حزب ميهن
شهريار شادان ، از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن
! ما جوانان ايران بايد اين رژيم را سرنگون سازيم
سال گذشته مردم رُم در ایتالیا بخاطر افزایش قیمت پیتزا تمامی پیتزا فروشیهای رم را تحریم کردند. خوب است ما ایرانیان داخل و خارج از این حوادث کوچک و بزرگ درس بگیریم که چگونه مردم یک شهر در اروپا با هم ، خوردن پیتزا را تحریم میکنند آنهم برای افزایش قیمت . حال در ایران که بیست و شش سال است ملاها چون مغولان آمدند و کشتند و کندند و خوردند و ویران کردند و بردند دریغ از یک حرکت جدی گسترده و دریغ از یک سازماندهی درست سیاسی
من در نگرش دقیق و پژوهش میدانی در برخورد نزدیک و رودرو با اقشار گوناگون مردم ایران دریافتم که مسئله مردم ما صرفا دینی بودن و خرافی بودن نیست . من فکر میکنم اگر بخواهیم به ریشه های باطنی و درونی روان ایرانیان برسیم و علل و عوامل آنرا جستجو کنیم سالها به کار نیاز داریم و در آخر دستاوردی جز نومیدی بر جای نخواهد ماند . ما ملتی هستیم که بر اثر کوتاهی نیاکانمان مورد حمله های بزرگ و ویرانگر قرار گرفته ایم از حمله های رم تا مغول و عثمانی تا اعراب بادیه نشین وحشی و این آخری جنگ هشت ساله عراق. همه وهمه بر روان ما ایرانیان آثاری از ترس و وحشت بر جای نهاده است هر چند که مردان ما همواره دلاورانه جنگیده اند اما عنصر ترس بر روح و روان کودکان و نوجوانان ما غلبه گشته و در هر مقطع از تاریخ ، ما را سالیان به عقب باز گردانیده است . اکنون عنصر ترس یکی از مهمترین عوامل سکوت مردم ماست
فوبیا Phobiaیا ترس در روانشناسی انواع گوناگونی دارد. ترس از تاریکی ، ترس از ارتفاع ، ترس از جمعیت ، ترس از شکست و... اما ترس دیگری نیز هست که آنرا ترس از پیروزی نام نهاده اند . انسان گاه از پیروز شدن هراس دارد به این خاطر که ممکن است خویشتن را شایسته و لایق پیروزی نداند و بر اثر پیروزی احساس گناه کند چون برای پیروز شدن فرد مجبور است رقیب یا دشمن را کنار زند و این برای او احساس گناه را بدنبال دارد و یا از سوئی دیگر پیروزی خود موجب میشود که فرد از موقعیت قبلی خارج شود و در موقعیت جدید که ناشناخته است قرار گیرد و ترس از پدیده های ناشناخته او را مغلوب سازد
ترس و تنبلی هر دو همزاد یگدیگرند و از این دو در شخصیت آدمیان " دیگر محوری " زاده میشود . این دیگر محوری بر چند گونه است
خدا محوری – ناجی محوری ( که ناشناخته و موهوم است - امام یا امام زمان )– رهبر محوری
هر سه موارد بالا از جمله معضلات روانی ملت ایران است. به صراحت حقیقتی را که بدان رسیده ام بیان میدارم هر چند ممکن است دیگران از این سخن من سوء استفاده کنند و آن این است که مردم ایران از نظر درک و خرد باطنی به کودکی میماند که بسیاری چیزها را فرا نگرفته و ما از او انتظارات بیشمار داریم. ما اگر امروز به مناسبات مردم نگاه کنیم از شیوه و دلیل ازدواج تا تولید مثل و دلیل آن در می یابیم با مردمی رودرو هستیم که پله های اول رشد را با تا تی تا تی و نا توانی طی میکنند . حال اگر ما کمی اهل باریک اندیشی باشیم در می یابیم که نمیتوان از این مردم که در رنج وجهل درونی بسر میبرند انتظار انقلاب و اتحاد داشت
در پژوهش آماری دیگری در یافتم بیش از85% ایرانیان خود را در تغییر اوضاع اجتماع و حتی تغییر اوضاع زندگی خویش دخیل نمیدانند . همه بر این باورند که ابتدا نیرو و خواست خداوند بایستی بر تقدیر آنان فرود آید تا آنان بتوانند خود و اوضاع را تغییر دهند . بایستی اعتراف کرد که وضع اسف باری بر مردم ما حاکم است. بدین رو برای من پرسشی ایجاد شده است: اگر ما در یک شکل فرضی حاکمان فعلی ایران را بر داریم و مثلا حاکمان فعلی کشورهائی چون سوئد ، فرانسه ، ژاپن و یا آمریکا را بر حاکمیت ایران بنشانیم چه تغییری و با چه کمیت و کیفیتی در ایران و مردم ایران بوجود خواهد آمد ؟ این پرسش میخواهد مردم ، حاکمیت فعلی و نیروهای اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور را به طور جدی و عقلائی مورد خطاب قرار دهد. روی دیگراین سکه، این پرسش است که اگر مجموعه حاکمیت فعلی ایران را بر کشورهائی چون سوئد ، فرانسه ، آمریکا و یا ژاپن حاکم کنیم چه اتفاقی رخ خواهد نمود. مردم آن دیار چه خواهند کرد؟
پاسخ به گونه ای نسبی روشن است . هر انسان و هر ملتی شایسته همان چیزی هست که هست . اگر با روشن اندیشی این مسئله را بررسی کنیم راه و روش مبارزه سیاسی تغییر می یابد . مردم ما نیاز دارند که پیش از هر چیز خانه تکانی روحی و فکری کنند و این نیاز صد البته برای نیروهای اپوزیسیون ( داخل و خارج ) و هم برای کل حاکمیت ایران ضروری است . باور من بر این است که ایجاد تغییر درونی در هر یک از این سه ضلع تغییرات پی در پی و گسترده ای را برای کشور ما بهمراه دارد
از سوئی دیگر با بررسی رفتار مردم در می یابیم همین مردم مخالف خود باعث استحکام این رژیم بشمار می آیند . همین مردم مخالف در شبانه روز بارها و بارها با بیان جملاتی چون : این رژیم رفتنی نیست ، اینها بر ما حاکم هستند و امثال این جملات ذهن خود و دیگری را با همین افکار منفی و ترسناک برنامه ریزی میکنند . پروفسور الکسیس کارل در اثر معروفش " انسان موجود ناشناخته " میگوید : نیاز بر هستی تاثیر میگذارد . او نمیگوید نیاز انسان والا و یا گناه کار بلکه میگوید نیاز بر هستی تاثیر میگذارد . بنا براین تا اطلاع ثانوی نیاز و خواست یکی از این سه ضلع ( حکومت – مردم – اپوزیسیون) یعنی حکومت بر دو گروه دیگر یعنی مردم و نیروهای اپوزیسیون بیشتر می چربد. اصولا مهم نیست که چه کسی بر حق است بلکه نیاز و برتری نیروی روانی یکی از طرفین کافی است تا او را پیروز صحنه کند
نکته دیگر، گاندی میگوید : شکست نشانه این است که آدمی برای رسیدن به هدف از دل و جان مایه نگذاشته است . حال باید گفت نیروهای اپوزیسیون و مردم ایران اگر نیاز واقعی به رفتن ملاها داشتند تا حال آنان را از قدرت به زیر میکشیدند . با گذشت زمان روشن شد که اپوزیسیون از یک حرکت فعال جدی و حیاتی برخوردار نیست و بیشتر ، ما آدمهای وا خورده ای را می بینیم که مترصدند تا از فرصت ها برای رسیدن به قدرت استفاده کنند . راه اندازی سایت و رادیو و تلویزیون سر و صدا به پا میکند و ظاهر کار را بسیار پر طمطراق نشان میدهد اما با نگاه دقیق در می یابیم که همین نیروها توان سازماندهی مردم مخالف خارج و داخل را ندارند . اما اگر از همین اپوزیسیون بخواهید که برای سازماندهی مردم داخل اقدام کند نفسش میگیرد چرا که اصولا در این اوضاع جاسوس بازی رژیم اپوزیسیون جرات اعتماد ندارد و نمیتواند عضو گیری کند و پس از عضو گیری نمیتواند پاسخگوی اعضاء خود باشد . در رأس همه اپوزیسیون شاهزاده رضا پهلوی را داریم که بلقوه میتواند طرفداری مردم را داشته باشد اما می بینم که وی هم از یک اراده محکم و جدی برای سازمان بخشیدن برای مبارزه بر خور دار نیست
حال استراتژی خمینی را خوب مرور کنید او استاد جذب مردم بود و مفت هم این توانائی را به چنگ نیاورده بود . او به سازو کار و تاثیر بیان و کلمه آگاه بود و از همین رو مدام تاکید داشت وحدت کلمه را حفظ کنید. او فهمیده بود که در ابتدا با بیان و کلمه بایستی تصویر ذهنی مردم را تغییر داد و سپس مردم را همراه خود کرد. او همیشه میگفت باید! باید فلان کار بشود و میشد . اکنون هم ملا ها بر همین استراتژی سوارند . اینکه خمینی و ملاها منفی و ضد مردمی عمل کردند بحث دیگری است . حال در میان مبارزان سیاسی ما درداخل و خارج از کشور کدام فرد یا گروه را داریم که در خواسته اش مداومت ، جدّیت و باید را بکار میگیرد؟
واما سخنی با جوانان ایرانی
فردايی وجود ندارد، اگر هر ايرانی امروز به سهم خود در داخل و خارج ایران گامی کوچک بردارد پیروزی مردم تضمین شده است روی سخنم با جوانان ایران است هر جا که هستید با هم متحد شوید و گروه تشکیل دهید و خود را سازماندهی کنید ترس را کنار بگذارید و بدانید همیشه پیروزی آن سوی ترس است. تئودور روزولت میگوید : در هر جا که هستید و با هر چه که در اختیار دارید کاری بکنید
اگر من و تو جوان ایرانی امروز شیشه های ترس را نشکنیم برای همیشه در حصار های آن محصور خواهیم ماند. برای برداشتن گامهای بزرگ تاریخی کافی است فقط گام اول را بر داریم بی شک خدای دانا و توانا به کسانی که شجاعت را پیشه میسازند و برای احقاق حق خود گامی هر چند کوچک بر میدارند قدرت و استواری می بخشد . اکنون اراده مان را محکم تر از پیش برای آزادی ایران از جهل و ستم بکار میگیریم. فردای شادمان و روشن ایران آزاد را در نظر گیریم که بسوی ثروت ، علم و توانائی پیش میرود و برخیزیم . سرنوشت کتابی از پیش نوشته نیست این ما هستیم که برنامه نویسی سرنوشت را چون برنامه نویسی کامپیوتر به عهده میگیریم . و در هر کجا که هستیم ، خانه ، مدرسه، دانشگاه ، خیابان ، تاکسی و اتوبوس همواره این جمله را با تاکید و اطمینان بیان کنیم و بر در و دیوار بنویسیم که : این رژیم باید با اتحاد و یگانگی مردم برود. هر انسان به سان شمعی است که نورش دیگر شمع ها را روشن میسازد
اگر تو امروز روشن شوی به دنبال تو دیگر انسانها هم روشن میشوند . از امروز آغاز کنید . یقینا ما بر رژیم ملاها پیروزیم . ای جوانان ایران از یاد نبرید که 30 میلیون نفر جوان هستیم ، شوخی نیست . هیچ نیروئی نمیتواند مقابل ما قرار گیرد
این آهنگ انقلاب نوین و خرد گرای جوانان ایران را بگوش دیگر یاران جوان برسانید
در این باره باز هم خواهم نوشت