آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Friday, August 19, 2005

 

Oedipuskomplex

حزب ميهن
امير سپهر

. است " Oedipuskomplex" رنج ما از عقده اوديپ

يقينآ بسياری از شما با نام زيگموند فرويد ، پدر دانش روانشناسی و روان درمانی و همينطور اوديپ آشنايی داريد، برای کسانی که فرصت مطالعه کمتری دارند اين تراژدی و ارتباط آن به فرويد را می آورم تا بتوانم بهتر ادای مقصود کنم.1
(Oedipus) - (Psychotherapy) - Psychologie - (Sigmond Freud)

تراژدی (1) شاهکار جاودانه (2) متفکر و تئاتر نويس يونان باستان ( قرن پنجم قبل از ميلاد مسيح) است که در همان روزگار در آتن به نمايش گذاشته شده. خلاصه داستان اين تراژدی معروف چنين است که اوديپ پادشاه شهر(3) که (4) نام داشت را به قتل می رساند، بدون آنکه بداند مقتول پدر خودش می باشد. او بعد از قتل پدر با همسر وی يعنی با مادر خود ازدواج می کند و از او صاحب دو دختر و دو پسر می شود که اين هر چهار نفر در واقع هم فرزندان و هم خواهر ها و بردار هايش محسوب می شوند. اوديپ پس از آگاهی از اين فاجعه بزرگ به حالت جنون گرفتار می شود و خويشتن را کور کرده و سرانجام هم سر به کوه و بيابان می گذارد
1-Oedipus 2- Sophocles 3-Theben 4-Laios

رابطه فرويد اما با اين تراژدی در اين است که تا پيش از پيدايش علم روانکاوی همه باور داشتند که (1) نادانسته پدر را به قتل رسانده و با مادر خود ازدواج کرده است، اما دو هزار و چهارصد سال بعد زيگموند فرويد ادعا کرد اوديپ از ابتدا نيز پدر و مادر خود را می شناخته، او بصورتی علمی مدعی شد که اوديپ انسان سالمی نبوده و از نوعی بيماری روحی روانی و
عقده (کمپلکس) (2) در عذاب بوده است. فرويد در توجيح روانکاوانه خود نتيجه گرفت که : نا هنجاری روحی و روانی (3) به نحو ناخود آگاه باعث قتل پدر بدست پسر و ازدواج با مادر شده است.1
1-Oedipus 2-( Oedipuskomplex) 3-Oedipus

نويسنده آنچنان آشنايی با دانش روانکاوی و روانشناسی ندارم، همين اندازه می دانم که امروز اين ادعا به اثبات رسيده که تمامی نا هنجاريهای پنداری و رفتاری و کرداری آدميان ريشه در گذشته آنها دارد و اين يک بيماری است، همينطور که اختلالات جسم آدمی نيز حکايت از نا خوشی دارد. بدن انسان در مقابل هجوم هيچ بيماری بی دفاع نيست. ميکرب آنگاه بر بدن آدمی آسيب رسانده و جسم را بيمار می سازد که يا مراقبت لازم از آن به عمل نيامده باشد و يا اينکه قوای تدافعی آن در اثر سوء تغذيه و عواملی ديگر ضعيف شده باشد، اجتماع انسانی نيز به همين گونه است.1
قصد ندارم که در کنار سخن از روانشناسی بحثی ديگر چون کيهان شناسی را نيز پيش کشم، به نوشتن همين کوتاه بسنده می کنم که بر اساس فرضيه (ذره گری) اسحاق نيوتن، همين ذره ها (تک انسانها) هستند که پيکره واحدی را هم می سازند که در جامعه شناسی و فلسفه تاريخ بدان اجتماع گفته می شود. يک اجتماع که ما آنرا به عنوان يک پيکری جاندار در نظر می گيريم، آنگاه سالم و با نشاط است که جسم و روحی سالم داشته باشد. اگر نيروی کار و کارگر، اعم از رياست تا شغل ساده را در اين جسم به مثابه اندامهای اين پيکر فرض کنيم، بی گمان از متخصصين و فرهنگوران و سياستمداران بايد با عناوين مغز و روح و خرد اين پيکر نام برد. بديهی است که هر اختلالی در روح و مغز و خرد يک موجود ذی حيات بوجود آيد، تجلی آن در کارکرد ناقص و گردش نا درست اين جسم خواهد بود و سيستم ارگانيک آن موجود را دچار اختلال کرده، آنرا در معرض بيماری و خطر مرگ قرار خواهد داد.
1

صاحب اين قلم اهل تعارف و خود بزرگ بينی نيستم، از خواندن و نوشتن تعريف و تمجيد دروغين از ايران و ايرانی گريزانم و از آن عده هم که سالها است با بيل و کلنگ در بيابانهای بی آب و علف سرگردان هستند که با کندن زمين و پيدا کردن کتيبه ای ثابت کنند که ما هم سه هزار سال فبل سرمان به تنمان می ارزيده هم هيچ دل خوشی ندارم، بنده امروز را ملاک قرار داده و فاش می گويم که ماهيچ چيز نيستيم، هيچ چيز! نه متمدن نه متجدد نه مترقی و نه اصلآ با عقل و شعور. چون به اصطلاح متفکرين و انديشه وران ما هيچ چيز نيستند. کشور و ملت ما شديدآ بيمار است زيرا که مغزی عليل و روحی ناپاک و خردی نا کار آمد دارد. توجه داشته باشيد که سهم ما در توليد محصولات علمی (توليد فکر و دانش) در جهان طبق آمار رسمی سازمان يونسکو يک در هزارفرآورده های فکری در دنيا است. در اين عرصه ما حتی پائين تر از بنگلادش و چاد و غنا و موريتانی هستيم.1

تا آنجا که به سياسيون ما بر میگردد، تک تک افراد اين اپوزيسيون از عقده رنج می برند، از عقده خود بزرگ بينی و از عقده پذيرفته نشدن از سوی مردم. اينها هر کاری که می کنند به دل مردم راهی نمی يابند و چون جايگاه خود را نيز قبول ندارند دچار بيماری عقده شده اند. وطن دوستی و آزادی خواهی و عدالت جويی متاسفانه همه فريب است، بنده بيست سال است که با اين بزرگواران سر و کله می زنم، آرزو به دل مانده ام شخصی را بيابم که براستی و بدون شيله پيله هدف خدمت داشته باشد. همه بدنبال رهبر شدن هستند، از پير مرد هشتاد ساله هزار بار ورشکسته بگيريد تا آن گروهبان سوم سابق هفتاد ساله که حتی نام خود را نيز بدرستی نمی تواند بنويسد.، همگی خود را رهبر می دانند. به همين خاطر هم هست که اتحادی صورت نمی گيرد. 1

اين اتحاد محال است که بوجود آيد. جرا که هيچکدام ديگری را قبول ندارد. اولی با شعار "نه شاه نه شيخ" (آنهم در حاليکه خود اين هر دو، يعنی شاه و شيخ = اقتدار و اعتقاد را در يک نفر بنام رهبر عقيدتی جمع آورده، جدای از خواست همگانی در ساحل دور افتاده ای برای خود وزير و وکيل برای هفتاد و اندی ميليون ايرانی بر گزيده و ماه تابان را هم به رياست جمهوری منتصب کرده، دومی بنام سلطنت طلب تجارت صادرات و واردات خائن براه انداخته و به جز چهار نفر همه را خائن و وطنفروش می خواند، سومی مصدق را پشت قباله ای مادر مرحوم خود کرده و خواست خود را از زبان يک مرده بيان می کند و از قول او ايدئولژی و روش جعل می کند، چهارمی که يکبار با آوردن ملا ها و يک بار هم با هشت سال خاتمی بازی ملت را خانه خراب کرده، همچنان خود را آگاه، پيشرو و وکيل مردم می داند و از جانب آنها ايران آتی را جمهوری اعلام می کند. 1

