آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Wednesday, April 19, 2006

 

( فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت( 2

حزب ميهن
امير سپهر

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت
بخش دوم

فرهنگ اسطوره سازی
گفتيم که چون ما در طول تاريخ سياسی خود هرگز از آزادی برخوردار نبوده ايم، سرنوشت سياسيمان هميشه به اراده و زور زورمندان رقم خورده. حال اين سرنوشت هر چه هم که زشت و زيبا بوده باشد. همه ی افتخارات و ننگ های تاريخی ما ناشی از عملکرد زورمندانمان است. زورمندانی که البته محصول دست خودمان بوده و هستند. اين قهرمان سازی از ويژگی فرهنگی ما محسوب می گردد و اسطوره پروری در نزد ما سنتی ازلی و ابدی است. مردم ما همانگونه که امروز در فراهم آوردن اينهمه اسباب سر افکندگی و نکبت و بدنامی برای ميهنشان نقش مستقيمی ندارند، در خلق افتخارات آن بخش از تاريخشان هم که سخت غرور انگيز و پر عزت است نيز نقش مستقيم و پر رنگی نداشته اند

کوروش و داريوش و مازيار و بابک را ما ساخته ايم، همانطور که افشين و سلطان حسين صفوی و ناصرالدين شاه قاجار و خمينی و خامنه ای هم پرورده دامان خودمان هستند. سنت ناسالم قهرمان جويی ما را به گونه ای پرورش داده که نه از توان ملی خود آگاهی داريم و نه اصولآ قدرت سياسی (حق حاکميّت ملی) را از آن خود می دانيم. از اينرو در حاليکه باور داريم مانع اصلی ما برای دستيابی به آزادی وجود يک زورمند در رأس قدرت سياسی کشورمان است، برای خلاصی از دست وی به دنبال يک زورمند دگر هستيم. بی توجه بدين واقعييّت که اصولآ همه ی مشکلاتمان ناشی از همين اميدمان به زورمندان است. اين است که همچنان سوار اله کلنگی هستيم که در هر دو طرف آن يک زورمند ايستاده. ما هنوز هم مکانيزم استبداد را نشناخته ايم. نمی دانيم برای رسيدن به آزادی چنانچه رستمی پيدا کنيم، وی به محض دفع ضحاک و دستيابی به قدرت، خود به ضحاک ديگری تبديل خواهد شد

پس ما با نفس زورمداری مشکلی نداريم که هيچ، يتيم وار هم خود را نيازمند به قيمی زورمند می دانيم. از آنجا که فرهنگ اساطيری ما پر از قهرمانان مردم دوست و عدالتخواه است، بسياری از اين فرهنگ برداشتی غلط دارند. اين تلقی باطل موجب شده که عنصر کم آگاه ايرانی زورمند را دوست داشته و برايش نوعی ويژگی همراه با احترام قايل باشد، و در مقابل زورمند هم روحيه تسليم و اطاعت داشته باشد. اين ملت در حاليکه خود بت ها را می سازد و می پرورد، آنان را موجوداتی برتر از خود به حساب آورده و در مقابلشان به سجده می افتد. به زبانی ديگر، ايرانی توجه ندارد که زور هر قلدری فقط از راه انباشت قدرت ميليونها همتا و هم ميهن او به وجود می آيد، نه اينکه آن بت زورمند موجودی خارق العاده باشد. ما گوهر خويش را در کف فردی گذارده، سپس آن حق مسلم خويش را از وی تکدی می کنيم. آن فرد اگر حتی بخشی از مال خودمان را به ما بازگرداند به مقام الوهيت می رسد، و چنانچه آنرا برای خود نگهدارد از ما لقب خاين دريافت می دارد

در ميهن ما معلولی هايی بنام زور و خيانت نيستند که مشکل آفرين هستند، علت همه ی ناکامی های ما اين فرهنگ اسطوره پرور است که مرتبآ زور و خيانت را باز توليد می کند. در ايران زور به جای تقسيم کلآ به يک فرد سپرده می شود. آنهم فردی که در برابر هيچ مقام و نهادی بالا تر از خود پاسخگوی چگونه اعمال کردن آن نيست، اين هم ناشی از همان سنت و يا تربيت غلط تاريخی ما است. مراد نگارنده از آوردن اين مقدمه رسيدن بدين نتيجه گيری است که زوری که امروز بسياری آن را ضد آزادی می دانند و آنرا مردود و مترود تبليغ می کنند، اتفاقآ تنها وسيله دستيابی ما به آزادی است. آنچه محل بحث است نحوه ی استفاده از زور (اراده ملی) است نه نفی اصل آن. نقد زور از اين زاويه نه تنها خطا، که اساسآ کمکی نا دانسته به ادامه اين نظام زورمدار است

در اين قسمت مايلم به نکته ای اشاره کنم که گر چه شايد بيرون از يک تحليل استدلالی باشد، ليکن برای جلوگيری از امکان برداشتی متضاد از اين تحليل اشاره به آن ضروری است. اين توضيح بی ارتباط با روحيه احساساتی و وجدان تاريخی ما در همين قلمرو سياست هم نيست. نگارنده با توجه به فرهنگ ايرانی که حتی در شکل فلکلوريک و قهوه خانه ای و زور خانه ای هم قهرمان ستا است، اصل روحيه قهرمان جويی و قهرمان پروری را مانند ديگران نه تنها بد نمی دانم، بلکه از آن جانبداری نيز می کنم. آنچه هم که تا اينجا آورده ام به منظور يک سره رد کردن اين سنت و يا عادت ملی نيست. قهرمان می تواند الگو و مربی و سرمشق برای جوانان ما باشد و بدانان انگيزه برای مبارزه دهد. به جز اين، در اين فضای آری از معنويتی که جمهوری اسلامی به وجود آورده، وجود چهره های ملی می تواند برای ترميم باور مردم به نيکی ها هم بسيار سودمند باشد. از طرفی ديگر اين چهره ها با توجه به وجاهتی که در ميان مردم بدست می آورند، به وقت ضرورت می توانند ملت ما را به حرکت آورند

امری که نگارنده سخت با آن مخالفم جدا کردن اين قهرمانان از صف مردم و فرستادن آنان در هر شکلی به درون حکومت است، حتی به درون يک دولت صد در صد ملی در آينده. صاحب اين قلم معتقدم به يک قهرمان ملی ابدآ نبايد پستی سياسی سپرده شود، چه که همان اعتبار و اعتماد مردمی باعث خواهد شد که مردم اختيارات ويژه ای را برايش قايل شوند و او را آنچنان که بايد و شايد تحت کنترل نداشته باشند. استفاده قهرمان از وجاهت و محبوبيت ملی خود باعث خواهد شد که وی در اندک زمانی پايه های قدرت خود را استحکام بخشد و تا مردم به خود آيند از قهرمانی ملی به ديکتاتوری ضد ملی و خون آشام مبدل گردد، که اين فساد نه از طبيعت قهرمان که از ويژگيهای طبيعی قدرت بی حساب است. بنا بر اين قهرمان ملی مادام قهرمان است که که در کنار مردم کوچه و بازار است. چنين هستند متفکران جامعه، به ويژه اهل قلم که به مجرد پذيرش پستی اجرايی از مقام وجدان بيدار جامعه و رکن چهارم دموکراسی به توجيگران کثافتکاری های دولتها مبدل می گردند. دولتمرد بايد نوکر مردم باشد، نه قهرمان آنان

باری، پس مشکل از زور نيست. زور فی نفسه نه تنها زشت و مترود نيست ، بلکه اصلآ اولين شرط دستيابی به هر هدفی هم هست. اگر ملتی زور بکار نبرد، که اصلآ قادر نخواهد بود سانتی متری به طرف رهايی از بند بردارد. ما نه تنها نبايد اصل اعمال قدرت را تحت لوای کلی حرکات خشونت آميز محکوم کنيم، بلکه با تشويق و ترغيب مردم به استفاده از زور در شکل جمعی و ملی آن آنانرا از اين رخوت کنونی در آورده به تکان و جنبش واداريم. بايد مرتبآ تکرار کرد که شما صاحبان اصلی قدرت هستيد نه آن کسانی که امروزهستی شما را به يغما می برند و بر سرير قدرت هستند و بر سرتان هم فرياد می کشند. بايد به مردم گفت مادام که شما نتوانيد با نشان دادن عزم و قدرت خود اين زور را از غاصبان باز ستانيد و به منتخبين موقت خود سپاريد، وضع خفتبار کنونی ادامه خواهد يافت و اوضاع روز بروز هم وخيم تر خواهد شد

موج بی غيرت سازی
ما نه تنها مشوق مردم برای نشان دادن شجاعت نيستم، که حتی با تکرار طوطی وار پرهيز از خشونت اراده آنانرا در برابر رژيم با هر نوشته و سخن و تحليل خود سست تر هم می سازيم. همانگونه که اشاره کردم چون حرکات جمعی ما نه از سر تعقل که تابع باد است، بحث محکوم کردن اعمال قدرت از سوی مردم هم اين روز ها جوی بسيار مخرب و ناخوشايندی را به وجود آورده. جدای از موج باستانگرايی و برائت از اعراب که فعلآ ارتباطی به موضوع اين نوشته ندارد، چند سالی هست که اين موج ضد زور هم براه افتاده که به باور نگارنده پيامد های دراز مدت آن حتی به مراتب از نتايج خانمان برباد ده ملا پرستی سال پنجاه و هفت هم بيشتر است. چنانچه بخواهم نامی به اين موج جديد بدهم، در حال حاظر که هيچ نامی جز (موج بی غيرت سازی) به ذهنم نمی رسد

مردم ما در سالهای گذشته آن اندازه از سوی عده ای در باره معايب زور بمباران تبليغاتی شده و در مورد محسنات (آرامش فعال!) مقاله خوانده و سخنرانی شنيده و سمينار های ضد زور ديده اند که احساس می شود که کم کمک در حال رسيدن به اين باور باطل هستند که گويا بکار گيری هر قدرتی برای پيش برد اهدافشان وحشيگری به حساب می آيد، و بی تفاوتی و حتی لااباليگری از نشاندادن هر گونه نيرويی مثبت و سازنده خيلی متمدنانه تر است. اصل نا بجای ديگری که ارتباط تگاتنگی هم به همين امر پيدا کرده و آن نيز در اثر تکرار در حال جا افتادن در ميان مردم ما است، اين است که هيچ زورمداری قادر به باز گرداندن چرخ جامعه به عقب نيست

آنچه به نقش زور در تحرکات مردمی مربوط می شود، همين گويندگان مرتب تبليغ می کنند که زور در اين عرصه هيچ کمکی به رسيدن به هدف نمی کند، و در جبهه مخالف مردم هم هيچ نقشی را به زور نمی دهند و به کار گيری آنرا در پس و پيش بردن سرنوشت مردم بی اثر می خوانند. به ديگر سخن، اينگونه تبليغ می کنند که گويا جاده تمدن، آزادی، رشد مذهبی (اگر رشدی را بتوان برای مذهب قائل بود!)، دموکراسی و خلاصه امر رشد جاده يکطرفه ای باشد که بازگشتی در آن وجود نداشته باشد. يعنی چنانچه هر آيينه ملتی قادر شد تا چند قدمی را در جاده رشد بردارد، ديگر هيچ زورمداری قادر به بازگرداندنش به عقب نخواهد بود

مثال زنده ای را هم که می توان در اين مورد آورد اظهار نظر آنها ها در باره همين بساط شرم آوری است که آقای خامنه ای اينبار بدون هيچ لاپوشانی و خيلی روشن گسترده و همه چيز را با استفاده از قدرتی که دارد دگرگون ساخته، يعنی گماشتن پاسدار ها در مجلس روضه خوان ها با عنوان نمايندگان ملت و بر کشيدن آقای احمدی نژاد بعنوان رئيس جمهور. نمايندگانی که حتی پنج درصد از ساکنان حوزه های انتخاباتی آنها هم اصلآ در عمر خود نام آنها را نشنيده اند و رئيس جمهوری که تا زمان انتصابش آنچنان ناشناخته بود که مردم اصلآ نمی دانستند که اين آقا يک ايرانی است يا اهل يمن

حاصل مثال اينکه وقتی اين بساط علم شد، در بيرون و درون بسياری گفتند که اين انتصابات زورکی هيچ تأثيری در روند رشد جامعه ايران نخواهد داشت. حتی همه شنيديم که متاسفانه بعضی از حقوقدان های ما و باز در ميان آنها حتی آن حقوقدان نوبل دار بی بو و خاصيّت ما نيز چنين فرمودند که اين مختصر مثلآ آزادی را ديگر به هيج وجه نمی توان از مردم باز پس گرفت. حال اما پس از گذشت فقط شش ـ هفت ماه، مردم ما به روشنی می بينند که چگونه می توان با زور هم همه چيز را پس گرفت، و هم اينکه به چه خوبی می توان همه چيز را به عقب بازگرداند. صرف نظر از اينکه آن آزادی ادعايی يک چيز صوری و برای فريب جهانيان بود، حال همه مشاهده می کنند که حاصل آن انتصابات زوری نه تنها همان آزادی های فريبکارانه را هم در داخل از ميان برد، بلکه چنان تغييرات بنيادينی را هم در صحنه بيرونی موجب شد که ايران را در آستانه يک جنگ تمام عيار با همه ی دنيا قرار داده است

کسانی که اين چنين سخنانی را بر زبان می رانند يا اصلآ نبايد از کارکرد دوگانه پديده ها آگاه باشند، يا اينکه می دانند اما عمدآ دروغ می گويند. مناديان و مروجين اصلی چنين تئوری هايی البته دو گروه هستند، که البته هر دو طايفه هم دانسته دروغ می بافند. اولين طايفه عوامل رژيم هستند. کسانی که خود به وحشيانه ترين و غير متمدنانه ترين شيوه ها برای حفظ رژيم دست می آلايند اما هر حرکت مقابله جويانه مردم را خروج از جاده تمدن تبليغ می کنند، عناصر لمپنی که خود تبلور عينی اراذل و اوباش در جهان هستند، ليکن هر کسی کوچکترين تکانی می خورد فورآ اين صفت اراذل و اوباش خود را بدان جنبنده بخشيده ، ايران را گورستان می خواهند. گروه دوم کسانی هستند که خود ديروز از ياران انقلابی بودند که از وحشيگری در تاريخ بيسابقه است، و حال در ضمير باطن از شرکت و سهم خود در آن بربريّت دچار خجلت و عذاب وجدان گرديده و تنها راه جبران آن خطا ها را از بره رام تر بودن در ميدان سياست دانسته و تبليغ می کنند. يعنی کسانی که امروز از طرف ديگر بام افتاده و از چنگال افراطی کور کورانه و خونبار به آغوش برادر بی غيرتش تفريط در غلطيده اند ... نا تمام

www.hezbemihan.org

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker