حزب ميهن
امير سپهر
!...بيست و پنج سال پس از آغاز جنگ سوم جهانی
گفته بودند جنگ جهانی سوم از ايران آغاز خواهد شد، انقلاب پنجاه و هفت در واقع نقطه آغاز همان سومين جنگ عالمگير بود. اينبار اما روشنفکران کيلويی وطنی بودند که در اثر جهل نقش نژاد پرستان و جنگ افروزان را بعهده
گرفتند
هنوز سرمای سخت زمستان آغاز نگرديده، بيش از پنجاه نفر بی خانمان در اثر گرسنگی و سرمازدگی در خيابانهای تهران
ام القراء اسلامی) جان باختند. وقتی روضه خوان را بر مسند قدرت سياسی بنشانی اين وضع عجبی نيست)،
که حکومت اسلامی معلول است
پس از انقلاب روشنفکری 57 شاهد مصيبت هايی در دنيا و بويژه کشور خودمان ايران هستيم، که هرگز در تاريخ جهان و ايران سابقه نداشته است. کارتن خوابی فقط يکی از دستاوردهای درخشان آن انقلاب شکوهمند است. اين ديوانگان کم عقل سنگی در چاه انداخت اند که تمامی خردمندان از بيرون آوردن آن عاجز و درمانده هستند. اين که هيج، اين پر رويان حتی اين اندازه هم از فروزه های اخلاقی بهره نبرده اند که با ديدن ميليونها قربانی خود شرمگين شده، لااقل نفدی از عملکرد جاهلانه خود بعل آوردند، برعکس، اينها هنوز هم خود را طلبکار ميدانند!.در کشورهای متمدن جهان رسم است که چنانچه مسئولان حزبی در يک انتخابات نسبت به دوره فبل حتی يک درصد افت رای داشته باشند، با پذيرش اشتباه شخصآ از مسئوليت کناره گيری ميکند. اين قانون نا نوشته از رهبريت گرفته تا مسئول آن حزب در يک ده کوچک را شامل ميگردد. در ميهن ما که يکی از شکوفا ترين اقتصاد های جهان را داشت و مردم ما از رفاه نسبی برخوردار بودند و جامعه ای شاد و پر تحرک داشتيم، عده ای بنام چپ مترقی و انقلابی، متفکر و روشنفکر بدنبال روضه خوان ها و قمه زن ها افتاده و انقلاب اسلامی ميکنند، يک ميليون کشته و مجروح، شش ميليون آواره، فقر تا حد کليه فروشی و حراج دختران ايران در بازارهای برده فرشی، مهر تروريست بر پيشانی ايرانی خوردن، بی آبروی در جهان، فروش هستی ايران به اجانب بوسيله ملا ها ووو، در صحنه جهانی دو ميليون کشته در افغانستان و نابودی آن کشور همسايه، يک ميليون کشته درعراق و ايضآ نابودی آنکشور، سيصد هزار کشته در کويت و باز هم ويرانی آن کشور ثروتمند، از شيشه خارج شدن اژدهای خونخواری بنام ايدئولژی اسلامی که در مقابل دوربين تلويزيون سر ميبرد و از جنوبی ترين نقطه عالم تا شمالی ترين آنرا در معرض انفجار و گروگانگيری و خونريزی قرار داده، حادثه يازده سپتامبر، رکود اقتصادی و بيکاری، به راه افتادن موج آوارگان و کوشش برای نجات و اخذ پناهندگی تا حد لب دوختن و انتهار و هزاران بدبختی ديگری که امروز جهانيان با آن دست به گريبان هستند، همه و همه از ثمرات آن انقلاب شکوهمند است. يکی از عظيم ترين فجايع تاريخ بشری که در يک جمله صدمات تا به اکنون آن هم چيزی کمتر از جنگ عالمگير دوم نبوده است. فعلآ هم هيچ پايانی بر آن متصور نيست و چشم اندازی روشن از يک جهانی امن همچون سالهای قبل از انقلاب ايران حتی در دوردست ترين افق ها هم ديده نميشود. بزرگوارانی که بنام فرهيخته و روشنفکر باعث بوجود آمدن چنين اوضاعی گرديدند، نه تنها با پذيرش اشتباه بودن اصل آن بلوای عالمگير از ميليون ها قربانی خود پوزش نميخواهند، نه تنها کار سياسی را کنار نميگذارند، نه تنها سعی در جبران آن فاجعه تاريخی ندارند، بلکه حتی هيچ نقدی را هم بر عملکرد خود وارد نميدانند و همچنان خود را پيشرو و مترقی و روشنفکر ميدانند! و از آن هم حيرت آور تر اينکه عده ای هنوز هم به اين انديشمندان اميد بسته اند ! اينجانب در شگفتم که چرا عده ای در شگفتند که کشور ما در دست دکتر تيمسار سپهبد (استاد دانشگاه) حسن عباسی ها و دکتر تيمسارسرلشگر (استاد دانشگاه) حسين الله کرم ها ... است و نيروی های مسلح ما با فرماندهان ارشد خود از مقابل ثمثال مبارک روضه خوانی بنام سيد علی خامنه ای رژه ميروند. کشوری که چنان روشنفکرانی داشته (باشد، چنين وضعی در آن بسيار طبيعی است. (سپهر