حزب ميهن
امير سپهر
موشک ملا حسنی و اتم ملا نشان به زبان کوچه
جهان غرب در مورد برنامه اتمی ملا ها اختلافی ندارد. آنچه بين اروپا و آمريکا وجود دارد تفاوت نظر در چگونگی اخته کردن رژيم جمهوری اسلامی است نه اختلاف
مرديم از بس قلمبه خوانديم و نوشتيم. بگذاريد خودمان باشيم، مثلآ در صف سنگکی. ميگويم اين موش و گربه بازی حکومت روضه خوان ها و اروپا بر سر برنامه اتمی و سوسه دوانی های گاه و بيگاه ايالات متحده آمريکا و دودوزه بازی های روسيه در اين ميان پيوسته مرا بياد داستانی می اندازد، داستانی که بخاطر ندارم کجا خواندمش! از دولت سر جمهوری ملا نشان و قسط و مساوات و عدل شيخ علی خامنه ای سالهای زيادی است که آواره ايم. بقول ناصرالدين شاه، اين آوارگی پدر سوخته هم چه ها که به روز آدمی نمی آورد! حتی حافظه خودمان را هم از دست داده ايم. 1
باری، داستان اين بود که گويا در دوران جنگ عالمگير دوم که رزولت و استالين و چرچيل برای بستن پيمان مبارزه مشترک با آلمان در تهران گرد آمده بودند (کنفرانس تهران، نوامبر 1943ـ دی ماه 1322)، بر سر چگونگی از کار انداختن ماشين جنگی هيتلر در ميان آن سه تن اختلاف نظری بوجود می آيد. استالين و رزولت تنها چاره را کوبيدن آلمان از زمين و هوا و دريا می دانستند، اما چرچيل در کنار اين عمل رخنه در سپاه دشمن و مذاکره با بعضی از ژنرالهای آلمانی و سياست بازی و ايجاد جنگ روانی را نيز به همان اندازه مؤثر ميدانست. 1
سرانجام بحث به جايی ميرسد که استالين با تشبيه هيتلر به گربه ميگويد تنها راه خوراندن يک قاشق خردل تند و سوزنده به يک گربه چموش و چنگ انداز اين است که او را گرفته با زور دهانش را بازکنی و خردل را در دهانش بچپانی سپس يک ضربت محکم هم بر کله اش بزنی تا آن را ببلعد. روزولت ميگويد بهترين راه اين است که گربه وحشی را تا حد مرگ گرسنگی دهی و آنگاه آن يک قاشق خردل را با غذا مخلوط کنی؛ آن حيوان از فرط گرسنگی اصلآ ديگر به مزه توجه نخواهد کرد و خردل و غذا را خواهد خورد. روزولت آن پير گرگ استعمار لبخندی زده ميگويد : اما اين راهها هر کدام معايب خود را دارد، در روش روسی گربه ممکن است يا خفه شود و يا اين که خردل را پس از خوردن بالا آورد. روش آمريکايی هم اين اشکال را دارد که ممکن است گربه چند لقمه ای که خورد و از حالت مرگ خارج شد ديگر بقيه را نخورد. او ميگويد ما انگليسی ها روشمان کمی زمان می برد اما آنقدر مطمئن است که موی لای درزش نمی رود. روش ما اين است که با ناز کردن گربه کم کم به او نزديک شده و اطمينانش را جلب کنيم، آنچنان که خود به آغوشمان بيايد، وقتی در بغلمان است آن يک قاشق خردل را برماتحتش می ماليم و او را رها ميکنيم. اطمينان داريم که گربه از شدت سوزش تا آخرين ذره خردل را نيز خواهد ليسيد! 1
خواستم بااين مثال بگويم به نظر می رسد اروپا نيز در برخورد با ملا های افسار پاره کرده و خود بزرگ بين همان سياست چرچيل را دنبال می کند. بر خلاف تصور ملا ها طرف اصلی قضيه هم اروپا است نه امريکا و اسرائيل. وقتی سرداری کيلويی مانند شمخانی هر چهار روز يکبار از افزايش برد موشک های شهاب ساخت کارخانه ملا حسنی خبر ميدهد؛ به اين نمی انديشد که تبليغ کشکی برای اين موشک های خيالی که در بهترين حالت سه هزار کيلومتر برد خواهند داشت، فقط اهالی محترم پاريس و لندن و برلين را نگران می کند، نه آمريکايی های دو اقيانوس آنطرف تر را ! شرط می بندم که شمخانی اصلآ نميداند ماساچوست دور تر از ماداگاسکار است. طفلک از وقتی وزير شده فقط دو سفر خاجی داشته، يکی به سوريه و يکی هم به جيبوتی. ميخواهند ته دل اسرائيل را خالی کند؟ آخر آن کشور که اصلآ موشک های حسنی را قبل از خارج شدن از ايران ميتواند در هوا منفجر کند. لابد وقتی اين مطلب را بخواند مرا وطنفروش تصور خواهد کرد. طفلکی حق دارد، آخر معنی اين کلمه را هم نميداند و گر نه من که گمان نميکنم بچه اهواز اينقدر بی غيرت باشد که دانسته وطنش را به يک مشت روضه خوان ضد ايرانی بفروشد. خيلی ها در دم و دستگاه ملا ها نميدانند که وطندوستی به الدرم بلدرم و کری خواندن بيخودی نيست. ما که از صدقه سر ملا ها ديگر در مقابل بحرين هم کم مياوريم اگر با اسرائيل در افتيم وطن فروشی کرديم. 1
مردم را به کشتن دادن و دخترشان را از زور فقر در آغوش فحشا انداختن وطن فروشی است نه عقل و شعور داشتن و واقعيّت ها را ديدن و پذيرفتن. اگر عقل و شعوری در کار بود بايد اين سئوال برايشان مطرح ميشد که آخر روسيه که خود بيش از آمريکا و اروپا درگير با بنيادگرايی هست کجا اجازه خواهد داد روضه خوان ها به اتم دست پيدا کنند! برنامه اتمی ملا ها فقط مشکل چهار دولت نيست؛ حتی يک کشور غربی هم خواهان اجازه دادن به رژيم ملا ها برای ساخت بمب اتم نيست. فقط روش ها متفاوت است. اگر فرضآ همين امروز آمريکا و اروپا اعلام کنند که ايران ميتواند بمب اتم بسازد؛ روسيه به تنهايی حتی با توسل به حمله نظامی از اينکار جلوگيری خواهد کرد. روضه خوانها گمان ميکنند بين اروپاو آمريکا نفاق وجود دارد و بخيال خودشان با سياست آخوندی در حال دامن زدن به اين آتش نفاق هستند، غافل ازاينکه خود در حال منتر شدن هستند. تهديد نظامی آمريکا، لاس خشکه زدن اروپا و گرگم بهوا بازی کردن روسيه در نهايت همه برای يک هدف است و ای بسا يک سناريو با آرتيست های مختلف.1
بهر حال سياست اروپا همان سياست چرچيل و گربه است. اگر تا ديروز صحبت از تعليق بود امروز ديگر صحبت از برچيدن کلی بساط غنی سازی اورانيوم است. رژيم ملا ها هم طبق عادت هميشگی اول با گرد و خاک می آيد جلو، به تدريج سمبه را هر چه پر زورتر می بيند بيشتر عقب نشينی ميکند. هميشه هم از نادانی زير کنه ای می روند که قدرت بالا آوردنش را ندارند. خودتان اخبار دو ماه گذشته را مرور کنيد خواهيد ديد که جمهوری اسلامی تا اينجای کار به هشتاد درصد تخفيف دادن راضی شده. کمی شکيبايی داشته باشيم خواهيم ديد در مقابل نيروی ملی ايرانيان نيز به همين دريوزگی و بی آبرويی خواهد رسيد. رژيم ملا ها هميشه فرصت هايی را که ميتواند از موضع قدرت عمل کند را از دست ميدهد و آنقدر خود را لوس و ننر ميکند که مجبور ميشود پشت خود را بليسد. قضيه گروگانها که آقای خمينی کمترين مجازاتشان را اعدام میدانست با خفت و افتضاح بپايان رسيد؛ شعار جنگ جنگ تا پيروزی و فتح قدس که به جام زهر انجاميد، فرصت آشتی بعد از عذرخواهی آمريکا در دوران کلينتون که از دست رفت و دوم خرداد که سوزانده شد ووو همه بيانگر اينست که رژيم ملا ها به ليسيدن پشت خود معتاد شده است.1
دوم فوريه دوهزاروپنج ميلادی
2/02/2005