رهبران اصلی اپوزيسيون جوانان له شده و سوخته داخل کشور هستند نه بدکاره های ورشکسته سياسی و مافيای داخل و خارج از کشور
در حاليکه همه جا صحبت از اينست که هيچ ايرانی طرفدار اين رژيم نيست، بيش از نود درصد مردم با اينها مخالف هستند و يا اينکه جان مردم از دست ملا ها به لب رسيده و سخنانی از اين دست، اما ما در عمل هيچ حرکت مهمی از سوی اين نود درصد مخالفان و جان بلب رسيدگان و دشمنان خونين ملا ها نمی بينيم. اينکه چگونه با اين درصد عظيم مخالفان هيچ حرکت چشمگيری صورت نميگيرد نه به مردم بلکه به تشکلهای سياسی و به اصطلاح رهبران اپوزيسيون مربوط ميگردد. در هيچ کجای اين گيتی مردم کوچه و بازار رأسآ بطور جمعی به صحنه کارزار سياسی وارد نميشوند. بايد شخص و يا اشخاص و گروههايی در جامعه وجود داشته باشند که توده مردم آمال ملی خود را در مرام و پلاتفورم آنها متجسم و متبلور ببينند تا اين اشخاص و يا دستجات با اين اعتبار و مقبوليْت عامه بتوانند مردم را به صحنه پيکار آورده و آنها را تا مرحله پيروزی راهبری کنند.
دستجاتی که در حال حاظر بسياری آنها را اپوزيسيون مينامند نميتوانند مردم را حول يک هدف ملی به صحنه پيکار جمعی بکشانند. زيرا اين اپوزيسيون قلابی است. اينها نام رهبری اپوزيسيون را غصب کرده اند و اجازه تنفس و رشد به نيرو های اصيل و خلاق و جوان نميدهند.از آنجا که اين گروه حتی چند دهه پيش از انقلاب نيز در خارج از کشور تشکيلات و بودجه و کانالهای ارتباطی داشتند در حال حاظر بسيار گسترده تر از آن دوران با تشکيل باند های مافيايی و در اختيار گرفتن تمامی امکانات صوتی و تصويری و نوشتاری و اينترنتی و کانون ها و انجمن های گوناگون خود را بنا حق به کشورهای خارجی و افکار عمومی جهان بعنوان نمايندگان اپوزيسيون ايران معرفی ميکنند. بدون رخصت اينها هيچ مصاحبه ای انجام نميگيرد. اگر اينها مايل نباشند هيچ رساله و کتابی به افکار عمومی معرفی نميشود، ولو اينکه محقق و نويسنده يک نابغه و اثر يک شاهکار ادبی يا پژوهشی باشد. اين سردار های بی سپاه چنانچه به نفع مواضعشان نباشد حتی اجازه نشر يک مقاله را هم به نيروی های جوان و يا خارج از باند های مافيای خود نميدهند. در همين خارج اگر در باند اينها عضويٌت نداشته باشيد شما راممنوع القلم و ممنوع المصاحبه کرده و بکلی بايکوت ميکنند. اين باند خارج از کشور به مراتب متحجر تر و انحصار طلب تراز شورای نگهبان و اعضای مجلس فرمايشی ملايان هستند. اين آخوند های کراواتی در تفکر سياسی نيز کمتر از همگنان داخلی خود در مجلس خبرگان متحجرو پسمانده نيستند، و در يک کلام اينها شبه اپوزيسيون و تقلبی هستند. هر گونه اميد بستن بدينها ما را به بيراهه خواهد کشاند. پرونده اينان بقدری پر از تناقض و خطا و سياهکاری است که حتی سپردن سرنوشت يک قهوه خانه هم به اينها اشتباهی نا بخشودنی است، چه رسد به سرنوشت يک کشور با بيش از هفتاد مليون جمعيّت.
اينجانب ترديد ندارم که اکثريت قريب به اتفاق مردم ما اميد خود را بطور کلی از اين نظام بريده و خواهان رهايی از چنگ رژيم ملايان هستند، برای اين مردم نوع نظام مهم نيست، آنچه آنها طالب آن هستند در درجه اول خلاصی از دست تماميْت اين نظام و در مرحله بعدی رسيدن به نظامی عرفی و آزاد است. اما در اينکه اين گروههای مافيايی سياسی خارج نيز چنين باشند بسيار جای اما و ولی وجود دارد. خواست اين به اصطلاح اپوزيسيون با خواست مردم هيچ سنخيّت و همخوانی ندارد. اين اپوزيسيون به لحاظ سابقه سياسی پرونده بسيار سياهی دارد و کاملآ ورشکسته است. اينها خمينی رابر سر کار آوردند، بعد مدتی بدنبال بنی صدر افتادند، زمان درازی فريب رفسنجانی را خوردند، هشت سال قربان صدقه خاتمی رفتند و حال هم بدنبال سازگارا پاسدار رژيم افتاده اند. من بدون تعارف و پرده پوشی به جوانان عزيز کشورم پدرانه ميگويم که حتی نيم نگاهی به اينها هم سفاهت و نا بخردی است. در حاليکه بيش از هفتاد درصد از مردم ما را جوانان زير سی سال تشکيل ميدهند، و ميانگين طول عمر در ايران شصت و پنج تا هفتاد سال است، ميانگين سنی اين اپوزيسيون بالای هفتاد سال است. اينها اصلآ ديدگاههايشان مربوط به اين عصر و زمانه نيست. آيا نسل جوان ما قصد دارد با شکنجه و زندان و جانفشانی جنتی و مصباح و شيخ محمد يزدی را برکنار ساخته و اين پير و پاتال های ورشکسته و بد سابقه سياسی را بجايشان بنشاند !؟ اين که عين ارتجاع است. چندی پيش فردی از اينها بمن گوشزد ميکرد که گويا من در ارتباط با مقولات اجتماعی خيلی بی پرده مينويسم و ميگويم او توصيه ميکرد که مراعات حال مردم را بکنم ! خواستم مثالی بياورد، وی به يکی از مصاحبه های من اشاره نمود که گويا من گفنه ام دختر و پسر بايد آزادی معاشرت داشته باشند و در مطلبی هم نوشته ام که بايد از همه جای ايران صدای موسيقی و شادی بگوش رسد !!! به وی گفتم نه تنها اين ها را بار ديگر با صدای بلند تکرار ميکنم، بلکه معتقدم چنانچه در کشوری چون ايران که جوان ترين جمعيت حهان را دارد اگر در هر محله چند ديسکوتک وجود نداشته نباشد و هر دختر و پسری در هژده سالگی دوستی از جنس مخالف نداشته باشد اين جامعه بيمار خواهد بود، چنانکه امروز بشدت بيمار و بی روح است.
در همينجا اينرا نيز مياورم که بکوری چشم آخوند جنتی که گفته است (کارمان بجايی رسيده که بايد رقاصه از خارج وارد کنيم) اينحانب جزو کسانی هستم که سخت معتقدم فراگيری موسيقی و رقص بايد که جزو دروس مدرسه گردد و چنانچه تا فردای آزاد ايران زنده بمانم تمام کوشش خود را در راه شاد ساختن جامعه و نشاط و تحرک بخشدن به مردم ملا زده بکار خواهم برد. می بينيد که ما در هردو طرف با چه فسيل هايی طرف هسيم ! بيشترين افراد اپوزيسيون خارج از کشور را کسانی تشکيل ميدهند که در اثر جهل و ندانمکاری آنچنان رژيمی وحشی را بر سرکار آوردند که خود حتی قادر به ماندن در ايران نشده و فرار کرده و کثافات فکری خود را برای نسل بيگناه و سوخته به ارث گذاردند. اين سفيهان توقع دارند که جوانهايی که قربانی نادانی اينها شدند با خون خود جاده را صاف کنند تا اين بدنامان و ورشکستگان بتوانند سوار مرکب قدرت شوند. اينان چون خود غرق هستند و هيچ اعتباری ندارند، نسل جوان و بی گناه کشور را نيز ميخواهند به پای خود بسوزانند. اجزای مرکب اين اپوزيسيون بيش از آنکه در فکر رهايی مردم و کشور باشند، بدنبال منافع فردی و قبيله ای خويش هستند. بگونه ای که اگر تشخيص دهند خود در فردای سقوط اين رژيم سهمی از قدرت نخواهند داشت مبارزه با ملايان را امری فرعی بحساب آورده و حتی در مصاف رژيم با ديگر گروه های اپوزيسيون با تخريب آن ديگران خواسته و نا خواسته جانب رژيم را ميگيرند.
جوانان کشور ميتوانند و بايد با گذر از اين خاتمی ها و جنتی ها و رفسنجانی های داخل و خارج طرحی مستقل در اندازند. در خارج از کشور هنوز هم افرادی و جود دارند که شرف و غرور به پول و يا مصاحبه و شهرت نفروخته و خود را نيالوده اند. چنانچه شما در داخل شروع کنيد اطمينان داشته باشيد که ما با تمام نيرو و امکانات در خدمت شما خواهيم بود. اينجانب بعنوان مسئول يک تشکيلات سياسی بدون تعارف دروغين شما جوانان و مبارزين داخل را رهبران اصلی خود و يارانم در حزب ميهن دانسته و اصيل ترين اپوزيسيون حقيقی اين نظام ميدانم. بار ها هم تاکيد کرده ام که خود را لايق هيچ منصب و مقامی نميدانم و در آينده هيچ چيزی نميخواهم. نه وزارت، نه وکالت و نه چيز ديگر. به همين علت هم زير بار منت کسی نرفته ام و نخواهم رفت. ما بايد همنوا و همداستان شويم و مستقل از اين باند های مافيايی رژيم را به چالش گرفته و بزير کشيم. آنچه ميتواند برای ما نقطه شروع باشد هماهنگ عمل کردن است. حتی در پهنه شبکه جهانی اينترنت ادامه دارد
www.hezbemihan.com