آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Thursday, March 31, 2005

 

...سخنی با امضا کنندگان

حزب ميهن
امير سپهر

سخنی با امضا کنندگان بيانيٌه تحليلی پانصد و شصت و پنج نفره



اين روز ها در داخل ايران بازار گردآوری امضاء و تومار خيلی داغ شده است، متن است که يکی پس از ديگری نوشته و به توشيح جمعی می رسد، عده ای فرصت طلب اينسوی مرز هم که شخصآ دستشان از ايران کوتاه است و قادر به چيدن خرما از نخيل تخيلی نيستند، به محض صدور اين سوزنامه ها و اندرزنامه ها فورآ بر روی موج پريده و خود را در جمع اميرطومارها جا میزنند که مبادا فردا روز کامشان از حلاوت خرما هايی که هنوز حتی نهال آن نيز کاشته نشده بی نصيب ماند. مصاحبه پشت مصاحبه و تحليل تمجيد آميز است که مرتبآ در مورد اين انشاء ها ارائه ميشود. اينهمه در حاليست که هيچ نيرو و تشکيلات بين المللی و يا دستکم هيچکدام از نمايندگان افکار عمومی حتی يک کشور خارجی (رسانه های جمعی) از اين طومارچی های عزيز ما سئوال نميکند که ای عموها اصلآ خرتان به چند است. حمايت که سهل است، دريغ از يک بازتاب و توجه جهانی. 1

صرف نطر از بخش های فارسی راديوهای کشورهای خارجی که برای مردم خود ما برنامه می فرستند تا آنجاکه اينجانب اطلاع دارم هيچيک از اين متون بزبانی ديگر ترجمه نشده و در هيچکدام از رسانه های معتبر جهانی هم درج نشده است. طبيعی است وقتی اصلآ متن و يا درخواست مساعدت و همياری در کار نباشد اظهار نظر و حمايتی هم در کار نخواهد بود. پس جای شگفتی ندارد، قصور از جانب جهانيان نيست، ايراد ازخود کسانی است که متاسفانه بجای ارائه يک سند ملی و يا پلاتفرم زنده و پويا با قانونمندی مشخص و جهان آشنا خود را بيخودی به خطر افکنده و يک انشاء سوزناک و بی خاصيّت را بيرون داده اند. از اينروی اينگونه متون کلآ ارزش درج ندارند. هر متن و پلاتفرمی آنگاه در جهان بازتاب پيدا کرده و حاميان خود را می يابد که ضمن تعيين ضرب العجل برای طرف مقابل برای گردن نهادن به درخواست، مکانيزم و اقدام عملی مشخصی را نيز جهت نيل به مقصود در پی داشته باشد. اين اصل حتی در مورد اضافه حقوق خواستن چند کارگر نيز صادق و جاری است. بزبانی ساده تر يک درخواست نامه بهبود شرايط کار و يا افزايش دستمزد آنگاه جدی گرفته ميشود که در آن تهديد به اعتصاب در صورت عدم موافقت با درخواست در يک چهارچوب زمانی نيز گنجانده شده باشد. هشدار برای بايکوت و يا سابوتاژ مهم ترين شرط اعتبار هر اعتراضنامه و يا درخواستنامه ای است. 1

ميدانيم که معتبر ترين متنی که تا بحال صادر شده موسوم به بيانيه تحليلی پانصد و شصت و پج نفره است، علی رغم اميدی که پاره ای در داخل و خارج به اين متن بسته اند، ازهم اکنون با قاطعيّت ميتوان حدس زد که اين انشاء نيز به سرنوشت همان طرح رفراندوم کذايی گرفتار خواهد شد. زيرا اين يکی نيز فاقد اصلی ترين بخش يعنی چگونگی مرحله اجرايی است که خود به مثابه سند اعتبار يک چنين رنجنامه ملی و داد خواهی مردمی است. چنانچه در اين بيانيه مهلتی برای رژيم تعيين شده بود و پس از انقضای آن فقط يک سوم از آن پانصد و اندی نفری که متن را امضاء کرده اند در جايی (مثلآ يک دانشگاه) دست به تحصن میزدند رژيم پانزده روز هم دوام نمی آورد. جمهوری اسلامی دو راه بيشتر نداشت، اگر دست به حماقت زده و يکجا اين همه افراد شناخته شده را دستگير می کرد در حکم اين بود که سند دفن خود را شخصآ امضا کند، زندانی کردن بيش از يکصد و هشتاد تن وزير و وکيل و استاد دانشگاه سابق غوغايی در جهان بپا می کرد. اعتراض و فشار بومی و جهانی متعاقب چنان لرزه ای بر ستونهای سست رژيم می انداخت که اگر آنرا ساقط نمی کرد يقينآ به نيمه مرده ای مبدل میساخت، اگر هم دستگير نمی کرد باعث ميشد معادله قدرت به نفع مردم بهم بخورد و آنها را به ميدان کارزار آورد. اين ميتوانست همان جرقه اصلی انقلاب مسالمت آميز باشد، که سرانجام آن هم بدون شک فروپاشی رژيم بود. 1

