! شير ايران؛ دريغ
" معصومه صفايی ، از درون ميهن " رنجنامه معصومه
اين همه درد و احساس در مقاله ای بدين کوتاهی ! مناسب ترين نام برای اين نوشته « رنجنامه معصومه » نيست !؟
ظل السلطان: شير فراوان است، ولي از قراري كه شنيدم به قرب پانزده الي بيست سال است كه ديگر به هيچ وجه شير در شيراز ديده نشده؛ يا به كلي فراري شده اند يا قطع نسل شده اند، زيرا كه در برابر تفنگ هاي مارتيني شير چه مي تواند بكند
شير مظهر شكوه و جلال، قدرت و شجاعت، خرد و عظمت، شير «سلطان جنگل ها و بيشه ها» با قدمتي بالغ بر هزاران سال، سلطاني كه ناجوانمردانه از اريكه سلطنت به زير كشيده شد و غرشش در طنين يورش تمدن محو گرديد
شصت سال از اين واقعه مي گذرد. گويي هرگز شيري در بيشه هاي خوزستان و فارس نبوده است. دشت ارژن و برم و سواحل كرخه و كارون، حتي ديگر از ياد شير ايران هم خاليست و امروز تنها نقش و نگار مظهر ايران زمين را بر پيكر كوه ها و سرستون ها با حسرت نظاره گريم
است Panthera Leo Percica، نام علمی شير ايرانی
اين گربه باشكوه با يال هايي تيره تر و كم پشت تر و دسته اي موي بلند و مشكي در انتهاي دم از ديگر شيرها متمايز بود و مي گويند تنها جمعيت باقيمانده از آن در قسمتي از جنگل هاي گير در كيتاور، واقع در جنوب غربي هند مي باشد با همان نام علمي. همين امر موجب جلب نظر برخي از كارشناسان و علاقه مندان در جهت احياي نسل اين گونه با معرفي مجدد گونه هندي به زيستگاه قبلي، به خصوص دشت ارژن شده است
آيا واقعاً چنين امكاني وجود دارد؟
در گام نخست بايد پيرامون علل انقراض شير ايراني بيانديشيم. آيا اين انقراض، سير توالي و روال عادي يك زيستگاه بود و يا...؟ بر كسي پوشيده نيست كه علت اصلي انقراض نسل شير در ايران همچون بسياري از گونه هاي ديگر، سهل انگاري و مداخله بيجاي انسان در سير رو به اوج يك اكوسيستم تمام عيار بوده است
هوشنگ ضيايي، كارشناس محيط زيست و نويسنده كتاب «راهنماي صحرايي پستانداران ايران»، دليل اصلي انقراض شير ايران را شكار بي رويه آن كه بيشتر به دست عشاير و محلي ها به روش جرگه كردن صورت مي گرفته، مي داند و در كنار آن به علل ديگري از جمله طعمه هاي مسموم، تخريب زيستگاه و از بين رفتن طعمه از جمله گوزن زرد اشاره مي كند. در اين رابطه «ظل السلطان» در كتاب «سرگذشت مسعودي» مي نويسد: «در دشت ارژن به قريب ده هزار جمعيت از اطراف جمع كرده و به جرگه شكار شير رفتيم. آنچه سعي و زحمت بود كشيديم جز يك شير ماده و دو بچه اش و يك شير نر بزرگي كه طايفه كشكولي ها زدند به قرب چهل پنجاه گراز شكار شد. ديگر چيزي شكار نشد. من به هيچ وجه يك تفنگ هم خالي نكردم. خيلي افسرده شدم از اين سفر. اسكندر فيروز در كتاب «حيات وحش ايران» تأكيد مي كند كه براي حيوان بزرگي مثل شير محدوده دشت ارژن كه توسط ده هزار نفر جرگه شده بود گنجايش بسيار كمي دارد و ممكن است چهار شير كل جمعيت موجود بوده باشد. البته نبايد از نظر دور داشت كه امروزه يكي از علل اصلي انقراض گونه ها تغيير كار براي اراضي و تخريب زيستگاه هاست و زيستگاه شامل پناه، آب، غذا و هر آنچه كه يك موجود براي ادامه روند زندگي اش به آنها محتاج است مي باشد. در نتيجه آنچه در گام نخست بايد به آن توجه كنيم وضعيت زيستگاه گونه است
