آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Tuesday, December 28, 2004

 

...آقای محمد علی ابطحی و

حزب ميهن
امير سپهر

!آقای محمد علی ابطحی و ملکه ماری آنتوانت
حکومتی که بيست و شش سال قبل با نام خداوند و با شعار گسترش عدل و قسط و اخوت بر سر کار آمد، در همان نخستين سپيده دم دستيابی به قدرت با آلودن دست خود به خون لايق ترين و رشيدترين سربازان ايران و هموار کردن راه حمله صدام، در آنچنان جاده يکطرفه خونباری پر از نفرت و دزدی و تباهی افتاد که ديگر هيچ بختی برای بازگشت برای خود باقی نگذارد. من هميشه حيرت کرده ام از کسانی که حتی به يک درصد اصلاح شدن اين رژيم نيز اميدوار بوده اند. رژيمی که خون بيگناهان را بريزد، ولو اينکه تعداد اين قربانيان از تعداد انگشتان دست نيز تجاوز نکند، اصولآ ديگر نميتواند که آزادی بدهد. اينچنين رژيمی به محض اينکه کوچکترن روزنه ای را به آزادی بگشايد، با دادخواهی روبرو خواهد شد و بايد که پاسخگوی جنايات خود باشد و همين امر موجبات سقوط حتميش را فراهم خواهد آورد. زيرا قاتلانی که جرمشان در دادگاهی صالحه به اثبات رسد چنانچه اعدام نگردند جايشان تا ابد در گوشه زندان خواهد بود نه در مناصب و مقامات لشگری و کشوری. جنايت را ميتوان به نوعی برادر دروغ بحساب آورد. زيرا هر دو آنها مکانيزمی يکسان دارند، مهم اين است که يا دروغ اول گفت نشود و يا بلافاصله اقرار گردد، در غير اينصورت برای پوشاندن همان يکی جبرآ بايد ده دروغ ديگر بر زبان آورد، و برای مخفی نگاهداشتن ده دروغ صد دروغ و برای صد دروغ هزار و برای کتمان هزار، دهها هزار دروغ ديگر. کار بجايی ميرسد که فرد دروغکو ديگر راهی برای بازگشت ندارد. زيرا اقرار بدان همه دروغ ديگر شرف و اعتباری برايش باقی نميگذارد.
اين تازه در مورد دروغپردازی بود، و حال آنکه حکومتی که طبق آمار فقط يک قلم از جناياتش و تجاوز و ازاله بکارت در زندانها، به رقمی بيش از بيست هزار فقره پهلو ميزند، چگونه ميتواند حتی دو در صد اصلاح شود و آزادی دهد! اگر چنين کند که مادران داغدار و يتيمان و جوان ازدست داده ها خاک کاخهايش را به توبر ميکشند. عجيب است که بعضی ها عمق بيدادگری های اين رژيم بر مردم راهنوز هم درک نکرده اند. عزيزان من، اينها مسئول خون بيش از نيم مليون انسان فقط در ايران هستند. اين غير از اعمال تروريستی است که با دخالت و تأمين بودجه اينها در سراسر گيتی صورت گرفته است. ملا ها بدليل جناياتشان در تمامی دنيا شاکی خصوصی دارند. اين طفلکی های مادر مرده ! راهی جز ادامه سرکوب و شکنجه و کشتار ندارند. آنچه آوردم فقط يکی از هزاران عملکرد ننگين رژيم جمهوری اسلامی است. بنابر اين بر ما خرده گرفتن وارد نيست که زبانی تيز داريم. مگر ميشود با اينها ديالوگ برقرار کرد؟ ما هم اگر بخواهيم آنها نخواهند خواست، زيرا نميتوانند به اينهمه دزدی و جنايت و پاسخ دهند. جنايت که با هيچ منطقی و در هيچ کجای اين جهان قابل توجيح نيست. آنچه اما انگيزه نوشتن اين سطور گرديد نوشته ای از آقای ابطحی است، شخصی که ميگويند ظاهرآ خردمند ترين و منصف ترين فرد درميان ملا های رژيم است. ايشان که بنا به نوشته خودعضو هيئت پيگيری نظارت بر قانون اساسی هستند در وبلاگ خود مينويسند
بنا به ارجاع رئيس جمهور و دعوت هيات پيگيري و نظارت بر اجراي قانون اساسي که من هنوز عضو آن هستم از وبلاگنويسان غير پيشمان دعوت کرده بود که گزارشي از وضعيت رفتار در زندان و ادعاهايي که مي شود ارائه نمايند. حنيف مزروعي، قريشي، فرشته قاضي، نادر پور و محبوبه ملاقلي آمده بودند. چند نکته مهم و غير قابل توجيهي ارائه کردند که مهمترين آنها عبارتند از
ادعای شکنجه فيزيکي. مشت و لگد زدند، از پشت سرم را به نيمکت کوبيد ... ماهها در سلول انفرادي بوديم و از اين حرفها...سوال سنتي روابط جنسي . اسامي دوستان دختر و يا پسر را بنويس. روابط نا مشروعت را بگو. فلان دختر يا فلان پسر چه رابطه اي با تو داشتند، چند بار مورد تجاوز قرار گرفته اي يا تجاوز کرده اي ...اسم 6 نفر از افراد سرشناس سياسي اصلاح طلب را در اختيار يکي از خانمها قرار دادند و اينکه بنويسد با آنها رابطه نا مشروع داشته است. وقتي هم که انکار مي کردند، يکي دو تا از افراد بريده را پيش آنها مي آوردند که ما خودمان با ايشان روابط نامشروع داشتيم! مخالفت با تعيين وکيل و ناديده گرفتن حقوق قانوني نيز از ادعاهاي ديگر بود

آنچه آقای ابطحی تا اينجا نوشته اند کاملآ برازنده منش و خوی رژيمی چون جمهوری اسلامی است. اما آنچه آدمی را به حيرت واميدار جملات پايانی اين وب نوشت است و آن اينکه : پس از شنيدن نزديک به سه ساعت حرفهاي آنان، اعضاي کميته افسرده، نگران و بعضاً گريان و نا اميد از اينکه بتوانند کاري کنند (اين جناب خاتمی جدآ که با اين کميته های پيگيری پر قدرت ...!) تصميماتي گرفتند که حتماً اعلام خواهند کرد. اينها يک مجموعه ادعاست که در آن جلسه مطرح شد. از رئيس جلسه پرسيدم که اينها را که تصويب نکرديد نقل نشود؟ گفت نه، ولي خدا کند دروغ باشد. اگر راست باشد جواب خدا، مردم و تاريخ چه خواهد بود؟

لابد متوجه شديد که تعجب در کجاست ؟ بله در همان دو جمله پايانی يعنی (ولي خدا کند دروغ باشد. اگر راست باشد جواب خدا، مردم و تاريخ چه خواهد بود؟ ) اين جملات مرا بياد گفته ماری آنتوانت همسر لوئی شانزدهم می اندازد که وقتی به او اطلاع دادند که مردم فرانسه دسته دسته از گرسنگی تلف ميشوند، بقدری در ناز و نعمت گرفتار و از مرحله پرت بود که با تعجب پرسيد يعنی در تمام شيرينی فروشی های پاريس هيچ کيکی نيست که اينها بخورند ! براستی اين آقای ابطحی مردم را سفيه و مسخره می پندارند، يا که خود آن اندازه اسير شهرت و راننده شخصی و کاخ و ويلا و مجالست با رئيس حمهور گشته اند که بطور کلی از مردم و جامعه خود جدا افتاده اند و کارشان به سفاهت و بلاهت کشيده است. بنا را بر فرض دوم ميگذاريم، آخر چگونه ممکن است که شهرت و رفاه آدمی را تا اين حد از واقعييٌت های معلوم و ملموس دور کند که نداند آنچه رژيم جمهوری اسلامی با ملت ايران کرده در تاريخ اين مردم سابقه ندارد. آخر اين حقيقت را حتی هر بچه دبيرستانی که تاريخ ايران را در مدرسه می خواند هم ميتواند با يک مقايسه سطحی دريابد که
حتی متجاوزين بيابانکرد و وحشی و خونخواری چون تاتار و مغول، تيمور لنگ، هلاکو و اشرف افغان نيز اينهمه در ايران جنايت نکرده و به غرور اين مردم توهين نکردند


يعنی ايشان اصلآ به اين فکر نميکنند که چرا تا بحال شش ميليون ايرانی خانه و کاشانه رها کرده و آواره غربت گشته اند، و آنان که مانده اند راهی ندارند ورنه امروز شصت ميليون ايرانی آواره داشتيم. يعنی من تا اين اندازه نادان هستم که باور کنم جناب آقای ابطحی نميخوانند و نميشنود که دختران ما در بازار برده فروشی حراج ميشوند ! و ايشان هرگز از خود نپرسيده اند چرا وضعيُت ملتی که يکی از ثروتمند ترين ملتهای جهان است بدينجا کشيده! آيا ازپنجره دودی ماشين ضد گلوله خود آگهی های ديواری فروش کليه را نمی بينند که همگی هم نوشته اند زير سی سال هستند. جنابشان نميدانند که همان امام راحلی که ايشان مرشد و پيشوای بزرگ خطابشان ميکنند پدر اسامه بن لادن و سيف العدل ها و زرقاوی ها ... هستند. ابطحی جان نميداند که امام خمينی ايشان بود که اسلام را از يک باور توحيدی به يک مکتب آدم کشی و باجگيری مبدل نمود. ايشان نميدانند که از صدقه سر آن امام عظيم الشأن است که امروزه اوراق قرآن بعنوان مدرک تروريسم در دادگاهها بحساب می آيد (ماه گذشته مردی به اتهام دست داشتن درعمليات تروريستی در مانيل بازداشت شد. تنها اسناد اتهام اين مرد داشتن دو جلد قران بود که بعنوان مدرک جرم از طرف پليس بدادگاه تسليم شد) بمن نگوئيد که آقای ابطحی دفتر سوم صحيفه نور را مطالعه نکرده اند که امامشان بروشنی فرموده اند
( ! اسلام از اول کارش اين بود که بزند و بکشد )
...و

مجملش گفتم نكردم زان بيان
ورنه هم افهام سوزد هم زبان
آقای ابطحی خردمند، آيا ميدانيد آنزمان که کار مترجمی ميکردم چند بار سر بر ديوار کوفته و از خداوند آرزوی مرگ کرده ام، از شنيدن ظلمی هزار باره که زير سايه رژيم شما بر مردم کشورم رفته و من ديده ام که چگونه زنهای هموطنم (که من امل و جنوب شهری هنوز هم آنانرا مانند خواهر و مادر خود ميدانم ) به اکراه و از سر بدبختی تن به همخوابگی با بيگانکان داده اند ... ايکاش اينجا بوديد و ميديد دختر سرهنگ خ را که بعد از اعدام پدرش در دوازده سالگی سکته کرده و شب و نيم شب بمن زنگ ميزند و با شيون و گريه خون پدرش را از من طلب ميکند. اگر گذرتان به استکهلم افتاد زنی را نشانتان ميدهم که بعد از اعدام برادرش و تجاوز و اعدام خواهرش بخود وی نيز وسيله هم لباسی های شما تجاوز گرديده، زنی که اينک ديگر به جنون گرفتار است. ابطحی گرامی، زمانيکه فرزندتان را می بينيد لطفآ سعی کنيد فقط يک بار به اين فکر کنيد که چه مزه ای دارد که سينه و مغز و قلب جگر گوشه شما را با گلوله سوراخ سوراخ کنند و شما را حتی بدليل گريستن بر مرگ جوان ناکامتان هم به کميته برده و شلاق زنند

آقای ابطحی عزيز، پاسخ به خداوند و تاريخ پيشکشتان باد که هر دو قسطی و دور از دست رس هستند، فعلآ فقط در فکر اين باشيد که جواب جوان از دست داده ها را چگونه بايد بدهيد. در فکر اين باشيد که فردای آزادی ايران کجا را داريد که برويد، (با عرض پوزش از همه و شما) به اين بيانديشيد که کدامين ايرانی بيشرف و بی ناموسی به کسانی فرصت مخفی شدن در خانه اش را خواهد داد که در خدمت رژيمی بوده است که شب هنگام پاسدارانش در سلول زندان به سراغ دختران نابالغش رفته، بدانها تجاوز کرده، چند ساعت بعد در حاليکه غرق در خون بودند آنها را تيرباران کرده و صبح با دستمال خونين و يک جعبعه شيرينی و وصيتنامه ای دستکاری شده به در خانه پدر و مادرش رفته اند، آنها را تهديد کرده اند که نه تنها حق برپايی مجلس ترحيم ندارند، که حتی اشک ريختن شان نيز مستوجب عقوبت است. نشانی مزار آن معصومان قربانی جهل و جنون و جنايت رژيم الهی شما را هم جز همگنانانتان که لعنت آبادش مينامند، هيچکس ديگری نميداند. همان بی وجدان ها و بی ناموس هايی که خود لعنتی هستند نه آن شهدای معصوم. آقای ابطحی عزيز دلم ميخواهد که شما اين مطلب مرا بخوانيد. می خواهم از کسانی که شما را ميشناسند خواهش کنم که اين مقاله را برايتان بفرستند. من اگر جای شما بودم و چنانچه حتی يک گرم وجدان و انسانيّت برايم باقی مانده بود، به خداوند سوگند که فورآ آن لباس را از تن بدر ميکردم و برای جبران خطا هايم به خدا و بندگان همه چيز از دست داده ايرانيش روی مياوردم
آقای ابطحی خدا پرستی به دستار و نعلين نيست ، خاصه اينروز ها که اين لباس به اصطلاح نمايندگی خدا ما ايرانی ها راحتی از خود خداوند نيز مأيوس و بيزار می سازد، به اين علت که چرا شما را به سزای اينهه ظلم و جورو جنايت و دزدی به قهر خود گرفتار نميسازد. جناب ابطحی شما را به شرفتان، اگر غير از اين رژيمی که در دست خود شما آخوند ها است، چنانچه نظام ديگری در ايران يک صد هزارم اين ظلم و جور و جنايت و چپاول را در حق مردم فلکزده ايران روا ميداشت، آيا هم لباسی های شما تا بحال صد فتوا در فرعونی و کافربودنش از قم و کاشان و مشهد و قوچان ... صادر نکرده بودند ؟ جناب ابطحی، اگر براستی شما وجدان داريد و صادقانه حق می جوئيد، برای سرنگونی همين نظام تلاش کنيد که به شهادت تاريخ، و به خداوند يکتا سوگند که ضد خدا ترين و بی حيثّت ترين و ظالم ترين نظام طول تاريخ ايران است
تشنگان گر آب جويند از جهان
آب جويد هم به عالم تشنگان
www.hezbemihan.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker