حزب ميهن
امير سپهر
دانشجويان سوخته را دريابيد !1
بعضی حرفها بقدری پر معنا و دلنشين است که هميشه به ياد آدمی می ماند. سی و اندی سال پيش در مقدمه ای بر کتاب دستور زبان دکتر پرويز ناتل خانلری جمله ای از زنده ياد استاد سعيد نفيسی خواندم که هنوز فراموشم نشده. سخن آن فرهيخته مرد ايراندوست چنين مضمونی داشت "واقعآ تاسف آوراست، در حاليکه همه ی ملتهای های جهان چهار اسبه به طرف تعالی و ترقی می تازند، ما هنوز هم بر سر بديهيّات بحث می کنيم!" در نظر داشته باشيم که نفيسی حدود پنجاه سال قبل جان به جان آفرين تسليم کرده، هر کسی هراندازه هم که مغرض باشد نمی تواند منکر اين حقيقت مصبيبت بار باشد که ما در اين پنجاه سال نه تنها پيشرفتی نداشتيم که حتی چند قرن هم عقب گرد کرده ايم، براستی اگر استاد آن روزگار خوب و با آبرو و رو به رشد ايران و خود را آنگونه ترسيم کرده، پس ما بايد در مورد روزگار نکبت بار خود چه بنويسيم؟ مايی که در هزاره سوم تازه به گوسفندانی مبدل شده ايم که بدون اجازه چوپان های دستار بسر حق خوردن آب و حتی نفس کشيدن هم نداريم !؟ بحث روزمان هم شده که آيا رفسنجانی روضه خوان پانزده قرانی ديروز برای رهبری کشورمان بهتر است يا احمدی نژاد چغندر فروش و يا گروهبان قند علی ژنرال شده!؟ همه اپوزيسيونچی ها می گويند اين انتخابات انتخابات نيست، اما در عين حال هر جا را هم که گوش ميکنی و می خوانی و يا می بينی صحبت از انتخابات است، انتخاباتی که اصلآ انتخابی نيست. چند بيسواد پوفيوز و متحجر نشسته اند و از ميان ريشو ها و عنتر های خودشان چند تن را انتخاب می کنند و آنگاه به مردم دستور می دهند که بروند به پای صندوقهای رای و به يکی از اين خواجه های اخته و بی اختيار حرمسرای سلطان رای دهند و نام آنرا هم گذاشته اند انتخابات! عده ای از رفقا و اعوان و انصار ريشوی خودشان هم بنام اصلاح طلب برای بازار گرمی اينطرف ميدان معرکه گرفته اند که ای مردم! بدانيد و آگاه باشيد که اگر بما رای ندهيد روزگارتان سياه تر خواهد شد! آخر ما تا کی بايد بحث در بديهيّات کرده و مرتب روی کثافات خودمان معلق زنيم. وجدانتان را قاضی کرده و بخود جواب دهيد آيا کل اين مسخره بازی ها فحشی رکيک و توهينی زشت به شعور يک ملت نيست؟مسئله خيلی روشن تراز آن است که اصلآ ارزش تحليل داشته باشد. علی رغم گنده گويی ها، صرف نظر از چند تن منفرد اين اپوزيسيون آنگونه که تا بحال نشان داده يک اپوزيسيون آبگوشتی است، چه در داخل و چه در خارج، اگر نبود که به دنبال شيخ و ملا نمی افتاد تا انقلاب اسلامی براه بيندازد، پس بگذاريد اينجانب هم همان آبگوشتی قضيه را روشن کنم، ما می گوييم از آبگوشت بدمان می آيد، رژيم بجای تعويض غذا همان آبگوشت را در چند ظرف ريخته می گويد يکی را انتخاب کن. مادام که علی خامنه ای با اختيارات مطلقه و کره تازه متولد شده جفتک اندازش حکم حکومتی آن بالا نشسته آخرچه کشکی و چه انتخاباتی؟ عده ای برای رد گم کردن و خوش خدمتی به ملاها و پاره ای هم از سر جهل می گويند بايد شرايط را در نظر گرفت. بنده عرض می کنم آقا جان! شرايط مساعد که خود بخود بوجود نمی آيد، بايد آنرا بوجود آورد. همانطور که ساير ملتها بوجود آوردند. با آمدن به ميدان و تقبل هزينه. حال هی بنشينيد پای تلفن و تومار جمع کنيد و بيانيه صادر کنيد. آخر بيانيه پر سوز و گداز امضا کردن که نشد کار سياسی. اگر اپوزيسيون هستيد برويد و به جوانان متحصن و با غيرت در دانشگاه بپيونديد و خواهان آزادی زندانيان عقيده و انتخابات آزاد شويد، آنگاه مشاهده بفرمائيد شرايط مساعد بوجود می آيد يا خير. نا سلامتی شما انقلاب کرديد و اين بچه ها را در آتش انداختيد. لا اقل برای کم کردن از بار گناه خودتان هم که شده اين طفلک ها را تنها و بی يار و ياور نگذاريد !1