آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Wednesday, May 26, 2004

 

راهی نوین


راهی نوین برای فردای ایران نوین
شهريار شادان ، تشکيلات درونمرزی حزب ميهن


بنام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
همواره واژه ها در هر زبان اذهان مردمان را به بازی واداشته است ،در طول تاریخ جنگ های بسیاری بر سر عدم شناخت معنائی واژه ها در گرفته است امروز هم باز بسیاری بر سر انگور ، عنب واوزوم دعوا دارند . متاسفانه بی سوادی باسوادان بدترازبی سوادی بیسوادن است، جهل مرکّبی که اکثر تحصیل کردگان و خارج رفتگان ما بدان دچار هستند ضربات جبران ناپذیری بر پیکر جامعه ایران زده است
اکنون در شرایطی که نیروهای اپوزیسیون بایستی در اتحّاد با هم بکوشند و برای آزادی وطن جان فشانی کنند جمع بسیاری بر سر مسئله پادشاهی و جمهوری تفرقه ایجاد کرده اند و کار اصلی که ایجاد دمکراسی و آزادی در ایران است به حاشیه رانده شده است . هنوز گروهی در پی انقلاب اسلامی هستند و خیال میکنند که با دین و ایدئولوژی میتوان ریشه بیماری را درمان کرد این دسته ازهموطنان را ارجاع میدهم به مقاله دیگری دراین باره که در مقاله بعدى خدمتتان ارايه خواهيم داد
طرفداران جمهوری و پادشاهی هر کدام با گرایشات و خواستگاه های گوناگون وجود دارند و تفرقه در بین هر کدام از اینان نیز وجود دارد. جمعی دیگر که نگران حاکم شدن دیکتاتوری در ایران هستند در پی جمهوری میدوند و هراس دارند که در ایران یک فرد و یا یک قشر یا یک گروه حاکم شود، البته این دغدغه و نگرانی هر انسان مبارز و آزادیخواهی هست. من درجستجوی بیشتربا خواندن کتاب آئین اوستا اثر دکترسیاوش اوستا دقیق تر شدم که دو واژه جمهوری و پادشاهی و آنچه ورای این دو واژه هست را بیابم.
معنای واژه ها
سلطان ، سلطنت ، رئیس جمهور، جمهوریت همه واژه هائی عربی هستند که ما به کار میگیریم تمامی کشورهای عربی این واژه ها را برای رهبران و حاکمان خود استفاده میکنند در کشورهای غربی و انگلیسی زبان از واژه
استفاده میکنند که همان رئیس را معنا میدهد. در جمهوری هند از واژه" راشترا پتی President
" Rashtra Pati
به معنای صاحب ملت استفاده میکنند، اما پادشاه که واژه ای کاملا پارسی است به معنای نگهبان شهر است
شیوه گزینش پاد شاه در ایران باستان
در کتاب " حقوق بشر درجهان امروز و حقوق جهان در ایران باستان " اثر آقای فریدون جنیدی در باره شیوه گزینش پادشاه چنین آمده است
واژه پادشاه هنگامی روشن میشود که به واژه های دیگر چون پاسبان ، باغبان ، نگهبان ،چوپان ، دشتبان بنگریم و چون از این دیدگاه به واژه های همگروه نگریسته شود ، روشن میشود که نگهبان و پاسبان را برتری بر آنچه که نگهبانی میکند ، نیست؛ که هستی او برای آنچه که نگهبانی میکند ، برجسته است . اما امروز که فرمانروائی پادشاهان در بخش بزرگی از جهان برچیده شده است کسی را بنام رئیس جمهور یا پرزیدنت بر می گزینند ، که پاژنام او ، سری و سروری او را بر همه مردمان یک کشور نشان میدهد . بر این بنیاد ، همان پاژنام پادشاه بیشتر در خور کسی است که برای پرستاری و نگهبانی کارهای مردمان برگزیده می شود
اما گزینش امروز ، گزینشی از بیرون است و گزینش شاه در ایران باستان ، گزینشی از درون بود . برای روشن شدن این سخن می باید که به یک نماد ، دست یازیم. یک شاخه گیاه در هنگام روییدن همواره با همه نیروهای درونی خود ، یک جوانه را بر سر خود می آورد و جان و زندگی و رویش دوباره آن جوانه ، همه وابسته به زیر دستان او است . باز پس از یک هنگام ، آن جوانه نیز بار دیگر بخش های زبرین آن شاخه را یاری میکند که جوانه دیگر بر سر آرد ؛ و تا جان آن شاخه هست ، رویش آن به همین گونه است
اگر هر جوانه تازه را که ریشه در همه اندام ها و آوند ها و شاخه و ریشه آن گیاه دارد ، در آن هنگام پادشاه بنامیم ، پادشاه کشور نیز می باید از میان خانه ها و دوده ها و تش ها و تیره ها بر خیزد ، و سران آن تیره ها نیز که هر یک از میان همان تیره برگزیده شده اند ، پادشاه را از میان خود بر میگزینند. اما در جهان امروز ، چنانکه همگان میدانند ، از نماینده مجلس تا رئیس جمهور همه با آگهی تبلیغاتی یعنی همان شکل بیرونی برگزیده می شوند. بر این بنیاد ، یک نیروی بیرونی که همراه با پول می شود ، به برگزیده شدن رئیس جمهور یا نماینده مجلس یاری می رساند و این کار در سنجش با رویش شاخه درخت ، چنان است که نیروئی بیرونی سر شاخه را بگیرد و به بالا بکشد که بر آیند آن ستم به جان شاخه است . در جهان امروز ، جان جهانیان از این گونه گزینش زیر ستم است ؛ چنانکه با اندکی و کمی و بسیاری پولی که از دارندگان سرمایه های کلان به یک نامزد رئیس جمهوری برسد ، سرنوشت آن کشور دگرگون می شود
در شیوه گزینش پادشاه در ایران هر نماینده را گروه همبسته و همیار خود او بر میگزیند و گروه پدید آمده نیز از میان خود کسی دیگر را به گروه بالاتر می فرستد تا آنکه انجمن مهیستان نیز از میان خود پادشاه را برگزیند . چون چنین شود همه مردمان در یک هرم پیوسته با یگدیگر بستگی پیدا میکنند و دراین هرم بزرگ ، هر کس برای همه سران کشور، تنها یک کس را بر می گزیند . آن برگزیدگان نیز برای رده بالاتر از خود تنها یک کس را بر می گزینند . باز آنکه در گزینش به شیوه اروپائی مردمان از پس آنکه نماینده خویش را در روستا یا شهر بر می گزینند، رئیس جمهور را نیز جداگانه بر می گزینند . این انبوه پایه هرم همگی شناخت شایسته از رئیس جمهور که از آنان بسیار دور است ، ندارند و اینجاست که دست تبلیغات بکار می آید و زیبائی چهره و آوای خوش و خانواده خوشبخت و شیوه پوشش و.... به جای شناخت همه سویه از نامزد ریاست جمهوری ، کارآیی پیدا می کند
راهی نوین برای فردای ایران نوین ( قا نون ا ساسی نوین
باید برای فردا راهی نوین جست . خطای بزرگی است که آزادی و دمکراسی را صرفا در جمهوری جستجو کنیم بیست وشش سال از جمهوری اسلامی گذشت اما همان مقدار آزادی که در رژیم گذشته وجود داشت اکنون وجود ندارد . در حقیقت مخالفین رژیم پادشاهی سابق مردم را با واژه جمهوری و حق انتخاب حاکمیت گول زدند و عده ای روشنفکر نیز به دام جمهوری افتادند . حال اگر نیک بنگریم امروز ولی فقیه دقیقاً بر همان تخت پادشاهی جلوس کرده و به جای تاج عمامه بر سر نهاده است و با خیمه شب بازی مردم را به بازی گرفته و مردم 26 سال به خیال اینکه انتخاب کننده هستند به پای صندوق رای رفته اند غافل از آن که همین جمهوری اسلامی که برای دنیا و سازمانهای بین المللی تره هم خورد نمیکند بارها اعلام کرده طی مدت 26 سال انقلاب، بیش از 23 یا 24 انتخابات آزاد و گسترده برگزارکرده است
اکنون باید آگاه شد که الزاماً، دیکتاتوری در پادشاهی و دمکراسی در جمهوری نیست. با همه اینکه رژیم پادشاهی گذشته به دیکتاتوری متهم بود ولی دیدیم که شاه فقید با ترک کشور، پادشاهی و حکومت را ترک کرد او در پاسخ بسیاری که معتقد به سرکوب و خون ریزی مردم بودند، گفت : پادشاهی با خون ریزی مردم تداوم نمی یابد اما امروز که کشور در جمهوریت بسر می برد می بینیم که حاکمان به هیچ صراطی مستقیم نیستند و همچنان بر خر مراد سوارند و اینان جز به زور و قلدری از این سریر به زیر نمی آیند.
اکنون ما بایستی اصل را دراهداف ، برنامه ها و قانون اساسی آینده جستجو کنیم . هیچ ایرادی نیست که کسی در پی جمهوری باشد یا در پی پادشاهی ، بلکه ایراد در نوع نگاه ما به این دو است . برای رسیدن به دمکراسی و آزادی چه در پادشاهی و چه در جمهوری چند اصل مهم را باید در نگر گرفت
1- عالمان حکمت وسیاست میگویند قدرت، فساد می آورد و قدرت دائم، فساد دائم می آورد ، قدرت مطلق، فساد مطلق می آورد. حال باید دانست که حکومت و رهبری یک کشور در قرن 21 نمیتواند میراث خانوادگی باشد که از پدر یا مادر به ارث رسیده است، همین طور نمی تواند ودیعه ای الهی باشد که از خدا به روحانیون عطا شود بلکه حکومت برآمده از رای و نظر یک ملت است ، یک قرار داد بین مردم کشور و یک گروه برای سامان بخشیدن به امورات کشور است، بنابراین ملت این حق را بالقوه دارد که برای رهبر و نمایندگان خود زمان خدمت تعیین کند تا در پایان مدت مقرر فرد یا گروه منتخب خود به خود از قدرت خلع شوند چنانکه با پایان گرفتن این مدت ، جوامع بین المللی و دیگر کشورها نیز آنان را به رسمیت نشناسند. اکنون مشکل بزرگی که گریبان کشور و ملت ما را گرفته همین نا محدود بودن حکومت ولی فقیه است که میخواهد تا ابد بر سریر قدرت بنشیند . همانطور که در قانون اساسی قید مکان بیان میشود بایستی قید زمان هم بیان شود. به این ترتیب حتی زمانی که پادشاه به رای مردم یا نمایندگان خردگرای مردم انتخاب شد پس از مدت قید شده در قانون اساسی خود به خود قدرت از او گرفته خواهد شد
2- مسئله مهم دیگر قانون اساسی است که میثاق یا پیمان مردم و حکومت بشمار میرود . با گذر سالها و آمدن نسل جدید به میدان زندگی حق آنان است که در همه چیز تغییر بوجود آورند بنابراین قانون اساسی می تواند و باید هر ده سال یکبار مورد تجدید نظر و همه پرسی مردم قرار گیرد و این نکته به عنوان یک اصل در قانون اساسی کشور قید شود
3- تفکیک قوا بایستی طبق قوانین موجود و معتبر بین المللی بوجود آید و هر یک از سه قوه مستقل باشند و درعین حال قدرت تعیین کننده مردم باشند که تجلی اش در مجلس شورای ملی است
4- افراد یا گروههای سیاسی در هر مقام از رهبریت کشور تا نمایندگان بایستی پیش از هرچیز اهداف و برنامه های خود را برای مدتی که در خدمت کشور و مردم هستند بیان دارند و نسبت به اجرای این برنامه ها متعهد شوند
5- قانون اساسی آینده ایران بایستی دادگاههای بین المللی و رای آنان را محترم شمارد تا مردم اگر در داخل کشور پناهگاه و ملجاء ای نیافتند بتوانند حقوق خود را در خارج از مرزهای کشور به صورت مسالمت جویانه وقانونی پیگیری کنند. احکام دادگاههای بین المللی بایستی مورد پذیرش قوه قضائیه کشور قرار گیرد
...هیچ تضمینی برای فردا وجود ندارد نه در جمهوری و نه در پادشاهی ، امّا
حتی برای لحظه بعد تضمینی نیست که چگونه باشد. این ویژگی مهم زندگی است . انسانها مدام در حال خدمت و خیانت به یگدیگر هستند. هیچکس نمیتواند خود یا دیگری را تضمین کند که سالم یا نا سالم باقی بماند. هیچ گروه یا حزب سیاسی نمیتواند مدعی وفاداری به مردم و میهنش باشد، بجز در عمل چیزی را نمیتوان اثبات کرد،انسان موجودی است که مدام نقش بازی میکند ، نقش عارف ، زاهد ، مومن ، عاشق، وطن پرست،هنرمند دردمند،مبارزحقجو، خردمند فرهیخته و...... و صد البته برای اینکه این نقاب ها و شخصیت ها را به دیگران اثبات کند در دراز مدت هزینه های سنگینی هم می پردازد و ای بسی زندان، شکنجه و تبعید طولانی را هم به جان بخرد.
میگویند به دیگری قدرت بده تا شخصیت واقعی اش را پدیدار سازد. تجربه مردم ایران با جمهوری اسلامی و آدمهایش همه را هشیار کرده است اما کمتر کسی به راهکارها و تضمین هائی که میتواند جلوی خیانت و دیکتاتوری را بگیرد فکر میکند، یک نوع گیجی بر مردم ایران حاکم است که در این باره چه کنند ، اکنون وقت آن رسیده که آزادیخواهان ایرانی برای فردائی که نزدیک است پیش نویس قانون اساسی و مسائل حقوقی مربوط به آینده را نوشته وبیان کنند انتشارپیش نویس قانون اساسی آینده و ترسیم نمودار سیاسی آینده یک ضرورت است که میتواند مردم را به آینده آشنا و امیدوار سازد . بحث های کلی در باره آزادی ودمکراسی و اینکه ما باید حکومتی مردمی و خردگرا داشته باشیم و یا اینکه دین ازسیاست جدا باشد همه مواردی است که از نظر عامه مردم حل شده است ، اکنون پرسش این است که با چه سازوکاری میتوان این خواسته ها را اجرا کرد که دوباره ملت و کشوربه دام دیکتاتوری نلغزد
اگر ما امروز با بیان جزئیات، ساختار دمکراتیک آینده را ترسیم کنیم ، توانسته ایم ذهن مردم را به جایگزین آینده آشنا سازیم . ضرب المثل معروفی هست " اول چاه را بکن بعد منار را بدزد " به همین دلیل اگر همه نیروهای آزادیخواه ( داخل و خارج ازکشور) با یگدیگر متحد گردند و به تشکیل" دولت در تبعید" یا " کنگره ملی نیروهای اپوزیسیون ایران " بپردازند میتوانند با نظر جمعی و بطور گسترده به ترسیم دقیقی ازساختار سیاسی آینده دست یابند، بی تردید هر گونه جمع بندی نسبی و غیر ایده آلیستی موفق تر خواهد بود. اپوزیسیون مدعی نجات ایران فقط با بیان و ترسیم از جزئیات آنچه که در ذهن دارد میتوانند نظر مردم را به خود جلب کند . بحث بر سر پادشاهی یا جمهوری بدون پرداختن به ریشه های قانونی ، حقوقی ومنطقی هر یک ، خودبخود بحثی فرسایشی و نا مطلوب است. حال بایستی چشم و گوش مردم را به مسائل حقوقی و بین المللی گشود و به مردم حقیقت دمکراسی و آزادی را آموزش داد . در زندگی معمولی یک قرارداد با کمک یک مشاور حقوقی و با تحقیق گسترده در باره طرف مقابل می تواند با تضمین لازم صورت گیرد. دو فهرست زیر به ما ثابت میکند که الزاما پادشاهی دیکتاتوری و جمهوری دمکراسی نیست
فهرست تعدادی از کشورهائی که سیستم پادشاهی دارند اما مردم سالا ر هستند و دمکراسی و آزادی در آن حاکم است
1) هلند : مشروطه سلطنتی با دو مجلس قانون گذاری
2) ژاپن : مشروطه سلطنتی با دو مجلس قانون گذاری
3) اسپانیا: مشروطه سلطنتی با دو مجلس قانون گذاری
4) نروژ: مشروطه سلطنتی با یک مجلس قانون گذاری
5) بلژیک: مشروطه سلطنتی با دو مجلس قانون گذاری
6) انگلستان: مشروطه سلطنتی با دو مجلس قانون گذاری
7) دانمارک: مشروطه سلطنتی با دو مجلس قانون گذاری
8) سوئد: مشروطه سلطنتی با یک مجلس قانون گذاری و دولت پارلمانی
فهرست تعدادی از کشورها که جمهوری هستند اما زمامداران آنها به اصطلاح منتخب مردم اند اما هر کدام حداقل 15 سال و بعضا بیش از 40 سال حاکم هستند
1) جمهوری عراق
رئیس حکومت ورئیس جمهور: صدام حسین از1968 تا2003(35 سال) سقوط دیکتاتوربا
کمک نیروی خارجی.
2) جمهوری عربی سوریه :
رئیس حکومت ورئیس جمهور: حافظ اسداز1971 تا98 19(27 سال) مرگ طبیعی و
سپس جانشینی پسر به جای پدر.
3) جمهوری زیمبابوه
رئیس حکومت،رئیس جمهورونخست وزیر رابرت موگابه از 1987 تا کنون(17 سال
4) جمهوری عربی مصر:
رئیس حکومت و رئیس جمهور محمد حسنی مبارک از 1981تا کنون(23 سال
5) جماهیر سوسیالیستی خلق لیبی
رئیس حکومت ، رهبر انقلاب و رئیس جمهور معمر قذافی از 1969 تا کنون(35 سال
6) جمهوری سوسیالیستی کوبا :
رئیس حکومت ، رئیس جمهور ورئیس دولت فیدل کاسترو از 1960 تا کنون (44سال
7) جمهوری ترکمنستان
رئیس حکومت ، رئیس جمهور و رئیس دولت صفرمراد نیازف از 1990 تا کنون (14سال
8) جمهوری اسلامی ایران
رئیس حکومت : ولی فقیه ،علی خامنه ای از 1368تا کنون (15 سال
به فهرست بالا می توان کشورهای دیگری هم اضافه کرد که به ظاهر جمهوری اند اما در حقیقت نظام های غیر مردم سالار و غیر دمکراتیک هستند . می بینید که این به اصطلاح روسای جمهور و رهبران مردمی چه دوره های طویل المدتی را در قدرت مانده اند و هر کدام در ظاهری مردمی، عنوان جمهوری را یدک میکشند ، در مورد ایران باید توجه کرد که شخص رئیس جمهوردرواقع همان نخست وزیراست که ازقبل انتخاب وازصافی رد شده که در یک انتخابات تشریفاتی و ظاهراً آزاد توسط مردم انتخاب میگردد.
همانطورکه میدانیم درساختار جمهوری اسلامی ایران نمایندگان مردم در مجلس در حقیقت نمایندگان رهبرهستند چرا که طی این 26 سال هیچ طرحی بدون موافقت شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام که تحت نظر رهبری است به تصویب مجلس نرسید همه اینها اثبات میکند که جمهوری آنهم از نوع دینی شیوه ای بود که بتوانند با آن دهان مردم را ببندند و دل مردم را به رای دادن خوش کنند وگرنه پادشاهی محمد رضا شاه با همه معایبش ایران را بسوی ترقی و رفاه مردم پیش می برد.
پایان سخن
پیش بینی مرحوم میرزاده عشقی در هشتاد سال پیش
هشتاد سال پیش مرحوم میرزاده عشقی در روزنامه خود با نام " قرن بیستم" مثنوی سیاسی را منتشر کرد و در آن به بیان توطئه انگلستان پرداخت و گفت جمهوری برای ایران حیله انگلیسیهاست تا سرملت ایران را شیره بمالند و ثروتهای ایران زمین را به یغما ببرند ، در آخرین شماره روزنامه قرن بیستم درکنارمثنوی سیاسی ، کاریکاتور مرد خر سواری را نشان میدهد که خود را به پای خُم رسانیده و مشغول تناول شیره است و در کنار کاریکاتور مزبور چنین نوشته شده : " جناب جمبول " ( صفت تحقیر آمیز) برخرجمهوری سوار شده شیره ملت را مکیده و می خواهد بر سر ما شیره بمالد. پنج روز پس از چاپ این اشعار وکاریکاتور میرزاده عشقی درسن 31 سالگی در منزل مسکونی خود به ضرب گلوله ترور شد. 54 سال بعد در سال 1357 خورشیدی ، انگلستان موفق گردید با کمک ایادی و مزدوران خود که بخش گسترده ای از طیف روحانیت شیعه بودند و در میان توده مردم ایران نفوذ داشتند ، حکومت پادشاهی ایران را به جمهوری تبدیل کنند این در حالی است که سیستم حکومتی انگلستان ، پادشاهی بوده و می باشد. در زیر چند بیت از این مثنوی سیاسی اثر میرزاده عشقی را می خوانید.
........
گفت جمهوری بیارم در میان هم از آن بر دست خود گیرم عنان
خلق جمهوری طلب را خر کنم زآنچه کردم بعد از این بدتر کنم
پای جمهوری چو آمد در میان خر شوند از رؤیتش ایرانیان
گر نگردد مانع من روزگار می شوم بر گرده آنها سوار
فرق جمعی شیره مالی می کنم خمره را از شیره خالی می کنم
پای، جمهوری و دست ،انگلیس دزد آمد دزد آمد ای پلیس
این چه بیرق های سرخ و آبی است مردم این جمهوری قلابی است
…….
www.hezbemihan.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker