حزب ميهن
امير سپهر
فندق شکسته !1
در حال نوشتن مطلبی در مورد انتخابات قلابی پيش رو بودم که ايميل زير را از يک جوان که ميتوانست فرزند خودم باشد دريافت کردم. انتقادی کرده اند، انتقادشان را بر روی چشم و دل گذارده منبعد حتمآ دقت بيشتری خواهم کرد. نکات چندی هم راجع به زنده ياد دکتر بختيار و نظام پيشين به نظرم می رسد که آنها را در مطلبی جداگانه خواهم نوشت. منظور من از درج اين ايميل چيزی بزرگتر است، می خواهم بخوانيد و شما نيز چون من لذت ببريد از اين همه ادب و متانت و منطق. بی تعارف از ته دل می نويسم که در حال حاظر بزرگترين عشق و اميد زندگيم همين توجه و محبت ها است که جوانان هم ميهنم به من ارزانی می کنند. به خداوند مهر و دوستی سوگند که اگر تا بحال کار سياسی و نوشتار را کنار نگذارده ام فقط و فقط احساس دينی است که در مقابل اين بچه های نازنين و فرهيخته دارم و عشق به اين نسل برومند. اگر اين پژواک ها نبود مدتها پيش قلم انداخته و پی کار خود می رفتم. چون اين کار تا بحال هيچ ارمغانی بجز ترور شخصيّت و تهمت اشک و آه برايم نداشته که دو دستی بدان چسبيده باشم. چند دوست صميمی که دارم مدتی است مرتبآ ازمن می خواهند کار سياسی را رها کنم، خود نيز جدآ خسته شده ام، اما حسی درونی اجازه اينکار را بمن نمی دهد، به آنها و حتی به خودم می گويم پس دوستان ناشناسم چه، همانها که نوشته هايم را می خوانند؟ در دل می گويم آيا اين ناجوانمردی نيست! کسی ميگفت مگر ميشود انسان زير پالان کمر شکن کار سياسی برود اما قدرت نخواهد؟ گفتم می شود، اگر تو در اين سالها مرتب از سياسی ها فريب خوردی من چکنم!؟ چرا من گول نخوردم؟ پس خود نيز مقصری، عالم سياست عالم عقل است، نه خيالپردازی ! من که نمی گويم بدنبالم بيا، در نوشتار هايم مرور کن؛ همه جا توصيه به خرد کرده ام. چيزديگری از تو نمی خواهم که آنرا فريب تصور کنی. بار ها گفته و نوشته ام و اينجا بار ديگر تأکيد می کنم که در آينده فعلآ مبهم هيچ منصب و مقامی نمی خواهم. نه صدارت، نه وزارت، نه وکالت و نه هيچ چيز ديگر. پدرم صاحب منصب و وزير و وکيل نبود، مادر بدبختم هم زنی روستايی و بيسواد از آذربايجان بود که هرگز هم فارسی را درست ناموخت، هرگز هم زندگی مرفه نداشتم که به پول و تجملات عادت کرده باشم، نه در خانه مادری و نه در خانه خود. هميشه خدا فقط نان بخور و نميری داشتم و به همان عادت کرده ام و بيش از اينهم نمی خواهم. حال هم که سالها است تنها زندگی ميکنم و از هميشه ساده تر. پر ارزش ترين دارايی هايم يک سه تار است و يک گيتار و يک کامپيوترو قدری کاغذ سياه شده، بقيه مايملکم روی هم سه هزار کرون هم نمی ارزد. حتی شش عدد بشقاب و يا ليوان يک طرح و شکل هم ندارم و اما چرا قدرت بانو رادوست ندارم؟ آلمانها جمله حکيمانه ای دارند که سخت بر دلم نشسته " دو چيز آدمی را به پوست اصلی خود باز می گرداند، الکل و مقام" بدون اينکه خودم را لوس کنم گر چه در جامعه انباشته از نيروی جوان و تحصيلکرده هيچ شايستگی برای مقام در خود نمی بينم، به فرض محال اگر روزی مقامی هم پيشنهاد کنند، چرا اصلآ بايد قبول کنم، مگر مغز خر خورده ام! قبول کنم که بشوم جنتی و رفسنجانی که از شرف وحيثيت و انسانيّت تهی شوم، يا در بهترين حالت شاه يا مصدق که بعد ازيک عمر خدمت پس از مرگم هم گروهی فحش و تهمت نثارم کنند. من کشورم و هم ميهنانم را خوب می شناسم عزيز! نميدانم که نوشته هايم تا چه اندازه مؤثر بوده، همين اندازه حس می کنم که مخاطبين خوب و نازنينی يافته ام، جوانان عزيزی که آنان را چون فرزندان حقيقی خود از ژرفای وجود دوست ميدارم، نابخردی نيست که آدمی جای اين دوستداران صادق و حقيقی را با پذيرش دو روزه مقام و تشريفات ظاهری به مجيز گويان دروغگو و سفلگان دهد!؟ چه خوب گفت آنکه گفت قدرت ضد روشنفکر است و روشنفکر مسئول ضد قدرت! آری آری، هزاران زورمدار و آدم کش و کشور گشا آمدند و رفتند، اما چيزی جز مشتی خاک متعفن ازآنها بجای نماند؛ حاکمان جانی کنونی هم چند گامی با مرگ سياسی خود فاصله ندارند. آنچه ملت بلا کشيده ما در فردای ايران نياز دارد مطبوعات آزاد و روشنفکران بيرون از دايره قدرت است، نه رهبر و مدعی، که در پيچ هر کوچه ده ها عاشق قدرت و طالب مقام کمين کرده اند. اينجا ايران است ايران ای رفيق! همين
----------------------------------------------------------------------
Hello Mr.Sepehr
I read your articles on a regulare base, and usually I like it. However I'm gonna criticise your last one, "khianati be name enqelab".I don't underestand how come , when some peotrotic people like you want to discuss with somebody whome , dosen't like "The god blessed shah",try to put down the monarchy system we had in the past.I am a 31 years old person, and I like shah because I don;t see any reson to don't, however I consider myself an ultra democrat personI know we are in the same boat but we don't have to say shah's regim made lots of blunders or what ever, to satisfy the opposite people.What Iran really had before Pahlavy's dinesty?Did The Shah convert somewere like Swiss to Afghanistan? I know you are fighting to bring the manorchy back to the country, and that's why I'm surprised , why you? If Dr.Bakhtiar criticises, it is understandable, because he had a personal problem with pahlavis,(please remember in the land reform made by Shah, How many Acres lands Mr KHAN lost,or you know better than me the story of his father and Reza shah), however I respect him becaue he didn't follow Khomeiny,regardless of mistkes he made in 37 days, still he has a respectable image in my brain.I enjoy reading your article, almost every night, I check your website, please don't be upset and consider this e-mail as a frindly complaint.Mr shahzadeh, puts all of his supporters down (like Shafa) and goes with kind of people maybe the best of them is Darush Homayoon!?Mr sepehr me and you can't change this regim but we can clearify the history, disclose the lies, and write the truthThat is what you do most of the times, and I hope you will continue ittake care, and I wish the best for you