آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Friday, January 28, 2005

 

پاسخی به پرسش شيما کلباسی

حزب ميهن

پاسخی به پرسش شيما کلباسی از سوی سايه سعيدی سيرجانی

سایه سعیدی سیرجانی عزیز: 1
آیا مخالفت شما با فراخوان با اصل فراخوان است یا با امضا کنندگان فراخوان؟ لطفا به وضوح دلایل مخالفت خود را توضیح بدهید زیرا که بسیار مایلم از نظرشما دوست عزیز در این مورد آگاه شوم. ضمنا در مورد جنایات جمهوری اسلامی و لزوم رسیدگی آن با شما نه تنها هم عقیده بلکه کاملا موافقم. از دید من فراموش کردن رسیدگی به جرایم این حکومت نه ضعف فراخوان این رفراندوم بلکه ضعف اپزیسیون ایرانیست

با جنایتکار نباید آشتی کرد یا متحد شد. شاید بتوان صحبت از عفو یا تخفیف مجازات به عنوان نتیجه احتمالی مذاکرات جهت دار نمود. اما در ازای جلوگیری از ادامه خونریزی و رسیدن حرکت مردم به نتیجه مطلوب و با حداقل تلفات. این تنها زمانی امکان پذیر است که درد و احساس خود را نه فراموش بلکه تبدیل به خرد جمعی نموده و راههایی هوشمند برای پی گرد این مورد در داخل و در خارج از طریق مراجع بین الملل دنبال نماییم. حال سوال من از شما این است که به عنوان یک حقوقدان در این زمینه چه فعالیتی صورت داده اید و چرا این موضوع را به طور جدی صرف نظر از مخالفت یا موافقت با رفراندوم مطرح نمی نمایید؟
شیما کلباسی

شاعر و فعال حقوق بشر
----------------------------------------------------------------------------------------

در پاسخ به پرسش نخست بگذاريد فرياد كشم كه با هر دو مخالفم. با حاميان درون قدرتش و آناني كه در اين بيغوله تدارك بيينان با سفسطه سرگرم حمايت از چند خط ديكته شده گشته اند.1

سواي امضا كنندگان و ارايه دهندگان با دو نگاه به كلمات و سياق متن نظر مي افكنم: كلمات به زباني گويا اعلام مي دارند : از آنجا كه تجربه اين هشت سال نشان داد رياست جمهور مسوول نبوده و ساختار نهادهاي موجود و قانون اساسي دست مسوولين! را بسته است بايست بياييم و قانون اساسي نويني كه البته يادمان نرود براساس حقوق بشر بودنش را! تدوين نماييم. كه؟ مجلس موسساني كه اين فراخوان به همه پرسي نسبت بدان حكم مي كند و دست آخر اين مجلس موسسان قانون اساسي كه مي گوييم را مهر تاييد مي زند. از شيما خانم مي پرسم آخر اين با چه منطق مبارزه و احقاق حقي سازگاري دارد؟ بگذريم كه فرض محال محال نيست و آمديم افراد خودي نشان دادند كه بله طالب اين مجلس موسسان هستيم و اين مجلس موسسان هم مانند ظهور غافلگيرانة طراحان يكشبه درخشيدن گرفت و در آخر هم بله اين هم قانون اساسي نوينمان. گيرم چه غم گر همه عالم مردند.1
شيما جان، نه مفهوم كلمه به كلمه اين نوشته نه مفهوم برداشتي از سياقش با درد من نوعي و آنچه بر ما رفته و مي رود همخواني ندارد. گر تو اينگونه نمي انديشي خوب حتما مشكلات را فقط يك چيز ديده اي و راه حل را هم در اين. اما نازنين، حتما اخبار نوشته و نانوشته را نيز دنبال مي نمايي. حتما مي داني در چه زمانه و مكانه اي در دنياي امروز قرار گرفته ايم. حتما سرنوشت آزادي در سرزمينمان را ديده اي. حتما مي داني جوانان داخل ايران نمي خواهند عروسك خيمه شب بازي باشند و به بله صحيح است قانع گردند. نازنين: خواسته صريح است: آزادي. در محيط خفقان زده اگر نيم قدمي از آنچه خواسته بازيگران قدرت است خلاف برداري آن قلم را مي شكنند مگر دردي از درد بيدرمانشان از قبيل كسب آبرو نداشته يا استمرار نفوذشان را رقم زني.1
بگذار اين جماعت طراح خوش كارشان باشند، اما درد من چيز ديگري است.نكته اي است وراي اين بازيها. آينده روشن براي جوانان با انگيزه اي اصيل و راه گشا محك مي خورد. زمانه اي كه بايست ستون فرهنگ آزادگي و انديشه مشعل فروزان راه مبارزه باشد. معلوم است كه در خفقان نگاه داشتن اين ستونِ بايسته، اين چنين فعالان مثلا سياست نويس در محيط هويت گريز جمعي هم وطنان مي تواند سبب سرگرمي شود. اما نازنين همانطور كه خواندي زمان را داريم از دست مي دهيم.1
مي گويي با جنايتكار نبايست آشتي كرد. مگر من قهر كرده ام. ابدا موضوع آشتي يا قهر نيست. موضوع مسووليت است. شما در مملكتي زندگي مي كنيد كه اگر براي ساعتي هم شده بخواهي فرزند دلبندت را به دست پرستاري بسپاري از او كارنامه گذشته اش را مي طلبي، به نظارت مستمرش مي پردازي و مي داني اين پشتگرمي را نيز داري كه اگر احيانا خطايي رفت محكمه اي هست و ضمانتي. حال چطور است كه بعد از بيان اين خط كه : با جاني متحد نمي شويد ، يك آن قلب مهربانتان از ترس تداوم كشتار آلوده به شعار " به نتيجه مطلوب رسيدن حركت مردم " مي شود. اين را در توجيه "مذاكرات جهت دار" تقيه جالب مي انگاريد. نفهميدم، مي دانيم كه هر مذاكره اي هدفي را دنبال مي كند، اگر هدف حركت مردم است، مگر اين حركت جز به سوي آگاهي و عدالت خواهي مي تواند باشد. نكند حركت به سوي فراموشي به منظور ترس از كشتاريد. نازنين يادتان باشد در سرزميني هستيد كه جان آدمي ارزش دارد، مي گويند يك سوزن به خود بزن آنگاه جوالدوز به ديگري. هر مذاكره يا بخششي كه دوست داريد بايست بعد از آگاهي دادن به مردم صورت پذيرد.1
اينگونه گز نكرده پاره كردنهاي تكرار همان اشتباهاتي است كه سرمان آورده اند، و اين بار ديگر با تكرارش مسووليد.1

بگذار به شاهنامه بنگرم چون قبول دارم:1

تو اين را دروغ و فسانه مدان
به يك سان روشن زمانه مدان

از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر باره رمز معني برد

بيا به حق طلبي كاوه آهنگر دوباره شيشه دلمان را صافي دهيم. بيا بار عام ضحاكي را ببينيم كه گوش تا گوش رايزناني صاحب مقام ايستاده اند و صحنه صحنه امضا جمع كردن است. به چه منظور؟ موضوع شهادتنامه اي است كه عدالت ضحاك زمان را مي گويد. در آن جمع يك كاوه، آري درست خواندي، يك كاوه نيز هست كه از حق طلبي باز نمي ايستد. و نوبت نوبت تجلي روح مقاوم ايراني است: روحي حق پرست و بي پروا. كاوه پس از خواندن آن محضر مي خروشد: كه اي پايمردان ديو... آري كه آي پايمردان ديو. نه ديوي در كار نيست، ديو همان پليدي است، ريا و دست درازي است.1
شيما خانم، كوه انتقام ملتي ستم رسيده عظيم است. يادمان باشد مبارزه وقتي واقعيت مي يابد كه اجزايش فراهم باشد و اين روز روز سواي جماعتي كه سر خود را زير برف نگاه داشته اند من نوعي دارم مي بينم چه بر سرم آمده چه مي كنند و چه سياهي در انتظار است. اگر در آن زمان پيش بند چرمينة سوراخ سوراخ كاوه، دل چاك چاك ستم رسيدگان، بر فراز نيزه افراشته قرار مي گرفت يادمان باشد در اين روزگار ما نيز جاذبه اين فرياد و آن علم به مراتب قوي تر از افسونهاي مردم فريبان است. يادمان باشد كاوه هوس قدرت ندارد، مقصودش نجات ايران است و ايرانيان. مقصودش احياي حيثيت پايمال شده ايراني است و دفع ستم.1
ضحاكان زمانه پير مي شوند، ديگر چهره رفسنجاني ها، خامنه اي ها، جنتي ها و ... دلي را به ترس نخواهد انداخت. صدام را همه ديدند. اما بدبختي ما همان فرزندان به بي هويتي خو كرده اينگونه تعليم ديده اي است كه يكشبه سر بزنگاه بايست خوش رقصي مدرني نيز تحويلمان دهد. سازگاران، ظريف ها، حسن روحاني ها ، پيام فضلي نژادها تعليم يافتگان اينانند. اگر قدرت را از اينان بگيري چه مكاني خواهند داشت؟ هيچ. پس مي دانيم اين تغيير ظاهر بازي استمرار غارت سرزمينمان است و دشمني با آنچه كه ديگر از ايران و ايرانيان باقي خواهد ماند.1
شيما خانم نازنين، اگر پيام اين فراخوان؛ ضرورت ايجاد دادگاه جهاني به منظور مسووليت جمهوري اسلامي مي بود آنگاه دل من نوعي به آينده اي منظم و قانونمند دلشاد مي گشت و بدانيد با شوق و اميد هر كاري از دستم بر مي آمد در خدمتش نهاده بودم.1
اگر پيام اين فراخوان " ايست معامله دولتهاي ديگر با تك نفراتي " مي بود با جان و دل بپا خاسته بودم.1
مي دانم شما در هر تلاشي براي رساندن صداي ظلم و جلوگيري از آن همراه بوده ايد، ببينم درد امروز مگر نه اين است كه چاره به روز مي طلبد. پس چرا از درج چنين خواسته اي دريغ ورزيدند؟ مگر نه اين است كه ديگر آن شكنجه گر نيز از اينكه دادگاهي داير شده و دنيا برش تنگ آمده ، اين او مي بود كه مي ترسيد...1
بگذريم، وقتمان را صرف اين بازي نكنيم. جوانان ايران مبارزين واقعي هستند و آنها از اين بازيهاي حكومت سخت دلزده هستند. اگر دل در گرو احقاق حقي داريد با جوانا ن ميهني باشيد كه ميهن بودنش و افتخار به هويت ايراني اش بلايي است در مقابل دست درازي سود طلبان. همراه جواناني باشيد كه عليرغم ستيز بيش از دو دهه با هويت اش، مي داند اين قدرت غصب كنندگان نه آيين دارند و نه دين! دلزده از بازي جماعت اين چنين فراخوان بده، دلسرد از سياستبازان بي اخلاق سياسي و خشمگين از سيستمي كه دشمن اوست به خروش آمده.1
صداي خفه نگاه داشته شده منوچهرها، اكبرها، احمدها، اميدها، پرستوها، آرش ها، سيامك ها، سياوش ها، محمدها، عليرضا ها، مژده ها و و و باشيد. و بدانيم نوشتن قانون اساسي منطبق با اصول حقوق بشر هنگامي به ميدان مي آيد كه شر جنايت از سرمان برداشته شده باشد

سايه
www.hezbemihan.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker