حزب ميهن
امير سپهر
! درسهايی از انتخابات آمريکا و ملتی که شايسته برخورداری از دموکراسی است
اگر دستيابی به دموکراسی با جانفشانی و مبارزه و بند و زندان ميسر است، حفظ آن هم فقط با آزادگی و خرد و حتی بعضآ گذشت امکان پذير است
جان کری در حالی شکست در انتخابات را پذيرا گرديد که هنوز شمارش آرا دراوهايو بپايان نرسيده بود. با وجود آنکه بوش در مجموع بيش از سه ميليون رای بيشتر داشت، اما طبق قواعد خاص انتخابات در آمريکا که برنده بايد 270 الکترال داشته باشد، بوش برای برنده نهايی شدن به پيروزی در اوهايو و کسب 20 الکترال آن ايالت نياز حتمی داشت. در آنجا بوش فقط يکصد و پنجاه هزار رای از کری جلو افتاده بود
طبق قوانين آمريکا برای اعلام نتيجه قطعی در اينچنين مواردی بايد در طی 10 روز آرايی که آمريکايی های خارج از کشور به صندوقهای رای ريخته اند نيز به کشور انتقال داده شود، مأموران خارج از کشور، کارکنان فرهنگی سياسی و .. سپس در شمارش نهايی برنده انتخابات اعلام گردد. کری که فقط 2 الکترال از بوش عقب افتاده بود چنانچه ميخواست قادر بود طبق قانون نتيجه اين انتخابات را حد اقل 10 روز و در صورت اعتراض به شيوه شمارش آرا چند ماه به تعويق اندازد و طعم اين پيروزی را بر کام رقيبش تلخ و نا مطبوع سازد. اما او نه تنها اينکار را نميکند، بلکه بعنوان اولين آمريکايی شخصآ به کاخ سفيد زنگ زده و برای احترام به خواست و اراده مردم کشورش، پيروزی رقيبش را بوی و همسرش تبريک ميگويد
او نه وقت مردم را تلف ميکند نه هزينه ای بيجا را بر ماليات دهندگان تحميل ميکند. پس از گفتگو و تبريک به پرزيدنت بوش هم در جمع ياران حزبی خود با تبريک مجدد به منتخب مردم کشورش، از همگان ميخواهد که برای پيشرفت کشور متحد گردند. سناتور کری شکست خورده اظهار ميدارد که ما در خارج از کشور خود فرزندانی در لباس سربازی داريم که درحال نبرد هستند، همه ما آمريکايی ها با وحدت و يکپارچگی بايد از آنها حمايت کنيم تا به رهبری رئيس جمهوری منتخب خود در عراق و افغانستان و نبرد بر عليه تروريسم پيروز گرديم
حال اگر چنين وضعيتی در کشور ما پيش آمده بود، سناتور کری با زشت ترين الفاظ به بوش توهين ميکرد، 3 سال بودجه کشور و وقت مردم را به هدر ميداد، يکصد و پنجاه فقره اسناد خيانت و عدم لياقت و فساد خاندان بوش را رو کرده و به در و ديوار ميچسباند، او را دزد و معتاد و زنباره و ... می خواند، چون شکست خورده بود کل انتخابات را تقلبی اعلام ميکرد و يقينآ هم يک جنگ داخلی و برادر کشی در کشور براه می انداخت و ايران را به تجزيه ميداد
ما در همين حزب ميهن ناخواسته و بنا به دلايلی فقط سياسی مجبور گرديديم که از بعضی ياران سابق خود بخواهيم که ديگر در حزب نباشند، هيچ قصد دشمنی و حتی بی احترامی هم در ميان نبود، بدنبال آن، سرورانی که تا ديروز اينجانب را وطن پرست ترين ايرانی ميدانستند و برايم اشک ميريختند؛ يکشبه برايم 400 پرونده ساختند و من در نظر خودشان ابر ميهن پرست!؟ را به يکباره به دزد و حيز... مبدل ساختند! و متاسفانه فقط خود را ضايع کرده و کار سياسی را به مسخره و سفاهت کشيدند. اين بدبختی است که بعضی از ما منافع ملی کشورمان و مبارزه برای نجات مردم و مملکتمان از اين وضعيّت فاجعه آميز و شرم آور را با بچه بازی و لجبازی اشتباه گرفته ايم. در اينجا ابدآ سرنوشت وآبرو و منافع اپوزيسيون و مردمی که ادعا ميکنيم دوستشان داريم مطرح نيست، مهم فقط خود و منافع شخصی و شهرت طلبی ما است. هر کسی که ما را دوست نداشته باشد بايد ترور شود، حتی اگر همه چيز خود را فدای آزادی کشور کرده باشد
در سال 57 هم همه چيز ملت ايران فدای عقده های شخصی و لجبازی عده ای نادان شد. آنها نه تنها شرم و حيا ندارند که يک ميليون ايرانی را به کشتن داده و يا از سلامتی محروم ساختند؛ نه تنها از نوکری برای ملا ها برای نابودی ايران سر افکنده نيستند، بلکه همچنان هم خود را روشنفکر و محق ميدانند، حتی فهيم تر از کل ملت آمريکا. حتمآ سری به سايت گويا (متعلق به وزارت اطلاعات رژيم ملايان) بزنيد و نظرات حسين درخشانی کمونيست، يار ديروز خمينی، شريک امروز حجاريان و اصلاح طلبها و رژيم را در مورد پرزيدنت بوش بخوانيد که چگونه درخشانی با توهين به شعور يکصد ميليون دارنده حق رای در آمريکا برای بوش افشاگری کرده که وی قبلآ يک لاابالی و الکلی بوده و پيش از رسيدن به رياست جمهوری پای خود را از آمريکا بيرون نگذارده بود و بيسواد و نادان و ... است. يعنی در ميان بيش از دويست ميليون آمريکايی حتی يک نفر فهميده مانند در خشانی های دانا که خمينی را ياری داده ايران را به نيستی کشيدند وجود نداشته و بيش از پنجاه مليون رای دهنده به بوش عقلشان به اندازه کسی نيست که ميخواهد از رژيم سنگسار و چشم درآر و دزد و قاتل دموکراسی بهتر از آمريکا بوجود آورد
سنگ و کلوخ دموکراسی بوجود نميآورند. دموکراسی را انسانهای آزاده و متفکر و مبارز بوجود می آورند. اگر دستيابی به دموکراسی با جانفشانی و مبارزه و بند و زندان ميسر است، حفظ آن هم فقط با آزادگی و خرد و حتی بعضآ گذشت ميسر است. اطمينان داشته باشيم که اگر حتی 2 در صد متفکرين بزرگ آمريکا افکاری چون افکار درخشان حسين درخشانی ها و الله کرم ها داشتند آنها نيز امروز در قانون اساسی کشور خود اصل مترقی ولايت مطلقه فقيه داشتند ! دموکراسی فرهنگ و قواعد خاصی دارد که مردم غير دموکرات با آن آشنايی ندارند. مادام که منافع خود را جدای از منافع حتی رقيب خود بدانيم هنوز در جهالت و افکار قبيله ای غوطه وريم. دموکراسی يک بازی جمعی با قواعد ويژه ای است که منافع و سعادت ما به رعايت حق حتی رقبايمان بستگی بی چون و چرا دارد