پنجمی که اصلآ مردم ايران نامش را هم به عمر خود نشنيده و نمی دانند که خوردنی است يا نوشيدنی، می خواهد از جانب آن مردم با مارکسيسم مخالف با آزادی (ليبراليسم)، آزادی بی قيد و شرط آورد، ششمی از پشت تلويزيون با تاريخ درمانی می خواهد به يک آن همه ی ملا ها را دود کرده و سپس از آسمان فرود آيد، و بالاخره مرد خل و چلی هم پيدا می شود که بنام سلطنت طلب حتی خود شاه را هم رد می کند و با نقالی قهوه خانه ای برای مبارزه با بنياد گرايی، آئين بنياد گرايی (ريشه ای) جديدی می نويسد و می خواهد ايران را از ارتجاع هزار و چهارصد ساله به ارتجاع سه هزار سال قبل برگرداند! اين در حالی است که ايران بيست و هفت سال است در آتش می سوزد و اين وطن ادعايی صاحب صاحب می کند. 1

اين اپوزيسيون همان اوديپ است، با همان شدت عقده، هر بلايی که بر سرمان آمده تقصير همين اپوزيسيون امروزی است، آن انقلاب لعنتی را همين هايی کردند که امروز خود را پيشاهنگان فکری جامعه ايران می دانند. آن ويرانگری و هر بی عملی و عملی هم که پس از آن انجام داده به مثابه همان پدر کشی و زنای با مادر بوده است. يک نگاهی به احمدی نژاد و کابينه اش بياندازيد، اين است دستاورد يک عمر به اصطلاح مبارزه اپوزيسيونی که جاهلانه سر در برف فرو برده و هر کدامی از عناصر آن خود را يک دانشمند و مترقی ترين فرد روی زمين می داند. اين احمدی نژاد بوزينه حقيقت اين اپوزيسيون مترقی است، ميوه طبيعی درخت خود فريبی و کين ورزی! تک تک افراد اين کابينه برادران و فرزندان کسانی هستند که با تخريب کورکورانه کشور (يعنی خود تخريبی) به همخوابگی مام وطن رفتند. بعد از آنهم هر اميدی که بوجود آمد فورآ بدنام و نابود کردند. شک نکنيد که با اين روش بی گمان نوبت نابودی کامل ايران نيز بزودی فرا خواهد رسيد. 1

همه ی اين حقايق تلخ تر از زهر را آوردم تا گوشه ای از واقعييتهای کنونی را نشان داده باشم، شايد که تا کشور از دست نرفته بخود آييم، ما همواره فريب يک چيز را خورده ايم، فريب اين اهميتی را که جهانيان برای سرنوشت کشور ما قائل هستند، بدانيم که اين نه به دليل ممتاز بودن ما از ساير ملتهای عقبمانده بلکه بعلت موقعيت استراتژيکی است که ايران بر روی نقشه جغرافيای جهان دارد و گلوگاه انرژی دنيای صنعتی غرب محسوب می شود، ور نه دنيا بايد خيلی نا بخرد باشد که برای ملتی اينهمه اهمييت قائل باشد که خداوندگار آن يک ملا، فانون آن سنگسار و چشم در آوردن، رئيس جمهورش يک تروريست و اپوزيسيونش اينطور بی عرضه باشد. ما تا ندانيم که چيزی نيستيم هرگز هم چيزی نخواهيم شد، همين! 1

دوش با من گفت پنهان کاردانی تيزهوش ـــــ و از شما پنهان نشايد کرد سر می فروش
تا نگردی آشنا زين پرده رمزی نشنوی ـــــ گوش نامحرم نباشد جای پيغام سروش
در حريم عشق نتوان زد دم از گفت و شنيد ــــــ زان که آن جا جمله اعضا چشم بايد بود و گوش

جمعه 28 مرداد 1384 [2005.08.19]1

www.hezbemihan.org


با عرض پوزش از اينکه در کُپی کردن اين مقاله با واژه های انگليسی دچار مُشکل شده و بدين صورت اين مقاله را آپديد کردم .1
آينه

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker