آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Thursday, November 10, 2005

 

ملتی نگونبخت

حزب ميهن
امير سپهر

ملتی نگونبخت در ميان چند طايفه رويا پرداز يا دغلباز

پيش گاوی سجده کردی از خری گشت عقلت صيد سحر سامری

چند شب پيش ميهمان عزيزی داشتم، از دوستان قديم جبهه ملی. گرچه در زمينه سياسی با اين دوست قديمی آبمان در يک جوی نمی رود و او همچنان به آخور بی اسب دلخوش و در رويای جمهوری تمام عيار بی اسباب و نشان در هپروت حيران، اما بلحاظ شخصی فردی محترم، هر دو هم احترام همديگر را داريم. اين دوست ميهمانی از آمريکا داشت که وی را هم برای آشنا کردن با خود آورده بود. آن فرد محترم ساکن در بزرگترين بهشت امپرياليسم سخت هوادار کمونيسم و جهانوطنی بود (از آن بی وطن ها!)، دوستم در معرفی اين هموطن بی وطن می گفت که وی از انقلابيون دوآتشه بوده. در روز های انقلاب در به اصطلاح تسخير پادگانها و مراکز نظامی (خالی از نظامی!) نقش بسزايی داشته، سپس در ماههای اوليه انقلاب مدتی پستی در وزارت فرهنگ و هنر و بعد هم مانند تمامی همگنان خود از ترس جان الفرار! خود آن شخص هم خيلی به اعمال گذشته خود می نازيد و از آن انقلاب منحوس و ايران کش هم با عنوان انقلاب پرشکوه ياد می کرد

باری، هر چه سعی کردم که با آن نا آشنا بحث نکنم عاقبت نشد! وی به محض ورود به خانه خرابه من و ديدن پرچم ايران بر ديوار منقلب شد و از همان ابتدا شروع کرد به متلک پرانی. وی عقيده داشت که روشنفکران ايران! آن انقلاب را به ثمر رساندند و ديگر به هيچ وجه اجازه نخواهند داد که يک نظام بقول خودشان موروثی (و به عقيده من با توجه به پيشينه مبارزات مردمی و فرهنگ و تاريخ ايران يک نظام پادشاهی پارلمانی) مجددآ مستقر گردد (دانسته يا نادانسته يعنی جمهوری اسلامی بايد بماند!). وقتی گفتم که دوست محترم آخر مگر اين از نتايج آن انقلاب نسنجيده شما نيست که ملت ايران به فنای کامل رسيده و در عوض احمدی نژاد ها به رياست و علی خامنه ای ها به خدايی رسيدند!؟ هر چه با صميميت می گفتم که ای عزيز، لااقل بپذيريد که در افتادن به دنبال ملا ها اشتباه کرديد. شما که خود را روشنفکر می دانيد آخر با کدام تحليل و منطق سياسی خمينی را به شاه ترجيح داديد؟ اگر حتی يک مثقال شعور سياسی می داشتيد بايد به سابقه مبارزاتی توجه می داشتيد و به امکانات موجود و تبديل آن امکانات به ممکنات، به خرجشان نمی رفت. سعی می کردم که بگويم ای هم وطن گرامی، اولآ که ايران روشنفکر ندارد و دومآ هر آنکس که به چيزی کمتر از صد در صد راضی نگردد به يک در صد هم نخواهد رسيد. عرض می کردم آقای محترم! چرا هنوز هم نفهميده ايد که خمينی درست از همين مطلق گرايی شما نهايت استفاده را کرد و با آن وعده های صد در صدی خرتان کرد

ايشان اما همچنان حرف خودشان را می زدند، آنهم بدون اينکه لااقل زحمت گوش کردن به يکدهم حرفهای دلسوزانه مرا هم بخود بدهند و در پاسخ آن چيزی گويند. آن نازک خيال اصلآ توجه نداشت که ما خانه خراب همين افکار صد در صدی هستيم و چنانچه واقعگرايی پيشه نکنيم ديگر اصلآ ايرانی بجای نخواهد ماند. ايشان نمی فهميدند که حقيقت ايران همين احمدی نژاد و الله کرم و خامنه ای است نه افکار و رويای هايی که آنجناب در سر خود دارند. گفتم دوست گرامی ايران کنونی بودور کی وار! باقی همه دلخوشکنک و رويا پردازی است. اما مگر حرف منطقی به خورد اينها می رود، حدافل پنجاه سال است که اين افراد با همين افکار واهی و ايده آل های ذهنی مشغول تخريب اين کشور هستند، بدون اينکه به حقيقت مردم و کشور کوچکترين توجهی داشته باشند

آن فلکزده ايران را مغز قفل شده خود و مغز عليل خود را عين ايران تصور می کرد.عاقبت هم با سلطنت طلب خطاب کردن و متهم کردن من به مرتجع بودن، به چيزی کمتر از يک نظام سوسياليسم جهانی رضايت ندادند که ندادند! با تمامی اينها چون نمی خواستم آن تازه آشنا با تکدر خاطر منزلم را ترک گويد، هنگام خدا حافظی گفتم که مرا ببخشيد، گرچه عقايدی متفاوت از شما دارم اما برای عقايد شما نيز احترام قائلم. اما آن نامهربان حتی در آخرين لحظه نيز جمله ای را بر زبان آورد که به خيال خود نيشی بر من زده و مرا بيشتر آزرده باشد، غافل از آنکه آنچه وی گفت نه تنها آزارم نداد بلکه حس ترحمم را نسبت به خودش نيز برانگيخت، بدين خاطر که مرا به فکر و تأثر واداشت که اساسآ بعضی از اين مردم بيچاره ما که مثلآ خود را آگاه هم می دانند آخر تا چه اندازه از مرحله پرت هستند

وی گفت : ای بابا، شما خيال می کنيد همين که رضا پهلويتان را با يک نظام کاپيتاليستی بر سر کار آورديد و زنها را بی حجاب کرديد و چهار سينما و عرق فروشی و مک دونالد باز شد ديگر به مدينه فاضله رسيديد! ( آن طفلک اصلآ متوجه نبود که خود وی به خاطر همين چيز ها برای پناهنده شدن به امريکا، آنطور که خود می گفت، شش سال بدبختی و دربدری را تحمل کرده). وقتی به وی گفتم که من حتی به کمتر از اين هم در اين مرحله قانعم، تصور کرد وی را مسخره می کنم و خنديد و رفت. پس از آنکه آنها رفتند مطابق هر شب اخبار را مرور کردم، احمدی نژاد احمق تمام عيار و تروريست، به اصطلاح وزارايش که يکی از ديگزی دزد تر و جانی ترند، وضعيت بی آبرو و شرم آور مجلس روضه خوان ها، پرونده اتمی، مسخره شدن ملت ايران در تمامی دنيا، اپوزيسيون هپروتی خارج با آن بحث های مهوع، چاقوکشی های شاهی مصدقی، خودسوزی زنان ايران، فرار سرمايه های انسانی و اقتصادی، فقر و فحشا و گرسنگی، اعتياد و بی سر پناهی مردم، سفره های خالی از نان گارگران و هزاران درد بی درمان ديگر که گلوی هر ايرانی را می فشارد و... در دل گفتم آيا اينها اصلآ متوجه نيستند که امروزه در جهان کشوری عقبمانده تر از ما وجود ندارد

نمی بينند کشور پرروشنفکر ما؟! در دست چه کسانی است؟ آيا نمی بينند که ديگر هيچ شرف و آبرويی برای ايرانی باقی نمانده، نمی دانند که با همين افکار انتزاعی و آرزو های دست نايافتنی بيست و هفت سال است که اين نظام را سرپا نگاه داشته اند! راستی اين است که نه تنها رژيم ايران هيچ سنخيتی با مردم ما ندارد و کاری جز دزديدن اموال و شکنجه آنها ندارد که اپوزيسيون هم هيچ دغدغه مردم را ندارد. اين دو قوم نه بلحاظ ظاهری شبيه مردمند و نه اصولآ خواستهايش شباهتی به مطالبات مردم دارد. اپوزيسيون رژيم شاه پس از انقلاب چند شقه شد، صرفنظر از معدودی انسانهای آزاده که اين روز ها از ترس ترور شخصيت و از بيم آبرو سر در لاک خود فرو برده اند، به انسانيّت سوگند که هيچيک از اين شقه ها تفاوتی چندانی با آن ديگران ندارد. در اين ميان مردم نگونبخت ما هستند که امروز در ميان چند قوم الظالمين گير افتاده اند که هر طرف قصد دارد فقط با سوء استفاده از آنها به اهداف گروهی خود دست يابد. اگر دعوای پايوران رژيم دد منش جمهوری اسلامی بر سر چگونگی تقسيم اموال به يغما برده ملت اسير ايران است، هريک از عناصر اپوزيسيون نيز حاظر است برای غنائمی که ممکن است در آينده به چنگ آرد شکم آن ديگری را بدرد. آنچه که اپوزيسيون داخليش می نامند که اکثرآ شريک و رفيق همين دزد ها و جانی های حکومتی هستند، آنچه هم که اپوزيسيون خارجی نام گرفته، رانده شدگان از حکومت و افراد آن اکثرآ دلال های ورشکسته سياسی هستند. اينها هم که غم آب و نان ندارند، دخترشان که مجبور به تن فروشی نيست. پس نه دغدغه زندگی روزمره و آزادی را دارند و نه غصه آينده خود و فرزدانشان را.هيچ عجله ای هم ندارند

برای همين هم هست که به چيزی کمتر از يک بهشت خيال انگيز و دلفريب رضايت نمی دهند. اين آقای محترم ميهمان من هم خود در بزرگترين کشور سرمايه داری جهان زندگی می کند و از نعمات سرمايه داری برخوردار، از آمريکا برای ملت هستی باخته ايران نسخه سوسياليستی تجويز می فرمايد. وی در تمام مدتی که با هم حرف می زديم از جامعه بی طبقه و آزادی مطلق دم می زدند، گرچه کمونيست بودن و حتی از آزادی گفتن يا نادانی کامل است و يا حقه بازی که اين هريک ناقض ديگری است، با اين وجود به ايشان عرض کردم جامعه بی طبقه و حتی آزادی نسبی هم پيشکش شما! که اگر صاحب اين قلم روزی مشاهده کنم ديگر کسی از زور گرسنگی مجبور به تن فروشی نيست، کسی ديگر کليه خود را نمی فروشد، ديگر در کمپ های پناهندگی زشت ترين توهين ها به غرور و شخصيٌت جوانان ايران نمی شود، ديگر هيچ دختر ايرانی در بازار برده فروشان به حراج گذارده نمی شود و خلاصه در داخل مردم کشورم با هر لباسی که می خواهند با هرکسی به هر کجا که می خواهند بدون مزاحمت و کيفر بروند، آنروز به نيمه بزرگ اهداف مبارزاتيم دست يافته ام. آن آقای محترم گناهی ندارد، وی به نسل گذشته تعلق دارد که حتی خردمند ترينشان نيز درک درستی از مقوله فرهنگ و رابطه آن با سياست و رشد اجتماعی نداشتند و هنوز هم ندارند. خطای بزرگ اسلاف و الگو های فکری ايشان يعنی عمده سياسيون ما اين بود که آزادی را فقط در چهارچوب کار سياسی آنهم در نوع چريکبازی و انقلابيگری آن می دانستند. بی آنکه اين واقعييت را درک کنند که حتی دو در صد از مردم ما نيز رغبتی بدان کار ها نداشتند

آنان ندانستند که آزادی های فردی و اجتماعی حتی سخت تر از آزادی های سياسی به دست می آيد، به ويژه در جوامع سنتی و مذهب زده. هيچ نفهميدند که اين نوع آزادی ها است که زمينه دستيابی به آزادی های سياسی را هم فراهم می سازد. درست بدليل همين نادانی هم بود هر آنچه که ما تا پيش از انقلاب داشتيم را مفت و مسلم از دست داديم. بدبختی اين بود که چون ما برای تحصيل آن آزادی ها مبارزه نکرده و بهايی نپرداخته بوديم، ارزش آن را هم درک نمی کرديم. در کشور نفرين شده ما نابخردانی به رضا شاه اهانت می کنند و وی را قلدر می خوانند که مثلآ خود را روشنفکر و نخبه هم می دانند! اين جاهلان به فردی اهانت می کنند که با تهور و نترسيدن از ننگ و تکفير و تهمت بی غيرتی هشتاد سال قبل به ملتی هزار بار از امروز عقبمانده تر و مذهبی تر و سنتی تر، مردمی کاملآ اسير دست ملا ها با زور آزادی های فردی و اجتماعی را اعطاء کرد که ساير ملت ها با چند صد سال مبارزه و دادن قربانی به دست آوردند. در اشاره به عظمت کار سترگ و بيباکانه آن مرد همين بس که در نظر داشته باشيم زنان ما فقط برای چند سانتي متر بالا بردن روسری و نشان دادن طره ای از موی خود بيست و هفت سال است که بی امان مبارزه می کنند و هنوز هم توفيقی در اين راه به دست نياورده اند. تازه، خود همين مقاومت نيز ناشی از بيداری زنان ايران است که آنرا هم مرهون همان عمل جسورانه رضا شاه هستند

چنانچه او و فرزندش محمد رضا شاه مزه آزادی های اجتماعی و حق رأی، ولو به صورت تصنعی را به مردم و بويژه به زنان ما نچشانده بودند، مطمئن باشيد که مقاومت شجاعانه امروز زنان ما به اين شدت نبود که رژيم ملا ها را در برخورد با خود خسته و درمانده سازند. سفيهانی که خمينی را بر شاه ترجيح دادند اصلآ درک نکردند که ما فقط در طول آن پانزده سال اخير از کجا به کجا رسيده ايم. برای جهشی که ما حد فاصل سال چهل و دو تا پنجاه و هفت در تمامی زمينه ها داشتيم در حال حاظر حداقل به دو قرن کار مستمر نيازمنديم. اما چون هيچيک از کسانی که بدنبال خمينی افتادند شراکتی در آن کوشش ها برای پيشرفت ايران نداشتند و نمی دانستند که کشورداری و اقتصاد يعنی چه، از سر جهالت وعده های غير قابل تحقق خمينی را باور کرده و گوساله سامری را خدای پنداشتند. مردم بيچاره هم گول همين ها را خورده و بدنبال ملا ها افتادند و خود را بدين فلاکت و تيره روزی گرفتار ساختند. چه خوب گفته است حضرت مولانا

صد هزاران معجزه دیدی ز من --- صد خیالت می ‌فزود و شک و ظن
بانگ زد گوساله ‌ای از جادويی --- سجده کردی که خدای من تويی
پیش گاوی سجده کردی از خری --- گشت عقلت صید سحر سامری
دردمندی کش ز بام افتاد طشت --- زو نهان کردیم حق پنهان نگشت
وانک او جاهل بد از دردش بعید --- چند بنمودند و او آن را ندید
آینه‌ی دل صاف باید تا دراو --- وا شناسی صورت زشت از نکو

پنجشنبه 19 آبان 1384 /2005.11.10

www.hezbemihan.org

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker