آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Saturday, January 08, 2005

 

...پس از کشف حجاب

حزب ميهن

!شصت و نه سال پس از کشف حجاب، اينک در آستانه کشف عمامه ايستاده ايم
درشروع هفتادمين سال کشف حجاب بوسيله رضا شاه بزرگ که دستاور های عظيمی برای جامعه ايران، بويژه زنان کشور داشت، بار ديگر در آستانه يک کشف ديگر ايستاده ايم. اگر رضا شاه پهلوی آنرا رايگان داد، ليکن برای اين ديگری گرانترين هزينه تاريخ ايران را پرداخته ايم. اما اين نيز تحولات شگرفی را در تاريخ ايران باعث خواهد شد.1
تمامی مخالفان جمهوری اسلامی، چه چپ وچه راست، از برانداز گرفته تا اصلاح طلب، مشکل رژيم را عدم مشروعيّت قلمداد ميکنند. دليل مشترکی هم که می آورند رويکرد آن نظام به کشتار مخالفان، سرکوب، زندان، شکنجه، بستن دهان منتقدان، تعطيل مطبوعات و مسائلی از اين دست است. در حاليکه مشکل اصلی اين نظام چيز ديگری است، مشکلی بسيار بزرگتر که تمامی اين بگير و ببند ها و کشت و کشتار ها را به آن نظام تحميل کرده و در نتيجه عدم مشروعّيت آنرا سبب ساز شده است. مشکل پايه ای اين رژيم مشکل هويّتی است.اين رژيم تمام سرمايه های ملی خود را برای فراملی شدن صرف نموده، حال که هيچ توفيقی در آن کار نيافته، قصد تبديل شدن به نظامی متعارف و ملی را دار، اما چون ديگر هيچ پشتوانه و سرمايه ملی و بختی برای خود باقی نگذارده، قادر بدينکار نيست، رژيم ملا ها در حالی ادعای سروری بر مسلمانان را دارد که ديگر کشور های مسلمان حتی اسلامی بودن آنرا هم قبول ندارند، ادعای ملی بودن دارد، اما بدليل قربانی کردن مداوم همه چيز ملت ايران برای توسعه طلبی اسلامی خود اين ادعايش نيز از سوی ملت ايران مورد پذيرش قرار نميگيرد.در نتيجه رژيم ملا ها نه ناسيوناليستی است نه انترناسيوناليستی، نه ملی است و نه فراملی. رژيمی فاقد شناسه، غير متعارف، گيج و سرگردان که در هيچ طبق بندی و کاتيگوری نميگنجد و همه ی مشکات گذشته و حال اين موجود بی شکل و قواره و جنسيّت نيز ناشی از همين بی هويتی است.1
آرزوی خمينی خيلی بزرگتر از ايجاد جمهوری اسلامی در ايران بود، او سودای بسيار بزرگتر اما به همان نسبت خام تری را در سر می پروراند. هدف غايی وی ايجاد يک امپراتوری اسلامی از آسيای جنوب شرقی تا دريای مديترانه، از شاخ آفريقا يعنی سومالی و اتيوپی و جيبوتی تا گينه بيسائو و گامبيا درمنتهی اليه غرب قاره سياه و از جنوبی ترين نقطه همان قاره تا حوزه دريای بالکان، جنوب قاره اروپا (آندلس) تا پشت دروازه های فرانسه بود. تـئـوری های شکست خورده و مرده ای از قبيل صدور انقلاب، نامگذاری ام القراء اسلامی برای ايران، دادن لقب رهبر مسلمانان جهان به فقيه جماران، دايه مهربان تر از مادر شدن برای فلسطينی ها، بذل و بخشش به ملا های مرتجع بنگلادشی و سودانی و نيجريايی و اوگاندايی ... همه و همه ارثيه شوم آقای خمينی است که امروز شاگردانش نشخوار کننده آن هستند و هنوز هم سرمايه های ايران را برای امری که ديگر به مسخره تبديل شده برای همان آرزوی های سفيهانه برباد رفته بباد ميدهند. اين رژيم بطور گوهری برای جايگزين کردن هويّت اسلامی بجای ايرانی، برای اسلام نوع خمينی و پيشبرد آن با سرمايه کردن همه چيز ايران بنانهاد شد نه برای خدمت به ايران و ايرانی
نويسنده خود به نيکی بياد دارم که آقای خمينی در يک گفتگوی تلويزيونی در اواخر سال 58 بروشنی اظهار داشت که ملی گرايی خلاف اسلام است. مادام که وی زنده بود، حتی صحبت از منافغ ملی و ايرانيّت نيز به مثابه سخنی ضد انقلابی و کفر آميز تلقی ميگرديد. اين قاعده و قانون نانوشته حتی در دوران جنگ هم که ناخواسته به جنگ نژادی (عرب و ايرانی) بدل گرديده بود بشدت رعايت ميگرديد. ملا ها خود به نيکی ميدانستند که حس ملّی در نزد ايرانی ها چه قدرت کوبنده ای دارد، به همين علٌت علی رغم ضديّت و دشمنی ريشه ای با تاريخ و آموزه های ملی ما، هر زمانيکه وضعيٌت جبهه ها کاملآ به ضرر ما بود و عراقيها در حال پيشرفت بودند، دست بدامان سرود های ملی برای برانگيختن اين احساسات ميگرديدند. ناگفته نماند که حتی در آن سرود ها نيز اسلام را گنجانده و از ايران با پسوند اسلامی (ايران اسلامی) نام می بردند
باور خمينی و اطرافيانش آن بود که قلب تمام مردم مسلمان با آنها است، اين فقط حکومتهای فاسد هستند که با انقلاب اسلامی ايران ميانه خوشی ندارند. آقای خمينی تصور ميکرد به محض پيروزيش در ايران (ابرقدرت کشور های اسلامی) ديگر ملتهای مسلمان زعامت وی را پذيرفته و با اشاره او در کشور های خود انقلاب براه انداخته و حکومتها را سرنگون خواهند ساخت. بيجا نبود که او کليد حرمين شرفيّن را طلب ميکرد. با چنين نگرش وهم آلودی بود که وی به آيت الله صدر، عموی همين مقتدی نامه نوشت که (شما آنجا باشيد و انقلاب اسلامی را هر چه زود تر به ثمر رسانيد !) به دنبال همين مکتوب آشکار و سفيهانه بود که صدام حسين، صدر و تنی چند از نزديکان و خواهرش بنت الهدی صدر را دستگير و به هلاکت رساند. تيم آقای خمينی در اين خيال باطل بودند که قادر خواهند شد با مدد سرمايه های ايران بسان صدر اسلام با سرعت سرزمين های ديگر را فتح کرده و يک امپراتوری و يا خليفه گری اسلامی را به رهبری امامشان در جهان بنا نهند. ملا ها زمانی که اعراب مسلمان يکپارچه در جنگ به نفع عراق در مقابل جمهوری اسلامی صف آرايی کردند، نسبت به اين افکار خود کمی دچار ترديد گرديدند، ليکن اين تلنگر باعث بيداری آنان نگرديد و آنرا به حساب مشی حکومتها گذاردند نه مسلمانان. آخوند ها تنها زمانی به عبث و واهی بودن اين خيالات خام خود پی بردند که نه تنها قادر به صدور انقلاب خود حتی به يک کشور مسلمان نشده بودند، بلکه با خفت تمام در جنگ با عراق نيز شکست خورده بودند. آنهم در جنگی که آقای خمينی آنرا نعمت ميدانست و هدف آنرا فتح قدس از طريق کربلا گذارده بود
سازمان تبليغات اسلامی در جبهه های جنگ حتی علائم راهنمايی و فاصله شمار نيز نصب کرده بود، که مثلآ فاصله تا قدس شريف 1100 کيلومتر، تا حلب فلان کيلومتر و تا عمان فلان کيلومتر. جام زهری که آقای خمينی سرکشيد فقط برای ناکامی در جنگ با عراق نبود، او عراق را دروازه فتح جهان تصور ميکرد و چون حتی توفيق نزديک شدن به آنرا نيز نيافت، تمام آرزو های خود را برباد رفته، ايدئولژی خود را ناکار آمد و شکست خورده و طرح جهانگشايی خويش را مرده يافت، امری که مرگی خود وی را نيز بزودی بدنبال آورد. پس از او رهروانش سعی در بوجود آوردن رژيمی با اختلاط ملی و اسلامی نمودند، اما از آنجا که در بيشتر موارد منافع ملی با منافع اسلامی همخوانی ندارد، در چنين کاری نيز شکست خوردند. اين پروسه با رياست جمهوری رفسنجانی آغاز و با بروی کار آمدن دولت خاتمی به اوج رسيد. دوّم خرداد در واقع نقطه شروع (اگر نگوئيم کل نظام) دولتی تغيير شکل داده از اسلامی به مخلوطی نا همگون از ملی و اسلامی بود. گر چه نا کار آمد بودن چنين مشی در قالب دولت موقت در ابتدای انقلاب به ثبوت رسيده بود، با اين وجود تجربه هشت سال ديگر اله کلنگ اسلامی ايرانی بکلی بر چنين انديشه باطلی در پروسه عمل مهر ابطال کوبيد. حد اقل بخشی از روحانيّت اين واقعيّت انکار ناپذير را به قيمت نابودی ايران و يک ميليون قربانی پذيرفت که نميشود با لباس ملايی و با ادعای دفاع از قوانين کهنه و لايتغيٌر مذهبی در جامعه ايران همزمان داعيه ملْی بودن و نشستن در مناصب را نيز داشت. آنچه آقای خمينی آورد صرفنظر از ايران و ايرانی، حتی به خود اسلام نيز بزرگترين صدمه را زد.1
شايد گرانبها ترين دستاورد کابوس خمينيسم را بتوان بيداری ملی و هويت جويی بحساب آورد. ايرانی ديگر ميداند که کيست، اينرا نيز آموخته که سعادت نه در نفی و ويرانگی ، بلکه در شناخت منافع ملی و حفظ آن است. پس از تحمل 26 سال ستم و پسماندگی، تب رويکرد به آموز های ملی و شناخت هويت اينک آنچنان جامعه را فرا گرفته که احساسات ملی حتی در ميان ملا ها نيز در حال رشد است. اين رويکرد اگر از باور سرچشمه نگيرد حداقل برای حفظ ظاهر و خود را با خواست جامعه هماهنگ کردن معنا ميدهد. اين امر را در هر حالت بايد به فال نيک گرفت. چه اين رژيم بماند که احتمال آن خيلی کم است و چه از بين رود، ملا ها دو راه بيشتر پيش روی ندارند، يا بايد با همين لباس به گورستان و مسجد بازگشته به همان نماز ميّت خواندن و روضه خوانی بسنده کنند، يا آنکه ضمن حفظ پايبندی به اسلام فقط در حوزه زندگی شخصی، عمامه از سر و عبا از تن بدر کنند و نعلين از پای درآورند و بسان سياستمداران عادی وارد فعاليّت سياسی اجتماعی گردند. چنانچه ادعا ميکنيم که ملا ها ناگزير از انتخاب يکی از اين دوراه هستند دلايل محکمی برای آن وجود دارد، زمانه زمانه مدرس ها و کاشانی ها نيست. آنزمان نهاد روحانيّت نه تنها در کنار مردم، که در روزگار سختی حتی پناهگاهی برای مظلومان و ستمديگان نيز محسوب ميشد. ملا اما در جامعه کنونی و همينطور تاريخ آينده کشور ما ديگر هيچ آبرو و اعتباری برای خود نگذارده که در يک جامعه آزاد با رآی مردم وارد مجلس شود. با نفرتی عمومی که وجود دارد در ايران آزاد هيچ رئيس دولتی بدليل حفظ رآی مردم حتی در صورت شايستگی يک ملا نيز قادر به سپردن پستی به وی نخواهد بود.1
همانگونه که اشاره شد، هزينه کمر شکن انقلاب برای مردم بويژه نسل جوان اين دستاورد را داشت که با ريشه و هويّت ملی خود آشنا گردند. امروزه بيشترين جوانان با تاريخ تمدن پيش از اسلام آشنا شده اند، آنها سقوط ايران بدست اعراب را نقطه شروع انحطاط فرهنگی خود دانسته و علت تمام بدبختی های پس از آنرا از استيلای فرهنگ عربی اسلامی ميدانند، که لباس ملايی تبلور و تجسم عينی آن است. بسياری با ديدن ملاها بياد هجوم اعراب و غارت کشورشان و به حراج گذارده شدن دختران ايران می افتند. پاره ای حتی پا را از اينها نيز فرا تر گذارده اند، آنان از بس در اين سالهای سخت و پريشانی از ملا جماعت ظلم و بيداد و دزدی ديده اند که راه افراط پيموده و روحانيٌت را بزرگترين دشمن ايران دانسته، به چيزی کمتر از نابودی تمامی آخوند ها راضی نيستند
در هر حال صاحب اين قلم ترديد ندارم که عمر ملا بازی هم با عمر اين جمهوری جور و فساد و جنايت بپايان خواهد رسيد. ما دير يا زود با اولين وزش نسيم آزادی در ايران شاهد کشف عمامه ملا ها خواهيم بود، که اميدواريم بدست خودشان باشد. شايد امروز تحقق اين پيش بينی برای عده ای دور از ذهن و برای بعضی از آخوند ها ثقيل باشد، ليکن به هزار و يک دليل نا نوشته ديگر وقوع اين امر حتمی و اجتناب ناپذير است. اينرا نيز اضافه ميکنم که تجربه رنسانس و پروتستانيسم بما نشان ميدهد، که ملا های ما نيز نه تنها خود شخصآ کشف عمامه خواهند کرد، بالا تر از آن، نقد معرفت شناسی و غير سياسی کردن دين نيز بدست خود آنها صورت خواهد پذيرفت. کشور ما سرزمين عجايب است. بعيد ندانيد که چندی بعد يک يا چند ملا کشف عمامه کنند و بدنبال آن اين امر همه گير گردد. ای بسا که اين بدعت بوسيله ملا هايی آغاز گردد که اسلام را از سياست جدا میدانند، همان ملا هايی که نميخواهند مردم آنها را در لباس دزدان بيت المال، متجاوزين، دروغگويان و وطنفروشان ديده و با آنان يکسان بدانند
www.hezbemihan.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker