حزب ميهن
امير سپهر
بر رژيم جمهوری اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد ! 1
زير فشار ايالات متحده آمريکا، سر انجام اروپا نيز چون صدام حسين با خفت و خواری جام زهر را به جانشين خمينی و نوکران بی اراده اش خورانديکی از ابتدايی ترين اصول کشور داری داشتن خرد سياسی و موقعيّت شناسی است. اگر شناخت و رعايت اين اصل برای منتخبين يک موفقيت محسوب گردد، برای غير منتخبين جنبه حياتی دارد. يک رهبر سياسی منتخب اگر نتواند با موقع شناسی از رخداد های سياسی بهره گيری نمايد، فقط شانس موفقيت در دور بعدی انتخابات را تنزل داده است، که البته امکان جبران نيز دارد. ليکن رژيم و يا رهبريتی که مشروعيت خود را از کودتا و يا سرکوب و زور سر نيزه و اسلحه بدست آورد باشد، اگر دور انديشی و موقعيّت شناسی نداشته باشد سقوط و مرگش حتمی است
حاکميّت های متکی بر زور و ارعاب که پايگاه داخلی ندارند، سخت نيازمند موفقيت در برون و جلب حمايت ديگر کشور ها و در سايه آن نشاندادن مشروعيّت در درون و اعمال هيبت و اقتدار هستند. اينگونه رژيمها هرگز نبايد در صحنه سياست خارجی خود را در بازيهايی درگير سازند که امکان شکستی ولو ضعيف در آن متصور است. زيرا هر گونه شکست در سياست خارجی صرف نظر از پيامد بی اعتبار شدن جدی در صحنه بين المللی، شکستن صلابت در درون و ايجاد ترکهای غير قابل ترميم را نيز به دنبال خواهد آورد. شاهرگ ايچنين رژيمی در لای قيچی که يک طرف آن در دست بيرون و طرف ديگر آن در دست درون است بزودی بريده خواهد شد. موقعيّت شناسی حتی برای ديکتاتوری ترين و ضد مردمی ترين نظامهای نيز يک ملاک حتمی به حساب می آيد، ملاک توانايی در حفظ نظم موجود و به تبع آن ادامه حيات. برای نشاندادن خرد و تدبير سياسی چند مثال از رژيمهای غير دموکراتيک مياورم تا موضوع روشن تر گردد
از تاريخ تشکيل کشور اسرائيل تا کنون چهار جنگ بزرگ ميان اعراب و اسراييل بوقوع پيوسته است. در همه اين جنگها اعراب شکست خوردند. آخرين جنگ اعراب و اسراييل در سال ۱٩۶۶ ميلادی رخ داد که ارتش اسراييل در عرض يک هفته کرانه باختری رود اردن، نوار غزه، بلندی های جولان و شبه جزيره سينا را اشغال نمود و خود را آماده ساخت با عبور از کانال سوئز، قاهره را نيز به تصرف درآورد. اتحاد شوروی که قول همه گونه کمک و رساندن اسلحه را به مصر داده بود، پس از شروع جنگ باز مانند هميشه با سياستی مزورانه پشت مصر را خالی کرد، در آخرين نبرد در رمضان هم پيمانان سست عرب نيز آنگونه که بايد با مصر همدلی نشان ندادند. گر چه دولت شوروی بظاهر با پا در ميان گذاشتن در شورای امنيت سازمان ملل متحد حضور يافته و با اخطاری آبکی، مانع شد تا ارتش اسراييل از کانال سوئز عبور کند و مذاکرات ميان شوروی و آمريکا آغاز شود، ولی اراضی وسيعی از اعراب بويژه صحرای سينا که به تنهايی بزرگتر از چند کشورعربی است همچنان در اشغال اسراييل باقی ماند
انور السادات که سخت از دودوزه بازی مرسوم اتحاد شوروی و ياران پيمان شکن عرب خود به تنگ آمده بود با تهوری بی نظير تمامی ارتباطات خود را با شوروی و اردوگاه سوسياليستی قطع نمود. مستشاران نظامی شوروی را از مصر بيرون کرد و با آمريکا وارد مذاکره شد. اسحاق رابين و انور سادات با ميانجیگری آمريکا در سال ۱٩٧٩ ميلادی در کمپ ديويد ملاقات کردند. در نتيجه اين ملاقات مصر اسراييل را به رسميت شناخت و در مقابل اسراييل از متصرفات خود عقب نشينی نمود و مجددآ حاکميت مصر در صحرای سينايی که اسرائيل چند ميليار هم در آن سرمايه گذاری کرده بود برقرار گرديد. با وجود آنکه در آن روز تمامی اعراب اين عمل جسورانه سادات را خيانت تلقی نمودند و رئيس جمهور مصر جان بر سر اين درايت خود گذارد، ليکن او بجای آرمانگرايی تحقق نايافتنی، با موقع شناسی، هم جوانان مصر را در يک جنگ نابرابر از کشته شدن نجات داد و هم ملت کشورش را از تبعات جنگی خانمانسوز و بی نتيجه و گرسنگی و فقر رهای بخشيد. تمامی کشورهايی که وی را خائن خطاب ميکردند پس از تلف نمودن موقعيّتهايی که ميتوانستند از موضع قدرت و اعتبار به اين روند بپيوندند، سرانجام با خفت و توسری يک به يک بر سر ميز مذاکره با اسرائيل نشستند
پس از عمل متهورانه سادات در ميان ساير رهبران عرب عاقلتر و موقع سنج تر از همه ملک حسين بود. او اجازه نداد کار ش به خفت و خواری کشد. يک دهه بعد دنيس راس نماينده پيشين آمريکا در گفتگوهای صلح خاورميانه با انتشار کتابي به نام «صلح گمشده، برخوردهاي پنهان در روند صلح خاورميانه» به نکات گفته نشده اي درباره پشت پرده روند صلح اعراب، بويژه فلسطينيها و اسرائيل، اشاره کرد. راس از سال 1988 به مدت 12 سال در دوران جرج بوش پدر و بيل کلينتون، نماينده ويژه آمريکا در مذاکرات صلح خاورميانه بود. وي در کتابش به روند صلح اعراب و اسرائيل در سه بخش اردن، فلسطينيها و سوريه با اسرائيل پرداخته است. دنيس راس مي نويسد: ملک حسين پادشاه وقت اردن پيش از آغاز مذاکرات صلح با اسرائيل که رئيس جمهوري آمريکا نيز در آن حضور داشت، همراهي خود را مشروط به اين ساخت که آمريکا از بدهيهاي مالي اردن بگذرد و از متحدان خود نيز بخواهد که به چنين اقدامي دست بزنند. شاه حسين از اين بابت نه تنها اردن فقير را از خسارات های آتی جنگ و ويرانی خلاصی بخشيد، بلکه توانست با درايت و هوشياری ميليار ها دلار هم برای باز سازی کشورش وايجاد رفاه برای مردم جنگ زده و هستی باخته اردن بدست آورد.
دو کشور عرب ديگر که سخت ترين موضع را در برابر اسرائيل داشتند، ضمن تحميل خساراتی عظيم و بدبختی به مردم کشور خود، در اثر موقعيٌت ناشناسی،هر دو کارشان به تحقير و توسری کشيد، معمر القذافی که قصد داشت تمام يهوديان را به ضرب شمشير از ميان بردارد، پس از اصابت موشکهای آمريکايی به اطاق خوابش، از بره نيز رام تر گرديده و هنوز هم با پرداخت هر روزه خسارات اعمال تروريستی خود در گذشته به ملت ليبی رياضت ميکشاند، و رژيم سوريه هم که از همه گرانفروش تر بود کارش به آنچنان فضاحتی کشيده که ديگر حتی سخنی از بلندی های اشغال شده جولان به ميان نمياورد. اين کشور لجوج و سرسخت ديروزی، امروزهحيات خود را آنچنان در خطر ميبيند که حتی فقط بشرط تضمين بقای رژيمش هم حاظر به مصالحه با آمريکا و اسرائيل است، بويژه پس از انتخاب مجدد بوش به رياست جمهوری آمريکا. ... ادامه دارد