دشت ارژن كه در گذشته مهمترين زيستگاه شير ايراني به حساب مي آمد، مملو از حيات وحشي بود كه در نهايت زنجيره اي كامل و اكوسيستمي تمام عيار را بر ما مي نموده است. گراز، گوزن زرد، قوچ وحشي كه طعمه اصلي شير را تشكيل مي داده به تعداد زياد در منطقه وجود داشته استقره آقاج در جنوب شيراز، شرقي ترين محدوده پراكنشي شير ايران، پوشيده از جنگل بوده با جمعيتي بسيار غني از حيات وحش، به طوري كه مي گويند به دليل ازدياد جمعيت قمري ها آسمان ديده نمي شد. البته امروز ديگر درختي در منطقه به چشم نمي خورد. ظل السلطان درباره اين منطقه مي نويسد: «شير فراوان و زياد است، ولي از قراري كه شنيدم به قرب پانزده الي بيست سال است كه ديگر به هيچ وجه شير در شيراز ديده نشده؛ يا به كلي فراري شده اند يا قطع نسل شده اند زيرا كه در برابر تفنگ هاي مارتيني شير چه مي تواند بكند.» و اين گونه بود كه بعد از جنگ جهاني اول به دليل پخش شدن اسلحه و وسيله نقليه موتوري بين مردم، تاخت و تاز بر زيستگاه هاي حيات وحش بالا گرفت و عرصه هاي محيط طبيعي كشور براي بهره برداري به خاطر دسترسي ساده تر روز به روز بيشتر به تصرف انسان درآمدولي با وجود تمام اين مشكلات در گذشته اي نه چندان دور كه جو حاكم بر محيط زيست طبيعي كشور حال و هواي ديگري داشت و مسئولين اينقدر درگير مشكلات و معضلات محيط زيست انساني نبودند، به همت اسكندر فيروز، رئيس سازمان حفاظت محيط زيست وقت، اقدامي در جهت احياي زيستگاه شير ايراني به منظور بازگرداندن آن با معرفي گونه مشابه موجود در هند به اين زيستگاه انجام گرفت. وي در توضيحاتش پيرامون اين موضوع اظهار داشت: «به منظور احياي زيستگاه شير ايراني براي بازگرداندن آن، زيستگاه اصلي اش را قرق كرديم و علاوه بر زمين هاي كشاورزي دشت ارژن، دشت «برم» و پايين دست آن و حتي اطراف درياچه پريشان را نيز خريداري كرديم و طي برنامه اي كه 10 سال طول مي كشيد، مي توانستيم وضعيت را به شرايط ايده آل برسانيم
ما در طي سه، چهار سال خيلي خوب پيش رفتيم و نيز سعي در افزايش حيات وحش و حيوانات قابل شكار داشتيم.
ما براي گرفتن 12-10 قلاده شير با دولت هند قرارهايي گذاشته بوديم و اميد آن مي رفت كه آنچه از دست داده بوديم بازيابيم ولي متأسفانه اين طرح به دليل تغيير در شرايط حاكم (انقلاب منحوس دستاربندان ضد ايرانی 1) نيمه كاره ماند. و امروز با گذشت سی سال، از دشت ارژن چيزي جز چشم اندازي نامحدود از زمين هاي كشاورزي غير قابل كشت باقي نمانده، دشت هايي سوت و كور حتي بدون آواي يك قمري، گويي هيچ گاه حياتي در اينجا جريان نداشته است، اينجا دشت ارژن است قلمرو شير ايران...
ا1ـ جمله داخل پرانتز از ما است
! آيا اين شير در نوشته معصومه همان شاه نيست