هيچ اعتقادی به انتقام و يا ساده تر و عامی تر گفته باشم حتی رو کم کردن نيز ندارم. انتقام بويژه درعالم سياست، به شمشيری دو دم ميماند که يک لبه آن ، آنهم لبه تيز تر خود انتقامگير را از پای می افکند، انقلاب اسلامی خود زنده ترين گواه اين ادعا است. عده ای کشوری را نابود کرده و نسلهای متوالی ملتی را بخاک سياه نشاندند صرفآ به اين دليل که از محمدرضا شاه فقيد انتقام گرفته باشند. حديث بعد از آنهم را هم که خود ميدانيد که چگونه انقلابيون ديروز لجوجانه از پذيرش مسئوليت فرار ميکنند و بخاطر اينکه خود را همچنان محق و دانا جلوه دهند، با به گروگانگيری مردم در نظامی وحشی و قرون وسطايی که خود بوجود آورده اند، بخيال خود درصدد اصلاح آن هستند. ولو دويست سال هم طول بکشد و ديگر ايران و ايرانی برجای نمانده باشد. در ادامه همين موضوع نظرتان را به اين نکته جلب ميکنم که مرا سر مخالفت و عنادی پايه ای با جمهوری خواهی نيست، که اين ظرف نيز ظرفيت و قابليّت پخت مردم سالاری را دارد. بگذريم از اينکه بنده اعتقاد دارم جمهوری لا اقل در حال حاظر کارکردی در ايران نداشته و نخواهد داشت. چنانچه اين سيستم را داشته باشيم يک رئيس جمهور مادام العمر خواهيم داشت، اين حال فرع قضيه است، اما مسئله افتراق از اينجا شروع ميشود که اساسأ کسانيکه اينروز ها علم جمهوريخواهی برداشته اند به هزارو يک دليل اصلآ جمهوريخواه نيستند. نام حقيقی اينها جمهوری اسلامی خواهان است نه جمهوری خواهان.
گروههای مافيايی پير و کهنه ای که امروز بنام اتحاد جمهوريخواهان اينطرف و آنطرف جلسه و کنفرانس پشت کنفرانس برگزار ميکنند و خود را اصلاح طلب ميخوانند، اکثرآ از شيفتگان ديروز امام هستند. اين محبان سابق بارگاه خمينی کبير بزرگترين مسئوليت و يا بهتر، گناه را در بروی کار آمدن اين نظام دارند.همين ها ملا ها را سوار بر دوش خود کرده به مجلس و کاخها و ساير مراکز قدرت بردند. اين خيل روسياه و اميد تباه، که در اثر حهالت ايران را دودستی به روضه خوان ها تقديم کردند، خود بهتر از هرکس ديگری ميدانند که در صورت سرنگونی تماميْت اين رژيم روی بازگشت به ايران را نخواهند داشت و با بدنامی بکلی از صحنه سياست ايران ترد خواهند شد، بويژه در صورت استقرارمجدد نظام پادشاهی که تمام هويْت سياسی آنان به مبارزه با آن نظام مربوط ميگردد. با وجود اينکه برای اين دسته روشن است که نظام با وضعيّت کنونی قادر به ادامه حيات نخواهد بود، بدليل نداشتن هيچگونه محبوبيتی در ميان مردم قادر به معرفی خود بعنوان آلترناتيو اين رژيم نيستند. تمام سعی اين گروه تلطيف جمهوری اسلامی و حفظ اين نظام بظاهر جمهوری با تراشيدن يک آلترناتيو ولو يک قاتل پيشين از درون همين نظام برای جلوگيری از بازگشت نظام مشروطه است، که در صورت استقرار مجدد تومار عمرشان را در خواهد نورديد. اين دسته تمام کنفرانسها و موضع گيری های خود را با اجازه و هماهنگی با اصلاح طلبان درون حاکميْت انجام ميدهند و بطور کتمان ناپذيری بصورت نمايندگی های خارج ازکشور جبهه مشارکت اسلامی و سازمان مجاهدين انفلاب اسلامی و خاتمی ها و حجاريان ها عمل مينمايند.
اين گروه در ماه ژانويه دوهزاروچهار در برلين نشستی داشتند (نشست اتحاد جمهوريخواهان)، چند تن از جمهوريخواهان مستقل که در آن نشست حضور داشتند به ناگهان بصورت قهر و اعتراض آن نشست را نيمه کاره ترک نمودند. دکترعلی راسخ افشار و دکتر منوچهر ثابتيان (از بنيانگذاران کنفدراسيون دانشجويان) دو تن از اين معترضين بودند. نامبردگان در برشمردن دلايل اينکار خود اظهار داشتند که ترتيب دهندگان کنفرانس مرتبآ بوسيله تلفن موبايل با داخل ايران تماس گرفته و برای انجام کوچکترين عملی هم از حجاريان و محمد رضا خاتمی و موسوی خوئينی ها و... کسب تکليف ميکردند. توجه می فرمايد که اينها از چه قماش جمهوريخواهان هستند! سازمان توده اکثريت و ديگراعضای اتحاد جمهوريخواهان تماس خود با رژيم را شخصآ نيز کتمان نميکنند. علی کشتگر در بيشتر مقالات خود به تماسهايش با بخشی از حاکميْت بی پرده اشاره می نمايد. در آن نشست چند تن از سخرانان همانند خانبابا تهرانی و علی کشتگر... بدون هيچ رودربايستی پشت تريبون اعلام کردند که قصد شان به هيچ روی سرنگونی رژيم ملا ها نيست. اين نشست با انتخابات مهوع دوره هفتم مجلس روضه خوان ها مصادف شده بود. اين جمهوريخواهان حتی بعد ازدقيقه نود نيز انتخابات را تحريم نکرده بودند. حتی با وجود تحريم آن از سوی تشکلات دانشجويی نيمه فرمايشی داخل همانند دفتر تجکيم وحدت. خوب، حال جمهوری خواهی سرشان را بخورد، آيا اصلآ ميشود اينها را جزو اپوزيسيون و مخالفين جمهوری ملا ها بحساب آورد!؟ اينها هستند آن نکات افتراق ما، به همين دلايل است که ميگويم اينها نام اپوزيسيون را دزديده و آنرا به لجن آلوده ساخته و بی ارزش کرده اند.
شخصآ نه تنها هيچ اميدی بدينها ندارم، بلکه آنانرا جزيی از نظام جمهوری اسلامی بحساب آورده و دشمن آزادی و استقلال ملت درد کشيده ايران ميدانم. امروز در هر کجای اين جهان پهناور که قصد استخدام شدن داشته باشيد، اولين چيزی که کارفرما از شما طلب ميکند برگه عدم سوء پيشينه است، ولو اگر کاری کوچک در يک لبنيات فروشی باشد. چگونه ميتوان به گروهی اميد بست وآنانرا سران اپوزيسيون بحساب آورد که حتی يک نمره و امتيازمفيد و قابل قبول هم در کارنامه خود ندارند ؟! ما عادت کرده ايم که هميشه شانه از زير بار مسئويت خالی کنيم و گناه خوشخيالی و نادانی خود را بگردن ديگران بيندازيم. هر زمانی که سرمان ازخطا های خودمان به سنگ ميخورد، بجای قبول مسئوليت و پند آموزی از ندانمکاريهامان به تأسی از فرهگ مذهبی فورآ شمر و يزيدی می يابيم و نابخردی خود را به خيانت آنان تغيير نام ميدهيم. شاخت در سياست يک اصل پايه ای است.کسانيکه بدنبال چنين افراد نالايق و بدکاره و نادان روانه شوند طبيعی است که شکست خواهند خورد و از اينهم سر خورده تر خواهند شد. اما گناه از اينها نيست. بد بختی ما اين است که هميشه گوسفند وار بدنبال گله می افتيم، بدون شناخت از چوپان و مقصد گله که همانا کشتارگاه و مسلخ است ! اين از جهالت ما ناشی ميشود و بس ! ما را نيازی به اين ورشکستگان و سياهکاران نيست.
:انگليسی های استعمارگر که کم اشتباه ترين ملت در دنيای سياست هستند ميگويند
don´t argue with idiots, they bring you down to their level, and beat you with experience" ;o
(اين مقاله ادامه دارد ( سپهر