حزب ميهن
امير سپهر
برادر احمدی نژاد بهترين گزينه برای ما است!1
احساس می شود که بخشی ازهم ميهنان ما از نتايج دور نخست انتخابات رياست جمهوری ناراحت و ای بسا شوکه هستند، احمدی نژاد و نفر اول تهران شدن!؟ اما بايد گفت بلی! چرا که نه؟ به باور نويسنده اگر جز اين بود جای شگفتی و نگرانی داشت، چرا که باز همان جريان پوشاندن متاعی متعفن و مسموم و کشنده در کاغذی رنگين ادامه می يافت. جای نگرانی که نيست هيچ، بلکه مايه خرسندی هم بايد باشد. دل قوی داريم که اين رخدادی فرخنده برای مبارزان راه آزادی است. بيست و هفتم خرداد هشتاد و چهار نقطه عطفی در تاريخ ما خواهد بود. امروز روز پايان يک فريب است. هم مردم خودمان و هم جهانيان رژيم ملا ها، اين عجوزه پير و زشت را تمام رخ در برابر خود داريم، بی هيچ بزک و روبنده ای، در مبارزه با آن هم ديگر به راه انحرافی نخواهيم رفت گر چه رژيم آرای داده شده به احمدی نژاد را دستکم سی- چهل در صد با تقلب و رای سازی بالا برده است، اما آندسته از هم ميهنان نا آگاه و يا محتاج و مستأصل ما هم که به اين لباس شخصی رای داده اند، چون خود نظام نادانسته به آزادی ايران کمک کرده اند. اگر شانس بياوريم و وی پيروز مرحله دوم هم بشود، آنگاه اين رژيم لخت مادر زاد خواهد شد، در درون و برون! از بابت مردم داخل هم خيالتان آسوده باشد. علی رغم گرد و خاکی که حسين شريعتمداری و نوچه اش علی خامنه ای براه انداخته اند، زمان زمانی نيست که بتوان مردم را سرکوب کرد و کشت. مدتها است که آن صبو بشکسته است، و آن پيمانه ريخته است! آنهم نه بدليل وجود خاتمی. به عکس، او با ايجاد انحراف در مبارزات ما آزادی ايران را چند سالی به تعويق انداخت بر خلاف تصور و القاء پريشان انديشان خاتمی هيچ سهمی از تحولات مثبت چند ساله در ايران ندارد. اين تحليلگران سطح گرا هستند که بدون در نظر گرفتن مهيا بودن زمينه ها و الزامات فرامرزی تحولات، هر دگرگونی مثبت را دستاورد دولت وی بحساب می آورند. به شرق و غرب ايران نگاهی بياندازيد، در حاليکه رژيم صاحب خاتمی ايران هم چنان شورای نگهبان و ولايت مطلقه فقيه خود را حفظ کرده ، دو کشور فاقد خاتمی همسايه ما نه ديگر طالبانی دارند و نه صدامی، ممکن است گفته شود آن دو کشور مورد يورش نظامی قرار گرفته و دچار هرج و مرج هستند، اولآ که تعداد کشته شدگان اين دو کشور روی هم از تعداد قربانيان رژيم بی لياقت ايران در زلزله و تصادفات و اعتياد و بی سرپناهی و گرسنگی و اعدام و آتش سوزی و خود کشی و ... به مراتب کمتر است، ثانيآ حتی بيشترين مردگان آن دو کشور نيز قربانيان همين رژيم ايران هستند که تروريستها را ساپورت مالی و لجستيکی می کنندحال اگر اين دو کشور را نيز ناديده انگاريم، باز می بينم که سهم ايران دارای خاتمی به اندازه يک دهم تحولاتی نيست که در ساير کشور های مسلمان بدون خاتمی منطقه خودمان بوجود آمده. عربستان سعودی برای اولين بار انتخابات برگزار کرد، امارات متحده عربی که در زمينه مدنيّت حداقل دو قرن از ما پس تر است وزير زن در کابينه دارد، بحرين اصلاحاتی عميق را شروع کرده، اردن هاشمی همينطور، مصر در حال تغيير ساختاری قانون اساسی خود است. لبنان پس از سی سال انتخاباتی کاملأ آزاد را در جريان دارد. فلسطينی ها سه انتخابات کاملآ دموکراتيک برگزار کرده اند. جمهوری آذربايجان ديگر قادر به دست زدن به خشونت بر عليه مخالفان خود نيست بر اين ها بيافزائيم قرقيزستان و اوکراين و گرجستان و يوگسلاوی ووو. همه و همه ی اين تحولات فقط در همين هشت سالی که آقای خاتمی به نفع ولی فقيه و شورای نگهبان قدم به قدم عقب نشينی کرد به وقوع پيوسته. بنده که نميدانم ابراهيم نبوی ها و بهنود ها و ... بر اساس کدامين فاکت ها کرديت اندک تغييرات ايران را به آقای خاتمی می دهند. نويسنده که شخصآ هر چه فکر می کنم بخاطر نمی آورم که آقای خاتمی حتی برای يکبار هم که شده ايستادگی، تحصنی، اعتراضی، تهديدی، اعمال قدرتی و يا از نويسنده و دانشجويی حتی حمايت ظاهری کرده باشد. وی حتی اين اندازه جربزه نداشت از وزرای خود دفاع کند امير انتظام، گنجی، زرافشان، باطبی، محمدی ها، طبرزدی و ده ها و صد ها زندانی عقيده و و جدان و زهرا کاظمی و سعيدی سيرجانی، حتی حجاريان مشاور رئيس جمهور و ... را در کشورمان در نظر آوريد، آقای خاتمی اين اندازه وجدان نداشت برای يکبار هم که شده نامی از آنها بر زبان جاری سازد، چه رسد به دفاع از اين قربانيان جهل رژيمی که جنابشان با تمام گوشت و پوست و استخوان بدان اعتقاد دارند و برای حفظ اين سيستم عصر جاهليّت هشت سال زبان به هزار نيرنگ آلوده کردند. شايد بگويند افشای قتلهای زنجيره ای دستاور او است، بايد توحه داشت که گند اين کار قبل از وی در ميکونوس در آمده بود. آن شش قربانی اگر هم ايشان رئيس جمهور نمی شدند آخرين ها بودند. کما اينکه به گفته خودشان با وجود ده سازمان اطلاعات مخوف موازی خارج از کنترل حتی پس از آن يک ترور هم انجام نشد، اين بدين علت است که وضعيّت جهان تغيير کرده. ور نه اين سازمانهای موازی برای آقای خاتمی تره هم خرد نمی کنند. اگر می توانستند امروزبسياری از ما زنده نبوديمنتيجه اينکه حال ما و دنيا می دانيم که با چه هيولای درنده و ديوانه ای طرف هستيم. اين رخداد نشان ديگر به نيکی نشان خواهد داد که کار از دارو و جراحی گذشته است و تنها چاره کار تزريق آمپول خلاصی به اين سگ هار لاعلاج است، اگر خواهان هار تر کردن و باز هم کوتاه کردن عمر اين حيوان بيمار هستيد، با رای دادن به برادر لباس شخصی احمدی نژاد ميکرب بيشتری را به اين پيکر مريض تزريق کنيد، گر چه رفسجانی هم همان کارکرد را خواهد داشت، او اما نسبت به اولی ميکربی پير تر است و کمی کند رشد تر! / باز هم در اين باره خواهم نوشت.1