آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Sunday, March 20, 2005

 

يادت بخير ميسيو

حزب ميهن
امير سپهر

يادت بخير ميسيو، يادت بخير! 1



قبل از تشريف فرمايی شيخ و ملا ها به کاخها و وزارتخانه ها و مجالس، سر خيابان ما يک مغازه مشروب فروشی بود که پاتوق ما جوانها محسوب ميشد. صاحب آن دکان هم ميهن خوب و نازنينی بود بنام ميسيو يرواند. ما ها را مثل بچه های خودش دوست داشت. طفلک با وجود اينکه اصلآ با صدای داريوش و گوگوش و فرهاد حال نمی کرد، اما وقتی ما آنجا بوديم بقول خودش قيد گوش را می زد و بخاطر ما بچه مست ها هميشه در دکانش اين تيپ موزيک ها را پخش ميکرد. يرواند حتی آزارش به مورچه هم نمی رسيد، با اين وحود در طول آن انقلاب لعنتی انقلابيون کمونيست ومسلمان دلداده امام محله خودمان مثل لشکر تاتار و مغول چند باربه دکانش يورش کردند و دار و ندار آن هم ميهن شريف را به وسط خيابان ريخته شکستند و آتش زدند، حتی ميز و صندلی ها را. 1
ميسيوی ما يکماهی قبل از پيروزی روضه خوان ها در ميخانه اش را بست و سه چهار ماهی بعد که ملا ها به قدرت رسيدند و در تزوير و ريا گشودند مجددآ آنرا باز کرد. البته چون ديگر ره و رسم می خواری و ميخانه داری ور افتاده بود، ميسيو مجبورآ دکان را به ساندويچ فروشی تبديل کرد. چندی نگذشت که فروش کالباس و سوسيس و بعضی از نوشابه های غير الکلی هم به قدغن ها اضافه شد، دکان ميسيو که قبلآ پر از مشتری بود و هميشه صدای موسيقی و خنده از آن به بيرون می رسيد ديگر هيچ رونقی نداشت.هر وقت که از آنجا عبور می کرديم می ديدم دکان کاملآ خالی از مشتری است و خود ميسيو هم بيرون در مغازه اش با غم و اندوه نشسته و عميقآ در فکر فرو رفته است. معلوم بود بيچاره خيلی تحت فشارمالی است. اما او کسی نبود که درد خود را به ديگران بگويد.1
در محل چاو افتاده که سه ماه است کرايه مغازه اش را نتوانسته پرداخت کند، می گفتند بابت تعميرات بعد از حمله های لشکر انقلاب کلی بدهی بالا آورده. يکی هم ميگفت گويا حتی قسط خانه و اتومبيلش هم مدتها است که عقب افتاده. خلاصه، هرچه بود سر آخر آن نکو مرد هم مانند خيلی های ديگر ازبرکات آن انقلاب شکوهمند ازهستی ساقط شد. ديديم چند روزی است مغازه يرواند باز نيست، گفتيم شايد کسالتی دارد و بزودی دکان را باز خواهد کرد. اما اين يک خوشخيالی بود، چرا که ميسيوی ما ديگر هرگز ديده نشد و رفت که رفت، هرگز هم دانسته نشد به کجا. بعضی گفتند به موطنش تبريز، پاره ای هم حدس می زدتد که به جلفای اصفهان کوچ کرده باشد و چند نفری هم گفتند برای هميشه به نزد برادرش در آمريکا رفته است. اينهمه آوردم که چند جمله از گفته های آن پياله فروش خوب و دوست داشتنی را بنويسم.1
بار دومی که دکانش را درب و داغان کردند همه می دانستيم که بيچاره ديگر پولی برای تعمير ندارد، اين را هم می دانستيم همه ی اهالی محل به آن ساقی بی آزار احترام می گذارند. قصد داشتيم دور بيافتايم تا از کاسب های محل پولی برايش جمع کنيم، وقتی فهميد بخاطر عزت نفسی که داشت خيلی از مارنچيده شد، آنگاه که توضيح داديم که اين نه گدايی بلکه نشانه احترام اهل محل به اوست، آهی از ته دل کشيده و گفت:(بابام جان گور بابای دکان من، دارند کل مملکتو نابود ميکنند، در فکر اون باشيد!). 1
جمله بعدی به زمانی مربوط ميگردد که وی پس از انقلاب دکانش را گشوده بود، اين زمان مصادف شده بود با اعدام های جنون آميز و بی محاکمه و دادرس و وکيل کارگذاران رژيم سابق، شبی نبود که چند نفری را جنون آميزتيرباران نکنند، او که تمامی وعده های آقای خمينی مبنی بر اعطای آزادی و گسترش قسط وعدل وبرابری و برادری را شنيده بود و می ديد که اينها در قدرت چه دروغگويان و تبهکارانی هستند، روزی با همان زبان ساده و لهجه شيرين ارمنی خود گفت :(عزيز جان، وقتی امام و روحانی مقدس شما اينقدر آدمکش و دروغگو و بد دهان باشد، پس شمر و يزيدتان ديگر چه جانورهايی بودند!) 1
يکی از بچه ها به شوخی و جدی برای يرواند روشن ساخت داد که در اسلام اصلی به نام تقيه به مسلمان اجازه می دهد چنانچه مجبورشد بتواند دروغ بگويد و دروغهای آقای خمينی هم لابد همه از روی تقيه بوده، آن رفيق ما ادامه داد: ميسيو، اين که چيزی نيست، در اسلام حتی بعضی وقتها دزدی هم مجازاست. آن باده فروش ساده دل وقتی اين حرفها را شنيد با حالتی که پنداری از تعجب شاخ در آورده باشد سری تکان داد و گفت :(ای بابا، اين ديگر چه جور دينی است، مگر در دين هم دروغ و کلاهبرداری ميشود کرد، پس با اين حساب هيچ وقت نميشود فهميد که يک مسلمان کی دروغ ميگويد و کی راست، حتی اگر او يک امام باشد).1
معلوم بود که ميسيو يرواند مادر مرده ما از شنيدن معجزات بقول خودش تقيه مقيه حسابی قاطی کرده، چون مرتبآ حرفهای آشفته و قروقاطی برزبان می آورد، اين مطلب را بياد آن گم کرده هم ميهن عزيز با يکی از همان جملات قرو قاطيش بپايان می برم، شايد که ميسيو نيز در گوشه ای از اين جهان چون من آواره ده باشد و باشد که درست در همين لحظات که من بباد اويم وی نيز بياد من باشد.بين احساس آدميانی که با هم رشته الفتی دارند رشته هاي ارتباطی نامريی هم وجود دارد که باواژه نتوان بيان کرد.اين حس غريب بويژه انسانهايی را بهم مرتبط می سازد که درد مشترکی دارند، درست مثل من و آن ساقی خوش خصال عهد شباب.گردباد ويرانگری که از سمت عراق عجم اما عرب وزيدن گرفت همه ی ما را خانه خراب کرد. در ايران ملا زده ما ارمنی همانقدر سوخت که يهودی، ايندو به همان اندازه سوختند که مسلمان و اين هر سه به قدرهمه ی ملت ايران. خانه مان آتش گرفت و ما همه سوختيم، همه.1
ميسيو می گفت :(بچه ها ببخشيد آ، اگر مسلمونا می خواستن اين يارو شاهو وردارن بجاش يه عده دزد مزد و آدمکش و حقه باز بيارن، اقلکن می رفتن ميدون گمرک و دروازه قزوين و شهرنو يه مشت عرقخور و چاقو کش می آوردن. چون اونها هم جيبشون کوچيکتره هم اهل حال و حول و بگو بخند هستن و هم اينکه وقتی يه چتول عرق می خورن لوطی ميشن. به عيسی قسم که اون لات و لوتهای باجخورو چاقو کش خيلی هم دلرحم تر از اين ملا پلا ها هستن. تازه شم، عرقخورا و کافه بورو جماعت ماه محرمی و ماه رمضون ديگه دروغ نميگن.هيچی هم مثل اين آخوندا ادعا مدعا ندارن، اقلآ ما هم از کسب و کار نمی افتاديم) ميسيو يرواند
ميگفت : 1
ياد(آقا جون، هنوز اولشه صبر کنين حالا، بهتون ميگم!) يادت بخير ميسيو، يادت بخير. 1
حالی درون پرده بسی فتنه ميرود
تا آنزمان که پرده برافتد چها کنند

گرسنگ ازين حديث بنالد عجب مدار
صاحبدلان حکايت دل خوش اداکنند

می خور که صد گناه ز اغيار در حجاب
بهتر ز طاعتی که بروی و ريا کنند


يکشنبه، واپسين روز اسفند ماه و سال 1383خودمان
بيستمين روز ماه مارس دوهزاروپنج ميلادی
www.hezbemihan.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker