امير سپهر
از أحسن الخالقين تا أسفل السافلين
! آقای خمينی از گور بر خيز و ببين که انقلاب اسلاميت چه بر سر اسلام و تشيع آورده است
اگر جريانی بنام توده را خائن و وطن فروش خطاب کنيم، اين نه به معنای طعنه و بهتان است و نه به مفهوم عدم پايبندی ما به کثرتگرايی. اين يک واقعيّت انکار ناپذيری است که حتی خود رهبران توده نيز آنرا کتمان نکرده اند. اساسآ نطفه اين جريان در خارج از مرزهای جغرافيای منافع ملی ايران بسته شده است. حزب توده شعبه ای از يک سازمان مخوف بين المللی بود. تشکيلاتی گسترده که پس از جنگ عالمگير دوم و در دوران جنگ سرد با هزينه و دستور استالين بوجود آمد تا در راستای پيشبرد اهداف سوسيال امپرياليستی آن کشور عمل نمايد. وقتی موضع گيريهای ژرژ مارشه در فرانسه را با کيانوری در ايران مقايسه کنيد، آنگاه مواضع اين دو را با هانس وادر در آلمان غربی، و اين هر سه را با سخنرانيهای اريش هونيکر در برلين شرقی و تمامی آنها را با گفته های نرودا در سانتياگوی شيلی،به نيکی در خواهيد يافت که همگی يک متن را را بيان کرده اند. متنی که اصل آن بزبان روسی بوده و از طرف سازمان ( کی . جی . بی = سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی اتحاد شوروی ) برای آنها ارسال شده و توده ای های سراسر عالم آنرا بزبان بومی خود برگردانده و بنام دستور کار و يا مواضع سياسی خود و تشکيلاتشان بيان کرده اند
با اينهمه اما احزاب وابسته به اتحاد شوروی مهارتهای شگفت انگيزی هم داشته و دارند که مهم ترين آن قدرت تخريب است. اتحاد شوروی و کل بلوک شرق چون توان مقابله و رقابت سالم با پيشرفت دنيای آزاد غرب را نداشتند روی به تخريب آوردند. آنها بدليل سوء تغذيه وقتی نتوانستند مانند رقيب رشد کنند چاره را در مسموم کردن حريف و جلوگيری از رشد وی يافتند. پارازيت که در کار فرستند های صوتی و تصويری اختلال بوجود می آورد يک اختراع کاملآ روسی است، همينطور قرصهای انرژی زا که در اصطلاح ورزشی مصرف آنرا دوپينگ ميگويند. اين نيز از شرق آمد و اولين ورزشکاری که دوپينگ کردنش برملا گرديد فردی ازاهالی آلمان شرقی بود که به دستور مقامات کشورش به وی داروی ايجاد تحرک کاذب در عضلات خورانده بودند تا از حريفان غير کمونيست خود در مسابقه عقب نماند
احزاب و جريانهای وابسته به شوروی در سراسر دنيا تنها نقششان تخريب و ايجاد اختلال در سيستمهای سرمايه داری بود. با و جود آنکه تمامی اين جريانها موفقيت هايی در مختل کردن سيستمهای سياسی اقتصادی کشورهای خود داشتند، ليکن حزب توده ايران را در اين زمينه ميتوان موفق ترين جريان خرابکار وابسته به شوروی بحساب آورد. زيرامتاسفانه با آن زمينه حقه بازی و منفی گرايی که در بعضی از ما ايرانيها بطور تاريخی و فرهنگی وجود دارد، توده ای های ايران در تخريب سياسی به آنچنان چيرگی دست يافتند که حتی مربيان روسی خود را نيز در اين فن پشت سر نهادند. انقلاب سال 57 در واقع اوج مهارت آنها و يکی از بدايع تاريخ بشری است، و اين بدعت از آن توده ای ها است. همانهايی که با ماهرانه ترين ترفند ها و دروغ و شايعه پراکنی مردمی در حد خود مرفه و خوشبخت را در آنچنان شرايطی قرار دادند که کورکورانه و آسيمه سر بدست خود آتش به خرمن هستی خويش زدند
امروز پس از 26 سال اکثر قريب به اتفاق کسانی که در آن انقلاب شرکت داشتند هنوز هم نتوانسته اند دليل قانع کننده ای برای خود بيابند که اصلآ برای چه انقلاب کردند ! حتی بظاهر فرهيخته ترين انقلابی های سابق نيز هنوز گيج و مات مانده اند. به توده آموخته شده بود که ايجاد جو هرج و مرج و در نتيجه تضعيف حکومت به آنارشيسم می انجامد که معادله قدرت را به نفع مردم بهم خواهد زد و اين امر خود مقدمات شورشهای دهقانی و کارگری را فراهم خواهد آورد. بسياری حتی جان بر سر اين آموزشهای دروغين گزاردند ولی هر طورکه بود نظام شاهنشاهی را با مهارت و شيادی کم نظيری ازبين بردند و اين را بايد شاهکاری درويرانگری بحساب آورد.
باری ! با اين مقدمه به دومين شاهکار و دستاورد بينظير ديگر قدرت تخريب حزب توده ميرسيم، شاهکاری که گرچه بظاهر هنوز تحقق نيافته، ليکن آثارش آنچنان هويدا است که در تحقق حتمی آن شک نميتوان کرد، و اين دومی چيزی نيست به جز نابودی اسلام و بويژ تشيع درايران. در اوايل انقلاب که حزب توده خود را نزديکترين يار ملايان ميخواند و در انتخابات بجای معرفی نماينده ای از طرف تشکيلات خود از پسمانده ترين ملايان حمايت ميکرد، و کيانوری خود را رفيق گرمابه و گلستان آيت الله محمد بهشتی معرفی ميکرد، برای نسل جوان و پويای آنروزی که خود نيز بدان نسل تعلق دارم، پيوسته اين سئوال مطرح بود که چگونه يک جريان چپ "ولو به خيانتکاری حزب توده" در نماز جمعه ها شرکت ميکند و تمام حق کشی ها و جنايات را توجيه ميکند و خلاصه با بی شرمی تمام آشکارا سر درلجن متعفنی فرو ميبرد که عقبمانده ترين قشر جامعه ايران از آن تغذيه ميکند ؟ علی رغم توجيهات آبکی و محيلانه سردمداران توده، من خود هرگز نميتوانستم برای اين سئوال خود جواب قانع کننده ای بيابم، تا آنروز که يک پير مرد کم سواد مسلمان اما بيزار از ملايان و حکومت اسلامی چيزی را برايم گفت که در آنزمان اگر من جوان نا پخته را به فکر فرو برد، امروز اما بر من پير بلا ديده و تجربه آموخته حقيقت درون آن گفته راآشکار ميسازد
آن پير مرد در جلو دانشگاه 1 جمله بيشتر نگفت = « پسرم اين بيشرفها دونسته دارن از ملا های بی ناموس طرفداری ميکنن که بگن اسلام يعنی همين آشغال، تا اسلامو بنکل از بين ببرن ! » من امروز پس از گذشت اينهمه سال تحقق گفته آن پير دلخسته را در جلوی چشمانم بوضوح مشاهده ميکنم، يعنی رسيدن حزب توده به هدف اصليش در دفاع از ملا های دزد و پست فطرت را، (دفاع مطلق از جنايتکار ترين و پسمانده ترين آخوند ها به منظور به لجن کشيدن و نابود کردن اسلام در ايران) را. بله، نابودی اسلام و تشيع را، آن هم بدست خود آخوند های ابله و دزد و آدم کش. تنها جريان سياسی که هرگز التفاتی به آيت الله شريعتمداری ليبرال و آيت الله منتظری فاشگو نشان نداد حزب توده بود. زيرا آن دو نفر قرائتی بظاهر انسانی تر از اسلام ارائه ميدادند. هر چه بود واقعيّت اين است که اسلام و بويژه شيعگری در ايران نابود شده است. اگر حقوق بگيران بيت رهبری و دزدان و قاتلان اين رژيم را مستثنی کنيم به جرأت ميتوان گفت که ديگر حتی 2 در صد مرد ما هم ملا و آيت الله را قبول ندارند. بازار بستن با فتوای ملايان و اعتصاب بخاطر ضرب و شتم ملا ها در ايران ديگر تمام شد. امروز اگر رژيم جمهوری آخوندی بر سر کار نباشد چنانچه کل فيضيه را هم بسوزانند و تمام ملا ها را به خندق بريزند هم هيچ ايرانی از سر اعتقاد و ايمان به کمک نخواهد رفت. صفت ملا منبعد در فرهنگ ما بعنوان يک توهين غير انسانی و رکيک ترين فحش و ناسزا معنا خواهد داد.
حزب توده را اما از اين خرمن هيچ توشه ای نيست زيرا در دفاع از ملايان آن اندازه پيش رفت که به شريکی همپا با آنها مبدل گرديد. شريکی حتی بد سابق تر از ملايان که اگر جرمش بيشتر از خلخالی ها و قدوسی ها نباشد کمتر از لاجوردی معدوم نيست که به چند ده هزار دختر ايرانی قبل از اعدام در زندانها تجاوز کرده و دستمال خونين ازاله بکارت آن معصومان را برای مادرانشان فرستاد. زيرا که بسياری از آن اطفال نا بالغ و بيگناه را حزب خائن توده لو داد و به جانيان فروخت. اين جريان کثيف هنوز هم از ملا ها حمايت ميکند
سهم اصلی به لجن کشيدن اسلام متعلق به خود ملا ها است، ليکن جريانهای کثيفی چون سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی؛ نهضت آزادی، دفتر تحکيم شهوت و حزب خاين توده که دانسته و فقط بدليل تفکر اوپورتونيستی از ملايان حمايت کردند نيز، خواسته يا نا خواسته در نابودی تشيع نقش داشتند. اگر روزی چوب زدن به کف پای يک بچه طلبه در ايران به انقلاب منجر ميگرديد، امروز گنبد و بارگاه علی امام اول شيعيان از بمب و موشک بقول خودشان کفار ميلرزد و فرو ميريزد اما کسی را کوچکترين اعتنايی بدان نيست. وقتی دو دهاتی زبان نفهم چون روح الله خمينی و اکبر رفسنجانی بهرمانی سودای جهانگشای داشته باشند و کليد حرمين شريفين را طلب کرده و سودای خام فتح قدس و آندلس را در سر بپرورانند، چرا بچه پررويی ضد ايرانی و گردن کلفت بی غيرتی مانند مقتدی صدر به اين هوس نيفتاد. اين ککی است که خمينی در تنبان بن لادن ها و ملا عمر ها و حسن البنا ها و عمر البشير ها و الزرقاوی ها و عماد مغنيه ها و مقتدی صدر ها و هزاران بيشعور و جانی ديگر انداخته است. خمينی اگر کمی شعور ميداشت و رفسنجانی کمی شرف، و پس از انقلاب منحوسشان حداقل مستقيمآ خود را در سياست داخل نميکردند، نه جنگ ايران و عراق ـ نه جنگ آمريکا و عراق ـ نه جنگ افغان و شوروی ـ نه 11 سپتامبر و نه طالبان و نه ... پيش ميامد که ميليونها مسلمان و غير مسلمان کشته شوند، و نه تمامی جهان دچار اينهمه مصيبت و نا امنی ميگرديد، و ای بسا که ما امروز در کشورمان به يک نيمچه دموکراسی هم دست ميافتيم و عزت و احترام ملايان هم در نزد مردم هزاران برابر ميگرديد.
اما راهی را که خمينی شروع کرد و مشتی جانی تر و نادان تر از خودش ادامه دادند به نابودی حتمی تشيع ختم خواهد شد. وقتی حرم امام علی بمباران شود و آب ازآب تکان نخورد، حرم حضرت معصومه و امام رضا ديگر کجا از بمب و موشک در امان خواهند ماند !
تازه! وقتی مردم عراق که از اسلام و تشيع ضربه ای نخورده اند نسبت به نابودی تشيع انهمه بی تفاوت باشند، حال مادران ايرانی را خودتان حدس بزنيد که بنام اسلام و ائمه به فرزندانشان تجاوز شده و حال پدرانی را در نظر آوريد که بنام قرآن تا آخرين قطره خون جگرگوشه هايشان را قبل از اعدام کشيدند! مردمی که روزی از شنيدن نام فتوای 1 مجتهد 4 ستون بدنشان ميلرزيد، در اين سالها آن اندازه از روحانی جماعت دزدی و جنايت ديده اند که در فردای بمباران فيضيّه درکوی و برزن به رقص و پايکوبی خواهند پرداخت. کسانی اگر به اين سخن باور ندارند کمی ديگر تحمل داشته باشند تا تحقق اين نوشته را شخصآ با چشمان خود ببينند. باور کنيد که زمان زيادی نمانده است !
پوزش ميخواهم اگر گفته آن پير را درز نگرفتم و عينآ آوردم
استفاده از اين مقاله بشرط ذکر نام نويسنده و حزب ميهن آزاد ميباشد