حزب ميهن
امير سپهر
! طرح آزادی ايران 1
منکرات يکی از سايت های اشغال شده وسيله وزارت اطلاعات است که صاحب اصلی آن بدست عمله جهل رژيم دستگير شده و مدتها است که مفقود الاثر است، اين سايت که در حال حاظر بدست نوچه های حسين شريعتمداری اداره ميشود و به ضد منکرات تغيير نام يافته اينگونه با اينجانب برخورد ميکند
وزارت اطلاعات همچنان بخيال خود افراد جدی و خطر ساز را عمدآ مطرح نميسازند که بگفته خودشان (خطر ساز ها و اصلی ها را نبايد مطرح کرد، چون گنده تر ميشوند !) بهمين دليل برادر حسين خوش نويس پير خرفت خود را پشت نام يک بسيجی جوان پنهان ميسازد. اما کدام سفيهی است که کمی خواندن و نوشتن بداند و چند مقاله برادر حسين تواب ساز را خوانده باشد و متوجه نگردد که اين بقلم مبارک خود برادر حسين شريعتمداری است
-------------------------------------------------------------------------------------------
براستی امير سپهر کيست؟
سلام
در روزگار ما مد شده است که هر کس دنبال معروف شدن است يا که چک هايش برگشت خورده و ورشکست
شده است يا انکه خوشی زير دلش زده و سر پيری دنبال معرکه گيری و هيجان است می ايد و به نام مخالفت با نظام علمی بلند می کند و عده ای هم زير علمش سينه می زنند و وی به اهدافش می رسد قصه پر غصه امروز ما اين است ، شرف فروختگانی که دم از شرافت می زنند ، وطن فروشانی که دم از وطن می زنند ، جاهلانی که دم از علم ميزنند و ظالمانی که دم از عدالت می زنند
امير سپهر هم يکی است مثل خالقی يزدی ، مثل صور اسرافيل مثل نوری زاده مثل اين مرتيکه خالی بند ذاکری يک
سری خود فروخته که از احساسات پاک جوانان ايرانی استفاده می کنند تا منافع خود را تامين کنند خود فروختگانی که حساب هايشان از سيا و موساد وام ای ۱۶ شارژ می شود و دم از عدم استقلال و ازادی در ايران وضرورت ايجاد ازادی و استقلال در ايران می زنند ولی سپهر از همه اينها پست تر و حيله گر تر است اگر اهورا و صوراسرافيل با سادگی ها و لودگی های خود سوژه خنده و وقت گذرانی انها را فراهم می کند سپهر با شعارهای دروغينش و با ژست روشنفکر بودنش انها را سر کار گذاشته براستی اگر تا يکسال ديگر سپهر موفق به ايجاد انقلاب و ازادی در ايران نشود برای هميشه از صحنه سياسی ضد انقلابيون کنار خواهد رفت ؟! اگر سپهر اين عناد ورزی ها را کنار بگذارد از کجا خرج زندگيش را در اورد!
اقای سپهر توجه شما را به چند نکته حياتی جلب می کنم اولا کافر همه را به کيش خود پندارد ، متاسفم که که امروز شاهد ان هستم که افرادی مثل شما روشنفکر بودن خود را در توهين به فرهنگ و سنن ايرانی می دانند و هويت از دست رفته و حقوق اخر ماه خود را مديون توهين به ۷۰ ميليون ايرانی و بی فرهنگ خواندن انها می دانيد اين چه فرهنگی است که شما از ان دم می زنيد ؟! ايا اين فرهنگ و کار فرهنگی را در کاباره های امريکا و فاحشه خانه های اروپايی اموخته ايد يا انکه منادی فرهنگ و ازادی هستيد که از انسانيت فقط به شهوت ان توجه می کند و بس .
اقای سپهر شما يک روشنفکر نمای خيال پرداز هستيد که اگر يک روز حقوقتان از طرف سيا پرداخت نشود در ان حزب امريکا ساخته ميهنت بسته می شود و بجای پرداختن به مقاله هايت بايدهمچون ضيا اتابای کاسه گدايی در دست بگيری و اين ور ان ور بروی اقای سپهر خيال پردازی و استفاده ابزاری از جوانان و شور و احساس جوانی انان تا کی ؟! تا کی ما بايد شاهد به وجود امدن و از بين رفتن امثال شما و اهورا ها باشيم چرا به يک گروه موج سوار بدل شده ايد! اگر انقدر که ادعا می کنيد در وجودتان غيرت نهفته است (که نيست) همچون طرح اهورا به ايران بيايد و کار خود و ِدين خود را به ايران ادا کنيد اقای سپهر شما بر اين باور هستيد که بيش از سی ميليون جوان ايرانی خواستار حضور شما در ايران هستند؟! پس لطفی کنيد ومن و امثال من را از اين سی ميليون کم کنيد و ان وقت در اسرع وقت به ايران امده و با کمک ارتش سی ميليونی خود کار اين نظام را تمام کنيد براستی شما يک روشنفکر خيال پردازيد يا يک ديوانه خيال پرداز ؟!
می دانم شما هم باور داريد که طرفداران شما بسيار از اين ارقام فاصله دارد که اگر فاصله نداشتند کار اين نظام سال ها بود که تمام شده بود اقای سپهر شما خوب ميدانيد که غير ممکن است که بتوانيد حتی ۱ميليون نفر ايرانی را به صحنه بياوريد و به مبارزه با نظام بپردازيد که يقين دارم که اگر همين تعداد طرف دار پا کار را داشتيد لحظه درنگ نمی کرديد. اقای سپهر متاسفم که خيال پردازی های کودکانه شما را اين چنين به باد انتقاد گرفته ام ولی بايد به شما بگويم که خود شاهد بودم در شلوغی های بازی ايران و قطر در تهرانپارس جمعيتی حدود يکهزار نفری اراذل اوباش در مقابل پنجاه بسيجی کم اورده بودند بسيجيانی که حتی چوب هم در دست نداشتند و با دست خالی به ميان يکهزار نفر اراذل و اوباش پر شور و هيجان می رفتند واين اراذل و اوباش همچون بزدلانی فرار می کردند براستی اين خواب های شما با وجود جوانانی اين چنين پر شور و انقلابی تعبير پذير است؟!
و اما نکته ای که در نوشته های شما مشاهده کردم ، بزرگی می گفت هر وقت می خواهی تو را هم بزرگ حساب کنند به پر و پای بزرگان بپيچ اقای سپهر شما اصلا در حد و اندازه ای نيست که حتی با يک روحانی بيست ساله مقايسه شوی چه رسد که خود را با امام مقايسه کنی .
اقای سپهر هر چه درباره تو و گفتار خنده دار و بعضا گريه دار تو می نويسم تمامی ندارد بس که دهن مبارک را باز کرده و بی تفکر به گفتن اراجيف پرداخته ای متاسفم که خوانندگان مطالبت را کودکانی دبستانی فرض کرده ای و با سفسطه بافی های کودکانه سعی در بهره برداری از گفتار افراد نموده ای اقای سپهر دکتر حسن عباسی يا انسانی نادان است يا انسانی دانا از اين دو حال خارج نيست حال اگر وی نادان است پس شما هم نادانی که به سخنان وی به عنوان سند اشاره می کنی و اگر داناست غلط می کنی وی را نادان خطاب کرده و گفتارش را به باد تمسخر می گيری اقای سپهر به نظر شما اينکه وی می گويد اگر در کشور به گفته مقام معظم رهبری عمل می شد و فقر کنترل می شد و معيشت مردم تامين می شد فساد از جامعه رخت بر می بست نشان نادانی وی است ايا اينکه می گويد دموکراسي دروغی است بزرگ نشان از بی اطلاعی وی است اقای سپهر ترس شما از امثال عباسی ها بخاطر فکر کردن انهاست همانا که با انسان های نادان و کودن کاری نداريد دشمن اصلی شما انديشه و تفکر اسلامی و انسانی است شما خوب می دانيد که بزرگترين خطری که اربابان جنايتکار شما را تهديد می کند انديشه هايی است که امثال دکتر عباسی ها مدافعان ان هستند و ان هم شهادت در راه ارمان و عقيده است که به وجود اورنده شهادت طلبی و انجام عملياتهای شهادت طلبانه گشته است شما از خون مسلمانان می ترسيد و ترس شما ناشی از هراس از مرگ است در حالی که جوانان شهادت طلب مسلمان مرگ را بلعيده اند و در دل ظالمان جهان رعب و وحشت ايجاد کرده اند اگر امروز اينگونه به دکتر عباسی حمله می کند ناشی از خشمی است که از عقايد وی در وجودتان شعله ور شده است.
اقای سپهر خود را بيش از اندازه بزرگ فرض کرده ای و با شعارهايی که در فاحشه خانه های اروپايی ياد گرفته ای سعی در پيچيدن نسخه اروپايی برای ايران داری و می خواهی با دعوت جوانان به فساد تباهی انان را به طرفداران خود تبديل کنی حيف که اين حنا هم ديگر رنگی ندارد تو خود يک روشنفکرنما هستی که در ان ور اب ها در فاحشه خانه ای نشسته ای و مشروب در دست و از سر بی ارادگی شعارهای جوانپسند می دهی مشروب در دستت را زمين بزار و از ان خانه فساد وتباهی بيرون شو و بعد ببين که چگونه مقالاتت در وصف اعمال و کردار خودت است بعد هم نگاهی به ايران بينداز و ببين که اينجا با شهر رويا ها و قصه هايت زمين تا اسمان فرق دارد درست است که اينجا هم جوانان و پرشور و هيجان وجود دارد ولی هنوز هم افتخار ما شرم و حيايی است که در چشم دخترکان ايراني موج ميزند و پسران با شرافتی که ناموس مردم را به چشم ناموس خود نگاه می کنند اقای سپهر اين شهر با شهر روياهای تو خيلی فاصله دارد از خواب بيدار شو بخاطر عوام فريبی هايت شرمسار شو.
تمام اين سخنان را با تو و امثال تو زدم هر چند که بر اين باورم که پرداختن من و امثال من به بی هويت هایی مانند تو باعث ايجاد هويت برای شما می شود ولی برخود ديدم تا شرط بلاغ را به تو وهم کيشانت بگويم حال خواه پند گير خواه ملال.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
چندين وبلاگ متعلق به جوانان درون کشور اقدام به درج نوشته های من نمودند که سايت منکرات نيز در زمره آنها بود. اينجانب صاحب اصلی سايت منکرات را هم مانند صاحبان ديگر وبلاگها ابدآ نميشناسم، فقط ميديدم که او نيز مقالات مرا در سايت خود درج ميکرد. اين سايت و چند سايت ديگر (که نميخواهم برای صاحبان آنها از ناحيه من صدمه ای وارد شود و نامی از آنها نميبرم) که مرتبآ هم آپ ديت ميگرديدند و در کنار ساير مطالب جديد آخرين نوشته های مرا نيز درج مينموند بناگهان از کار افتادند
اين مسئله مرا بسيار نگران کرده بود، اما چون بيم سلامتی و آزادی اين بچه ها را داشتم و ميترسيدم که وزارت اطلاعات با چسباندن اين جوانان بمن برايشان پرونده های قطور بسازد، قادر به افشا کردن و پرس و جو نيز نبودم. چاره را در آن يافتم که به کسی متوسل گردم که خود در درون نظام باشد. هستند بسياری از بچه های با شرف ميهن دوست و مردم خواه که از درون رژيم با من تماس ميگيرند و من خيلی از اطلاعات ارزنده آنها بهره ميبرم
تنها چاره را در آن ديدم که به يکی از همان جوانها متوسل شوم، جوانی که من شخصآ هنوز هم وی را بدرستی نميشناسم اما خود ميگويد که از درون سيستم است. بدون اينکه نامی از سايت يا وبلاگ خاصی ببرم از وی خواستم که در اينباره تحقيق کند که چگونه و همزمان چند ده سايت در داخل به يکباره از کار افتادند ؟! چند روز بعد او بوسيله ايميل بمن اطلاع داد که اين سايتها که عمدتآ هم از سرويس و سرور های پرشين بلاگ استفاده ميکردند، وسيله وزرت اطلاعات اشغال و بسته شده و آنگروه از صاحبان اين وبلاگها که شناخته شده بودند دستگير و به نقطه نامعلومی انتقال شده انده، بطوريکه هچيکس نميداند که در کجا نگهداری ميشوند و چه بر سر آنها آمد است
به تازگی يک يک اين سايت ها و وبلاگ ها مجددآ بکار افتاده اند اما با مشی کاملآ متضاد، بگونه ای که تمامی وبلاگهايی که آثار مرا منثشر ميکردند و بمن لطف داشتند، شروع به فحاشی و پرونده سازيهای مرسوم نمودند. باز هم بدليل نگرانی برای سلامتی و آزادی اين جوانان قادر به افشای نام اين وبلاگ ها نيستم. از کسانی که در اين مورد اطلاعاتی دارند خواهش ميکنم که ما را در جريان قرار دهند
همينجا يک موضوع بسيار بسيار مهم را متذکر ميشوم : آندسته از فرزندان عزيزم که از داخل تقاضای عضويت در حزب ميهن مینمايند و يا برايم ايميل می فرستند ليکن جوابی دريافت نميکنند، اين را به معنای بی علاقگی يا بی احترامی تصور نکنند، من مخصوصآ به ايميلهای داخل ايران جواب نميدهم، دليل آن نيز واضح است، اولآ نويسنده اين ايميل ها مشخص و شناخته شده نيستند، و شايد عوامل رژيم برای بدام انداختن و پرونده سازی برای شما اقدام به چنين کار هايی کند (ای بسا که چند بار هم چنين پيامهایي حتی با عکس و آدرس از داخل فرستاده شده و من با کمک گرفتن از جناب ذاکری متوجه شدم که از جانب خود مأموران وزارت اطلاعات بوده ). ثانيآ کافی است که نامه و يا ايميلی از جانب من خطاب بشما بدست مأموران رژيم بيفتد که آنگاه فقط بايد خود خداوند بشما ياری رساند. من متآسفانه يا بزعم خودم خوشبختانه از آن دسته سياسی هايی نيستم که بخواهم ميزان محبوبيت و مشروعيّتم را از خون قربانيانم کسب کنم. از جاری شدن خون از بينی حتی يکنفر که بمن لطف دارد بر خود ميلرزم و اينرا در پيشگاه پروردگار و وجدان و تاريخ مسئوليّتی بزرگی ميدانم
گر چه اين شهيد بازی و کشته شدن انسانی بدست نا انسانی ديگر را و حشيانه ترين عمل ميدانم و آرزو ميکنم حتی يک انسان نيز بجرم عقيده کشته نشود، ليکن شهيدی هم اگر هست آن شهيد است که حتی تا پای جان رفته فقط بخاطر اينکه ديگر همنوعانش زندگی بهتر و پر مسرتی داشته باشند. آنکه ميگويد چون ما شهيد داده ايم پس نبايد بخنديم و از مواهب زندگی لذت بريم، او آن کشته را تا درجه عمله جهل و ظلم تنزل ميدهد. او اگر مرده که ديگران در ماتم و عزا و نبود آزادی غرقه گردند که شهيد نيست. شخصآ که از مال دنيا هيچ ندارم که آنرا حتی به فرزندانم ببخشم، در وصيّت نامه ام نوشته ام و همينجا نيز مينويسم اگر قبل از آزادی ميهنم بدست اوباش جاهل و از خدا بيخبر رژيم کشته شدم، هر کسی که مرا لايق دوست داشتن ميداند بايد در مراسم تدفين و ياد واره ام بهترين جامه های خود را به تن کند و از هر روزی بيشتر شادی کند و با اينکار اوباش عمامه بسر را که تنها پيام و رسالتشان گسترش ماتم و عزای ديگران است به گريه وادارند. شخصآ فاش ميگويم که مبارزه ام فقط برای رسيدن خود و هم ميهنانم به مسرت و آزادی است. پس اگر جانم را گرفتند فقط فدای شادی و خوشبختی هم ميهنانم شده ام
فرزندان عزيزی که از شهرهای مختلف تقاضای عضويت داريد، شما فقط و فقط به دليل حفظ سلامتی و آزادی خودتان به هيچ عنوان از جانب ما پيامی دريافت نخواهيد کرد. همينقدر بدانيد که ما شما را پذيرفته ايم. هر کدامی از شما بايد با دوستان نزديکی که با آنها کاملآ و از هر نظر اعتماد داريد هسته های آزاد سازی ميهنمان را تشکيل دهيد. کسانی هم که وبلاگ دارند، بويژه کسانی که خود را مشروطه خواه و طرفدار شاهزاده رضا پهلوی ميدانند بعوض اينکه وب سايت خود را به آلبوم خصوصی خاندان پهلوی مبدل سازند، کمی سياسی عمل کنند و منبعد اين پيامهای آزاد سازی ايران را در سايتهای خود قرار دهند و آنرا تبليغ کنند. شما اگر سه ميليون عکس (ز گهواره تا گور) از رضا شاه بزرگ را هم در سايت خود فراهم آوريد سانتی متری هم به طرف آزادی ايران نرفته ايد. اين کار ها سياسی نيست و رژيم ميخواهد که شما مشغول همينکار ها باشيد. گذشته از اين بمباران تبليغاتی دلزگی مياورد و ضررش به مراتب بيش از کوبيدن مستقيم يک جريان است. ما از جريانهايی که خود را اتحاد جهانی و سياسی و ... ميدانند فقط انواع و اقسام پرتره های رضا شاه و محمد رضاشاه و شاهزاده رضا پهلوی را دريافت ميکنيم، جدآ حيرت آور است که اينها متوجه نيستند که اينکار ها در کاتيگوری هنری است نه سياسی و مبارزاتی . حجم اين ايميلها بقدری زياد است که امکان دريافت ايميلهای ضروری را غير ممکن ساخته و ما مجبور شديم که ايميل آدرسهای بسياری از اين جمعيّتهای چند نفره و فاميلی را که بيشتر به بازی های کودکستانی شبيه است را بگيرم. بيخود نيست که رژيم بيست و شش سال در ايران دوام آورده است
ظاهرآ از موضوع دور افتاديم، صحبت با شما جوانان نازنين در داخل بود، پدرانه بشما ميگويم که چاره کار ترک وطن نيست ! خداوند را بگواهی ميگيرم که غير از ايران همه جا برای من يکی سلول زندان است. پناهندگی بويژه در اين سالها جز بد بختی و آوارگی هيچ ثمری ندارد. بسياری از اين کشور ها دستشان با ملا های بی حيثيت در يک کاسه خون است. اينها کار بسياری از جوانان رعنا و برومند ما را در اينجا از بلا تکليفی و بی پولی به جنون رسانده اند. در شهر ويسلوخ واقع در ايالت بادن وورتمبرگ آلمان که بزرگترين بيمارستان روانی آلمان در آنجا واقع شده جوانهایی ايرانی وجود دارند که در خطرناکترين بخش بستری هستند. بسياری مسائل هست که نميتوان بدانها اشاره کرد
به خداوند ايران سوگند که اگر شما تعقل پيشه کنيد و فقط اراده محکم داشته باشيد و خود را از دام گله گذاريها و خاله خانباجی بازی های لس آنجلسی و دلقک های غير سياسی مانند هخا آزاد سازيد، سال ديگر در همين روز بجای ندبه و شيون و درد و غم از همه جای ميهنمان صدای ساز و آواز و نغمه و شور خواهيد شنيد. ما يکی از زيبا ترين و غنی ترين کشور های جهان را داريم، اگر همت بخرج دهيد و کشور مان را آزاد کنيم و با باز گرداندن اين حيوانات به قفس يک حکومت مدرن سرزنده و با نشاط داشته باشيم، ايران ما است که پذيرای ميليونها توريست از سراسر جهان خواهد بود
ما از هر کشور غربی بلحاظ منابع طبيعی غنی تر و سرشار تر هستيم. بايد کوشش کنيم که وضعيّت اروپا و آمريکا را به ايران آوريم نه اينکه اجازه دهيم ما را غارت کنند و خودمان را بگدايی و پناهندگی به آستان خود برند و مقام ما را تا شهروند درجه پنجم بزير کشند. وقتی ميگويم شيخ و ملای تهی از شرف برای ما عزت و غرور باقی نگذارده اند، همين است. اگر کشوری آزاد داشته باشم (که با کمی فداکاری ميتوانيم داشته باشيم) توريست و سرمايه گذار برای ورود به ايران از سر و کول هم بالا خواهند رفت. آنگاه ما را چه نيازی است که از يار و ديار و شهر و کاشانه خود جدا شويم و خود را آواره و سرگردان؛ و پدر و مادرمان را ماتمزده وسر در گريبان سازيم
من در اينجا هر وقت دختر و پسری را دست بدست در حال شادی و خنده ميبينم بياد فرزندان ايران افتاده و اندوهی به سنگينی کوه البرز را روی قلبم احساس ميکنم. آخر ما که جوانترين ملت جهان را داريم چرا بايد عبوس ترين و ماتم زده ترين اجتماع جهان را داشته باشيم ! اين فقط بخاطر اين است که بسياری که از آزادی دم ميزنند ، صداقت ندارند. اينها بدنبال جاه و مقام هستند
وقتی حسين شريعتمداری بنويسد (ولی سپهر از همه اينها پست تر و حيله گر تر است اگر اهورا و صوراسرافيل با سادگی ها و لودگی های خود سوژه خنده و وقت گذرانی انها را فراهم می کند سپهر با شعارهای دروغينش و با ژست روشنفکر بودنش انها را سر کار گذاشته) معلوم ميشود که درست به همانجايی اصابت کرده که هدف اصلی ما است
توضيح ديگری ندارم جز ذکر يک نکته = بدون اينکه قصد غلو و بی شخصيتی داشته باشم فقط مينويسم که رژيم خوب ميداند که من شومن و مجری تلويزيون نيستم. يک سياسی کار کشته هستم که ميدانم چه ميکنم، و اين تنها ادعا و سرمايه من است ! نيازی هم به راديو تلويزيون لوس آنجلسی ندارم