يکصد سال پيش که هيچ خبری از انقلاب مخملين و اعمال اين روشها نبود پيشينيان ما مرحله عملی انقلاب مشروطه را هم با درايّت همين گونه آغاز کردند. سردمداران آن نهضت ملی خوب می دانستند که ايجاد تحول و دگرگونی نهايتآ در گرو اراده و عمل است نه پيگيری نامه پراکنی های آخوندزاده و ملکم و کرمانی و طالبوف و مراغه ای. تومار نويسی و جمع آوری امضا و مصاحبه برای زمينه چينی امری ضروری است، اما بسنده کردن صرف به اين اقدامات صوری و طومار پراکنی خشک و خالی به پشيزی نمی ارزد. ما ديگر در دهه پنجاه و شصت ميلادی نيستيم، چنين روشهايی مربوط به دوران سولژنتسين و ساخاروف و پاسترناک و واسلاو هاول ... (جنگ سرد) بود که گردش اخبار بسيار کند و رسوخ در افکار توده های غافل و بی خبر نگاهداشته شده کاری سخت و پروسه ای طولانی مدت بود. موسم آن روشها مدتها است که به سرآمده. زمان زمان اينترنت و ماهواره است و گسترش فرهنگی جهانشمول که هيچ دستگاه پارازيت و مرزبان و پليسی هم جلودارش نيست. امروزه در حاليکه شايد بيش از شصت ـ هفتاد در صد از سلسله جنبانان اپوزيسيون پير ما کوچکترين آشنايی با کامپيوتر و اينترنت ندارند، همين درصد از جوانان ما برای خود وبلاگ و يا صفحه اورکت شخصی دارند. 1
صد البته که پيش زمينه هر حرکت اجتماعی سياسی بستر سازی از طريق روشنگری و نگارش مکتوب های سرگشاده و تئوری سازی است، اما جامعه جوان، آگاه، کاملآ عرفگرا و ملتهب ما ديری است که اين مراحل را پشت سر نهاده، اپوزيسيون ايران است که متاسفانه بدليل تفاوت نسل از قافله خيلی عقب افتاده. اين اپوزيسيون سنتی بعلت کهولت و فرسودگی نه تنها نميتواند فاصله خود را با نسل جوان و پر انرژی غالب کمتر کند بلکه روز بروز هم عقب تر و عقب تر می افتد. تمامی تحولات بزرگ اجتماعی اگر با فکر جوانان نبوده ليکن بدون استثنا بدست آنان انجام گرفته است. جوان وقتی وارد صحنه می شود که ديگر در زمينه تئوريک کاملآ به مرحله لزوم حتمی به تغيير رسيده است. اگر می بينيم که ميل بچه های ما به اجرا و عمل چند ده برابراقبالی است که به مباحث تئوريک نشان می دهند، ناشی از اين حقيقت است که آنها خيلی بيشتر از پير ها به لزوم ايجاد تغييرات بنيادين رسيده اند.1

نيازهای يک جوان هزار برابر يک پير است. حتی يک جوان ظاهرآ غير سياسی ايرانی صد ها برابر بيش از هر پير سياسی از دست اين رژيم به تنگ آمده است. زيرا به هر طرف که می چرخد يک تابلوی ورود ممنوع را در مقابل خود می بيند. همين است که امروزه ملت جوان ما در هر فرصتی اين آمادگی خود برای ورود به فاز عملی را به وضوح نشان می دهد، خواه درمراسم باستانی و ملی چون چهارشنبه سوری و نوروز و سيزده بدر و مهرگان و فوتبال و قلعه بابک ... خواه در قالب نرم شکستن های مداوم چون به چالش گرفتن حجاب اجباری و پوشاک و آرايش شاد و به هيچ انگاشتن ارزشهای دينی چون گناه بودن معاشرت با جنس مخالف و شام غريبان ... که رژيم به دروغ مشروعيّت خود را در پاسداری از آنها توجيح ميکند. 1

نتيجه اينکه هزار طرح تئوريک وفلسفه بافی و نامه پراکنی و طومار نويسی در مقابل يک اقدام عملی شما به هيچ نمی ارزد. امروزه در حاليکه حتی نيم جمله ای هم راجع به اين طومار ها در هيچ نشريه بين المللی نميتوان يافت، تمامی آنها حرکات زنده چهارشنه سوری و اعتراضات پس از بازی فوتبال را با عنوانهای درشت درج کرده اند. هر تحليلی هم که از سوی تحليگران برای تحول طلبی مردم به رشته تحرير در می آيد منبعث از اقدام عملی و نشأت گرفته از همان حرکات اعتراضی است. گرچه در فضای رعب آور و بيدادگستری داخل نفس نگارش اينچنين بيانيه هايی نيز نشانگر تهور و خطر کردن شماست، اما اين اعمال متاسفانه هيچ کمکی به رهايی مردم و آزادی ميهن شما نخواهد کرد. مبادا مرتکب اين اشتباه شويد که خطر نوشتن طومار کمتر ازاقدام عملی است. اطمينان داشته باشيد که رژيم اگر پابرجا بماند به موقع خود به صورت انفرادی و با پرونده سازی های غلط انداز از تک تک شما انتقام خواهد گرفت. چانچه حتی خواستار مصون ماندن از عواقب سخت اين نامه پراکنی های خود هم که هستيد با روی آوردن به اقدامی عمل به پيشواز رفته و با جهانی کردن مسئله آينده خود را بيمه کنيد. هرچه اين مسئله در جهان انعکاس بيشتری پيدا کند شما به همان نسبت در آينده از انتقام ايمن تر خواهيد ماند. 1

همانگونه که اشاره شد در بيانيه شما هيچ اشاره ای به پايمردی تا تحقق خواستهاتان (که همانا خواست ملت ما نيز هست) وجود ندارد. بديهی ترين و يا بهتر است که بنويسم طبيعی ترين تصور نويسنده اين است که شما اين بيانيه را صرفآ بعنوان سندی برای ثبت در تاريخ نگاشته ايد. اگر با اين نيّت بوده ايکاش که اصلآ اينکار را نمی کرديد، چرا که اقرار به آگاهی از نابودی حتمی کشور در آينده و بسنده کردن فقط به يک امضاء و ديگر هيچ، شما را از مسئوليت مبرا نميکند، بعکس اين اظهارنامه مستند و ماندنی و بی عملی در مواجه با اين خطرات در کمين ملک و ملت تصاويری بسيار ناپسند را از شما در تاريخ مهنمان بجای خواهد گذارد. 1

بزرگواران، حال که شروع کرده ايد چرا نمی خواهيد شخصآ به اسنادی در تاريخ ملت درد کشيده خود مبدل شويد! آنهم اسناد آزادی ملت ايران و شناسامه مبارزاتی نسلهای آتی خود و مدارک گردنفرازی اين مرز و بوم کهن. يک سوم از شما ميشود يکصدو هشتاد و هشت نفر، آيا نميشود که روزی را برای شروع حرکت عملی برای آزادی ايران تعيين کنيد و درمکانی حتی دور از تعرض گزمه های رژيم (مثلآ دفتر سازمان ملل در تهران يا سفارت سويس) يکصد و پنجاه نفر پيرترين های شما (يعنی حدود يک چهارم امضا کنندگان) دست به تحصن بزنيد و از ملت هم بخواهيد که در داخل و خارج به اين حرکت ملی بپيوندند. ايمان داشته باشيد که جوانان ما، آن ميليونها دختر و پسر پرشور و با شهامت ايران و بويژه دانشجويان هرگز شما را تنها نخواهند گذارد. آنها انتظار چنين کارهايی را از شما بزرگتر ها دارند نه نامه پراکنی وتئوری پردازی. همگی خوب میدانيم که رژيم در حال حاظر آنچنان زير ذره بين است و بقدری آسيب پذير که نه توان برخورد با شما را خواهد داشت و نه تاب مقاومتی حتی يک ماهه. شما شروع کنيد جوانان خود کار را به سرانجام خواهند رساند. بيشترين شما بويژه کهنسالان خود را پيرو زند ياد دکتر محمد مصدق می دانيد، مانند يک فرزند بشما ياد آور می کنم که او همه ی توفيق خود را مرهون موقعيّت شناسی وعملگرايی و جسارت خود بود. اگر براستی پيرو او هستيد اين گوی و اين ميدان. تاريخ ايران در انتظار شما است !
1

يازدهمين روز از فروردين ماه 1384
سی و يکم روز مارس دوهزاروپنج ميلادی
www.hezbemihan.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker