--------------------------------------------------------------------------------------
درج سخنان مسخره و بيهوده اين آخوند بيشعور در اينجا برای خنداندن کسی نيست، وقتی نيک بيانديشيم که مملکت ما در دست چه عناصر نادان و بيشعوری است، آنگاه خواندن اين اراجيف بيشتر گريه دارد تا خنده ! گرچه ما ايرانيان با اين وضعيّت اسفبار خود و کشورمان ديگر جای خنديدنمان درد ميکند، با اين وجود اگر هم حالی برای خنده داشته باشيم، در هزاره سوم نميشود به موجوداتی مانند حسنی خنديد ! خواندن ديدگاههای ملا حسنی ها کوس رسواي بيشتر ما را در جهان به صدا در می آورد، زيرا که اين اراجيف نه در يک نمايشنامه کمدی بر روی سن تئاتر و تماشاخانه، بلکه بر صحنه حقيقی و خونبار سياست کشورمان گفته ميشود، اين موضع گيری ها برای ما جنبه تراژدی دارد نه کمدی
آخوند ديگری وجود داد بنام محمدی گيلانی که بيش از يک و نيم دهه بر يکی از بزرگترين مناصب قوه قضائيه جمهوری اسلای تکيه زد، و هم اينک هم معاون آخوند هاشمی عراقی است، او اگر دهان باز کند بظاهر هزاران بار مضحک تر از ين ملا حسنی است، اما به او هم نميشود خنديد، که وی زير حکم اعدام و تيرباران هزاران نفر از بهترين فرزندان ايران را امضاء کرده است ! گيلانی حتی 2 فرزند پسر خويش را نيز با حکم خود به جوخه اعدام سپرده است. شيخ صادق خلخالی که رشيد ترين افسران ارتش ايران و فرهيخته ترين فرزندان اين ملک را به جوخه اعدام سپرد، از همگی اينها ابله تر و مسخره تر بود
اما آقای (سيد) ابراهيم نبوی عزيز، که از ملا حسنی برای خود يک ناندانی ساخته ايد، به اين اوضاع نميشود خنديد دوست عزيز، به شرافت سوگند که اين فجايع گريه دارد نه خنده ! از اينهم گريه دارتر اما اينست که هنوز هم چپ ها و به اصطلاح روشنفکران انقلابی و شاگردان علی شريعتی که همين ملا حسنی ها را بر ما حاکم کردند، از آن فتنه ايرانسوز خود با عنوان انقلاب شکوهمند ياد ميکنند و هر ساله هم روز 22 بهمن را جشن گرفته و بر روی نعش يک ميليون قربانی اين فتنه و بر گور آرزوهای ميليونها جوان و دختر و پسر بيگناه اما فنا شده آن جهل و ندانمکاری رقص و پايکوبی ميکنند
اينجا صخبت بر سر خوبی و بدی شاه نيست ! حرف اصلی بر سر مردم نگونبخت است و پرپر شدن غنچه های آرزوی ميليونها دختر و پسر افسرده و دربند. حقانيت و يا عدم حقانيت رژيم پيشين امری فرعی است ! اگر حتی بپذيريم که نظام گذشته رژيمی کاملآ ديکتاتوری بوده، آيا اين دليل ميشود که کسانی که خود را هنوز هم آزاديخواه و کمونيست و مترقی و اومانيست و شاگرد علی شريعتی باصطلاح متفکر ميدانند در سال شوم پنجاه و هفت در کنار حسين شريعتمداری ها، ماشا الله قصاب ها، حسين الله کرم ها و مسعود ده نمکی ها و ... قراربگيرند و بدنبال روضه خوان ها بيفتند و ايران و ايرانی را به رسوايی و نابودی کشند !؟
ما چگونه ميتوانيم به ملا حسنی ها که همه چيزمان را نابود کردند بخنديم ! وضع انقلابيون ديروز که خود را هنوز هم محق ميدانند از وضع ملا حسنی ها و محمدی گيلانی ها هم گريه دار تر است، براستی اينها اصلآ از اينهمه مادران و پدران داغدار و ميليونها جوان سفيل و سرگردان خجالت نميکشند ؟ و آيا باز هم کسی از ما انتظار دارد که با گروههايی ضد ملی چون مجاهد و توده و جبهه ملی و نهضت آزادی و شاگردان علی شريعتی (يکی از پدران فکری طالبان) که مارا بخاک سياه نشاندند اما حتی يکبار هم شرف حتی يک انتقاد کوچک از خود را نداشتند اتحاد کنيم !؟ حتی همين ملا حسنی نادان و احمق نيز ميگويد :1
آنهايی كه صلاحيت نداشتند چرا به آنها رای داديد، شما هم در دزدی آنها شريك هستيد !؟
May 2004 June 2004 July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 July 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 January 2009 February 2009 March 2009 April 2009 May 2009 June 2009 July 2009 August 2009 September 2009 October 2009 November 2009 January 2010 February 2010 March 2010 April 2010 May 2010 June 2010 July 2010 September 2011 February 2012
بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :
سايه سعيدی سيرجانی :
مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم
پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم
هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی
امان از فريب و صد امان از خود فريبی
روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :