آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Monday, August 29, 2005

 

کابينه احمدی نژاد

حزب ميهن
امير سپهر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

می گويند ما ملتی با تمدنی کهن هستيم که مدنيت جهان بسيار وام دار ما است. همانها ادعا می کنند که حتی مردمان وارسته غرب امروز که اينک مشعل داران فلسفه و تکنيک نيز هستند در مسير سلوک به سوی تجدد و شهريگری همه چيز را از فرهنگ دير پای ما ايرانيان اخذ کرده اند. حال اين ادعا ها تا چه اندازه به حقيقت نزديک است بجای خود، هر چه هست امروز همين ادعا ها بصورت قرص های مرفين داری در آمد که مردم نوميد و درمانده ما با استعمال آن به تسکين جراحات جسم و روانشان می پردازند، غافل از آنکه اثر اين دارو ها چيزی جز سست کردن جان و روان دردمند ما برای تحمل بيماری مهلکمان نيست. ما در حالی که نياز به جراحی داريم، فقط به داروی آرام بخش بسنده کرده ايم. توجه نداريم که چنانچه هر چه زود تر برای درمان قطعی اين پيکر بيمار و نحيف چاره ای اساسی نيانديشيم، اين جراحات تاريخی روز بروز مزمن تر و ناسور تر و به تبع آن لاعلاج تر شده و عاقبت هم به زندگی خود و کشورمان خاتمه خواهد داد. 1

اين که ما ديروز چه بوديم برای ديگران اهميّت چندانی ندارد، همانطور که امروز جهانيان ما را فقط با تروريسم و صدور وبا و پناهنده و ارتجاع ... می شناسند، خود نيز بايد ببينيم که امروز کجا ايستاده ايم. گذشته ما فقط برای خودمان مهم است که بدانيم که که بوديم و از کجا به کجا سقوط کرده ايم و به خود آئيم. ورنه کل تاريخ و افتخارات گذشته خود را هم اگر يکجا زير بغل زنيم و به سودا رويم اينهمه در بازار مسگر ها به پول سياهی هم نخواهد ارزيد و با آن قرص نانی نيز نتوان خريد. ميل به ارتجاع و رويکرد به نوستالژی آنهم حتی بدون زمينه سازی و اقدام برای اين رجعت ناشدنی، روز بروز ناشدنی تر هم خواهد شد. اينروزها تا دلتان بخواهد بازار ميتولژی و نوستالژی گرم است اما هيچ علاقه ای از نگاه به واقعييات امروز و هيچ نشانی از چاره انديشی برای برونرفت از اين منجلاب کنونی پديدار نيست. در اين عصر و زمانه اصلآ کسی را حوصله نگاه به تاريخ نيست. در جهان امروز قدرت و شوکت و اعتبار و احترام هر ملتی ناشی از توان تکنولژيکی و اقتصادی آن ملت است.1

اين که ما روزی داريوش و کوروش و بابک و مازيار و شاه عباس ... داشتيم فقط به کار کلاسهای خسته کننده تاريخ در دانشکده ها و موزه ها و بازديد کنندگان بازنشسته و از کار افتاده اين موزه های تاريخی می آيد و بس. و حال آنکه حتی در مورد گذشته دور ما هم ميان متفکران عهد عتيق اختلاف نظر ريشه ای وجود دارد. بعضی از آنها ما را فقط در زمينه جنگاوری ستوده و فاقد استعداد و روحی فلسفی دانسته اند، بعضی کشورگشايان دادگر و پاره ای هم دزدان و دروغگويانی که هريک خود را منزه دانسته ديگران را به طراری و فريبکاری متهم می کنند! قصد ندارم که که خود نيز نقض غرض کرده و به جای پرداختن به هزار درد بی درمان امروز به عهد بوق سفر کنم، اگر خود نيز بخواهم اينکار در حد حوصله يک مقاله نخواهد بود، با اين وجود قصد دارم آن دسته از خوانندگانم که فرصت کافی برای مطالعه ندارند را بطور گذرا با ديگاه چند متفکر معروف و مرجع آشنا سازم تا بدانند که آخر اين ادعای مدح و ثنای جمله حکمای عالم از ما و سرآمد فرهنگ بودنمان در جهان گذشته تا چه اندازه با واقعييت منطبق است. و آيا اينهمه فخر فروشی ما به گذشته ای تا حدی مجهول و پنهان کردن آت و اشغال های زهر آگين امروز در زير فرش نگارستان اصلآ جای دارد، يعنی اصلآ روز و روزگاری ايوان مدائن و نگارستانی هم در اين ملک نفرين شده وجود داشته است يا که ديگران و خودمان خودمان را سر گار گذارده ايم. 1

باری، در باره فرهنگ، تاريخ و مدنيت و ويژگيهای فردی و رفتاری ما ايرانيان تا بحال متفکرين غربی بسياری قلم فرسايی کرده اند که از آن ميان می توان به نوشته های منتسکيو، فردريش ويلهلم نيچه، پتروشفسکی، ژان گور، ويل دورانت، پل آمير، سرجان ملکم، ادوارد براون و چند سفرنامه مشهور اشاره کرد. هرودت يونانی اما اولين پژوهشگر مغرب زمين است که درباره فرهنگ و سنن و منش پيشينيان ما به تحقيق و تفحص پرداخته. ويژگی کار او اين است که اولآ به زوايای تاريک زندگی اجتماعی و فردی ما نور تابانده، در ثانی از آن مهم تر برای نخستين بار برای تحقيقات خود و بويژه شناساندن ما به غربی ها از روشی های علمی غير متداول تا زمان خوداستفاده کرده است.1
(قبل از ميلاد مسيح - BC 484 - 432)

از اين جهت هرودت نه تنها لقب «پدر علم تاريخ» را دارا است، که (بنيانگذار دانش مردم شناسی) نيز محسوب می گردد و دانشمندان مردم شناس وی را به علت بکارگيری روش علمی در پژوهش در باره رسوم و فرهنگ های کهن، بنيان گذار اين علم نيز می شناسند. اگر خواسته باشيم ارزشمند ترين بخش تحقيقات او را بشناسيم بدون درنگ بايد به گزارش وی درباره فرهنگ دير پای ايرانزمين «امپراتوری پارس» اشاره کنيم که ارزنده ترين بخش کتابش نسبت به مباحث ديگر طرح شده در تحقيقات او است.( رووه ) در مقاله «بنيادی ها رنسانسی مردم شناسی» می نويسد: «ريشه تاريخی مردم شناسی به هرودت و گزارش او از نواحی غربی امپراتوری پارس بر می گردد

او ادامه می دهد: هرودت برخلاف پيشنيان خود در مغرب زمين برای ايرانيان فضائل بسياری قائل است. او درباره تلقی بزعم خودش نادرست يونانيان از مردم ايران می نويسد: پيشينيان ما (يونانی ها) مردم ايران زمين را با چشم دشمن بيگانه ديده و آنها را تحقير کرده اند. آنها شيوه زندگی ايشان را درک نکرده و غالبآ خصمانه به آنها نگريسته اند. در نتيجه ضرورت دارد که ما در نگرش به ايرانيان هم منشاء تعصب خودمان را بشناسيم و هم ميزان نا درستی و بی اعتباری منابعی که درباره ايرانيان برای ما اطلاعات آورده اند را
(Hammersley 1990: 2; Rowe1965) = منبع

هرودوت به همين منظور برای اصلاح تلقی يونانيان مثال های متعددی از رسوم و سنن ايرانيان می آورد، او در جايي می نويسد: هيچ ملتی بسهولت ايرانيان رسوم ملت های ديگر را اخذ و اقتباس نمی کنند. آنها لباس را از مادها الگو برداری کرده اند، چرا که آن را بهتر از تن پوش خود يافتند و در جنگ ها هم زره مصريان را بر تن می کنند. وی از قول هرودت ادامه می دهد: پارسی ها (ايرانيان) به محض ديدن اشياء و لوازم لوکس فورآ مانندش را می سازند و آن را از آنِ خود می کنند. از ميان پديده های نوظهور، آنان شهوت رانی غير معمول را از يونانی ها آموخته اند و هر کدام چندين همسر دارند و همچنان تعداد زيادی زنهای موقت
(Herodotus 1882: 222) = منبع

پس از هرودت و در مقابل تلقی مثبت او از شخصيّت ايرانيان دو متفکر يونانی نيز اظهار نظر کرده اند. اين دو فيلسوف عهد باستان افلاطون و ارسطو هستند که مشهورترين فلاسفه کلاسيک غرب کهن نيز محسوب می گردند، افلاطون و ارسطو نوشته های هرودت را يک سره رد کرده، به گونه ای کاملآ متضاد نسبت به ايرانی ها داوری کرده اند، و از آنجا که اين دو بنيانگذاران حکمت عقلی عهد باستان و مرجع حکمای بعد از خود نيز بوده اند، طبيعی است که سخت انديشی و منفی بافی آنها در مورد ما ايرانی ها پس از مرگشان تأثير ژرفی هم برنگرش نسل های متمادی بعد از آنها بر جای گذارده استارسطو که بخش مهمی از رساله سياست خود را به ويژگی های فرهنگی و فرديت های خاص ايرانيان اختصاص داده، سخت بر ما تاخته و خرد ما ايرانی ها را حتی کمتر از اندازه عادی نيز ارزيابی کرده است. وی در مورد ما می نويسد: ايرانيان همان «بربرها» هستند، موجوداتی خود شيفته، غير قابل انعطاف و اصلاح ناپذير که بر اساس گوهر طبيعت خويش برای هميشه «برده» خواهند ماند، زيرا که اين مردم فاقد شعور متعارف و خرد انسانی هستند
(Hirsch 1985) = منبع

باری، در همين مختصر ديديم که تا چه اندازه در باره گذشته ما هم تضاد وجود دارد. پس، دانش اندک صاحب چامه بسی فقير تر از آن است که بتوانم در باره حتی يک دوره کوتاه از تاريخ باستان ايران داوری کنم، چه رسد به حکم صادر کردن در مورد يک چنين گذشته ای طولانی و متضاد، امری که حتی اساتيد فن نيز در آن در مانده اند. اما بعنوان يک انسان معمولی با اندکی تجربه و مطالعه اين را حق خود می دانم که در مورد مشاهدات و ملموسات و تجربيات خود نظر دهم. با همين اعتبار هميشه گفته و نوشته ام که شخصآ که هيچ باور ندارم که ما مثلآ ملتی مترقی تر از مردم سوريه و ترکيه و حتی عراق باشيم. ايران و ايرانی برای من همانی است که در تهران و شيراز و مرند و زابل و ابرقو است، با همان شيخ علی و جنتی و برادر احمدی نژادش، نه در چند محفل شعر خوانی و مجالس سخنرانی عده ای در مورد تجدد و تمدن و فرهنگ که خود در هزار امتحان نشان داده اند که شخصآ هيچ آگاهی و يا باور بدان مقولات ندارند. چيزی که ما را پيوسته فريب داده ظواهر بوده.1

حتی شاه فقيد نيز قزبانی اين تلقی ظاهری خود شد. وی هرگز تصور نمی کرد که دانش آموختگان آکسفورد و کمبريج و جرج واشنگتن ... و چپهای مسکو ديده دشمن خونی وی مطيع صرف و مقلد زبان بسته آخوند روح الله خمينی باشند، کجا در مخيّله او می گنجيد که در يک بعد از ظهر زمستانی بناگاه مرسدس سواران و کاديلاک داران از اتومبيل های شيک خود پياده شوند و برای رؤيت ريش و عمامه آقای خمينی به کره ماه خيره گردند. او زمانی به اين مسئله پی برد که فقط ريش برادران بسيجی و پاسدار را با تيغ ژيلت ارزان قيمت اصلاح کرده و آنها را با پارچه های مرغوب اما کم بهای انگليسی نو نوار کرده که ديگر کار از کار گذشته بود. اينها نه افسانه و گمانه زنی که تاريخ زنده اين مملکت است که نسل ما با چشم خود ديده و در آن زيسته است. شخصآ که باور دارم ما وظيفه داريم اين تجربيّات را بازگو کنيم. ظاهرآ اين بی پرده نويسی ها کسانی را خوش نمی آيد. اما چه باک! حقايق را که نبايد به پاداش کسب وجه و محبوبيّت مخدوش کرد. کتمان حقايق و تمجيد دروغين از خودخيانت به حقيقت است. 1

پيش از اين مطلبی نوشته بودم تحت عنوان رنج ما از عقده اوديپ است، در آن نوشته ادعا کرده بودم که ما آنچنان هم که خود می پنداريم مردمی خردمند و متجدد و مترقی نيستيم و نتيجه گرفته بودم که ما هيچ نيستيم، مادام هم که اين حقيقت را نپذيريم همچنان هيچ باقی خواهيم ماند. اينجا باز هم تأکيد می کنم که انگل هايی چون احمدی نژاد و وزرايش موجوداتی لجن زی هستند که محيطمناسب رشدشان را همين به اصطلاح انديشمندان ما مهيا ساخته اند. آنگونه که تا کنون مثلآ نخبگان ما عمل کرده اند، بسيار بجا و طبيعی است که اوضاع سياسی اجتماعی کشورمان اين چنين باشد که دولتش از مشتی ريشوی آدمکش با صورتهای مشمئز کننده متشکل گردد که در بهترين حالت عناوينی چون بچه باز و باجخور ميدان امين السلطان و کفن دزدو نعلبند يابو و استر برازنده آنها باشد تا وزير و وکيل.1

اگر آن فاشگويی به مذاق خيلی ها خوش نيامده و آن را توهين آميز دانسته اند. اين برای نويسنده نه تنها محل شگفتی ندارد، که مهر تائيدی بر آن مدعايم نيز هست. زيرا اصولآ جوهر آن نوشته اين بود که "ما خود نمی دانيم که هيچ نمی دانيم!". بنابر اين در اين وانفسا که انديشه نخ نما و وافع بينی کيميا و انصاف متاعی نا پيدا است، بسيار منطقی است که گفتن حقيقت به حقيقت گريزان آنان را به خشم آورد، که بقول استاد سخن ( اگر نادان بدانستی که نادانی، ديگر نادان نبودی!) اين واکنش ها جای شگفتی ندارد. شگفت آنجاست که می گويند آدمی خجالت می کشد که فردی چون احمدی نژاد رئيس جمهور و عده ای جانی در ايران وزير و وکيل باشند!، بنده سئوال می کنم که ای اهالی فضل و دانش! شما چه کشته بوديد که محصول بهتری را انتظار می کشيديد. احمدی نژاد و کابينه اش برای خردمند بايد آئين سکندری باشد نه اسباب تحيّر.1

مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو --------- يادم از کشته خويش آمد و هنگام درو
آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت---------- حافظ اين خرقه پشمينه بينداز و برو

اين بحث را ادامه خواهم داد/. امير سپهر
دوشنبه 7 شهریور 1384 [2005.08.29]1

www.hezbemihan.org


|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker