حزب ميهن
امير سپهر
خيانتی بنام انقلاب اسلامی ؟
هم ميهنی دانشجويی از درون سئوالهايی را طرح کرده اند، مفهوم درست واژه خيانت چيست، آيا همگی انقلابيون ديروز خائن هستند، آيا ادعای اصلاح طلبی پس از هشت سال تجربه خاتمی خيانت به مردم ايران است و بالاخره اينکه چرا انقلابيون ديروز هنوز هم از نظام پادشاهی به شدت می ترسند ؟ اينجانب صلاحيّت محکوم کردن کسی به خيانت را ندارم. حتی اين صلاحيّت را نيز در خود سراغ ندارم که در مورد موضوعات اينچنين مهمی حکم صادر کنم. آنچه خواهم نوشت عقايد شخصی است. با اين اميد که برای بعضی از ديگر عزيزان نيز سودمند افتد. اين را نيز بنويسم که جدآ از واژه خيانت دل خوشی ندارم. آرزويم اين است که روزی استفاده از اين واژه نازيبا در ايران به حداقل رسد و افراد با شهامت اقرار به خطا و مسئوليّت پذيری اين واژه رابه اشتباه تنزل دهندواپسين بيست پنج سال قرن بيستم را بايد فصل باران دموکراسی ناميد. سيلابی که از اين باران تحول در جهان براه افتاد نهال هايی از آزادی و دموکراسی را حتی در لم يزرع ترين سرزمينها نيز سبزکرد. بطوريکه در مدت زمانی کمتر از بيست وپنج سال، يعنی از سال 1975 تا 2000 ميلادی، بيش از هفتاد کشور جهان يا به دموکراسی متعارف دست يافته و يا گامهای بلندی بطرف آن برداشتند. آپارتايد در آفريقای جنوبی از ميان رفت، ديوار برلين فروريخت، نيمی از بشريت که سه ربع قرن از عمر خود را دردخمه تنگ ايدئولژی بسر برده بودند، تنفس درهوای آزاد را تجربه کردند، چندين کشور استقلال خود را باز يافتند. جنگهای خونين در افريقا فروکش کرد. دو ايرلند به توافقهای جدی رسيدند. آلمان يکپارچگی خودرا بازيافت. جنگ خانمانسوز لبنان به پايان رسيد و ... در آن ميان فقط و فقط مايی که لايق ترين مردم برای کسب آزادی و دموکراسی بوديم، نه تنها هيچ بهره ای از آن باران رحمت نداشتيم، بلکه با آتش زدن به خرمن هستی خويش، حاصل دوقرن تلاش طاقت فرسای پدران و مادرانمان برای تجدد و آزادی راهم در ره عشق روزه خوانی کينه توز به يک آن بباد داديمبی شک ما نيز نيازمند يک تحول ژرف بوديم، صادقانه بايد بپذيريم که ما در دوران رژيم سابق مشکلات فراوانی داشتيم که شايد بدترين آن عدم توجه به توسعه و بسط آزادی های سياسی با رشد اقتصادی و شهريگری بود. تحول طلبی در آنزمان يک خواست برحق و مشروع بود، بايد هم با خودسريهای رژيم برخورد می شد، اينکه عده ای هر گونه مبارزه حق طلبانه در دوران قبل از انقلاب را خيانت می نامند يا مغرض هستند و يا نادان. بحث بر سر اين است که ما را نيازی به تقبل اين همه هزينه و رسوايی و بی آبرويی نبود. بنابر اين عدم پذيرش اين واقعييت نيز چون مورد اول ناشی از عناد و يا جهل است. هيچ فرد به اصطلاح سياسی و يا روشنفکر نتوانست با کمی احساس مسئوليّت خود را از آن جو مسموم و هيستريک دور نگهدارد و بيانديشد که ما را اصلآ نيازی به ويران کردن کشورمان و انقلاب کور آخوندی نيست، زيرا آن نظام عرفی و غير ايدئولژيک از هر جهت اصلاح پذير بودبهترين گواه اين امرعذر خواهی شخصی پادشاه فقيد در تلويزين و قول به ترميم خرابی ها و تضمين به اجرای کامل قانون اساسی بود و بهتر از آن سپردن کشور بدست بختيار با چهل سال سابقه مبارزه با رژيم. چندی پيش آقای عيسی سحر خيز اظهار داشته اند که گويا بازگشت به نظامی مشروطه اما قانونمند و دموکراتيک بزعم ايشان خوردن استفراغ است ! اين فرد محترم بهترين گواه اين استدلال است که بعضی از انقلابيون ديروز يا هنوز هم و جدانشان بيدار نشده و يا اينکه اصلآ بطور کلی از مرحله پرت هستند، چرا که آنچه ايشان بيست و هفت سال است ميل می فرمايند (البته قصد اهانتی نيست و بنا به استدلال خودشان) ته مانده کثافات متعفن مغزی انسانهای اسير دست حکومت هايی از جنس جمهوری اسلامی است که سه قرن پيش آنرا از راه بينی به بيرون فين کرده اند. کاری که ملت ما نيز در حال انجام آن است و خود جناب سحر خيز بزودی شاهد آن خواهند بودآنچه در کشور ما با نام انقلاب اسلامی رخ داد توطئه شومی از سوی دشمنان ما برای نابودی کشورمان بود. توطئه ای که سياسيون ما با به اجرا در آوردن آن نه تنها کشور و مردم ايران بلکه خود را هم بخاک سياه نشاندند. در سال 57 سياسيون و به پيروی از آنها، مردم ما مرتکب اشتباه هولناکی شدند که بزرگترين هزينه تاريخمان را بر ما تحميل کرد. امروزه ديگر حتی خود آن دولتهای استعماری نيز توطئه بودن انقلاب اسلامی را می پذيرند. بجز مشتی انسان لمپن و بی هويّت هيچ ايرانی از آن فتنه ايرانسوزسهمی جز آوارگی و بدبختی و تيره روزی نبرد. چه بسيار خوش خيالهايی که در همان اولين ماه های پيروزی انقلابی که خود براه انداخته بودند بجرم غفلت و نادانی يا زندانی، يا فراری و يا کشته شدندتمام آزاديهای ابتدايی و فردی ازبين رفت. کشوردچار هرج و مرج و بی قانونی شد. در جنگ نابرابری درگير شديم که بيش از يک ميليون کشته و زخمی روی دستمان گذارد. فقر و گرانی به منتها درجه خود رسيد. ميليونها نفر آواره شدند. چندين برابر آن تعداد در دام اعتياد و فحشا در غلطيدند. زير بنای فرهنگ مملکت نابود شد. صنعت نوپای کشور دچار بيماری فلج گرديد. در دنيا رسوا و بی اعتبارشديم، انگ تروريست بر پيشانيمان خورد و ... اگر عقلای قوم ما هم مانند سياسيون ديگر کشورها قدری شعور سياسی داشتند و در مقابل تاريخ و مردم خود کمی احساس مسئوليت ميکردند، و با مشارکت روضه خوانها و چاقوکش ها نظام پادشاهی را به سقوط نمی کشاندند، بجای تحمل اينهمه مصيبت ما نيز ميتوانستيم با کمترين هزينه گامهای بلندی بسوی مردمسالاری برداريمبا اينهمه ميتوان پذيرفت که عده ای در پيوستن به نهضت ايرانکش خمينی اشتباه کردند. مردم عادی و يا فعالان سياسی که سهل است ! حتی بسياری از رهبران بزرگ سياسی نيز مرتکب اشتباه ميشوند. درعلم حقوق و آئين دادرسی کيفری خيانت با اشتباه تفاوتهای بنيادينی دارد. به هر فردی که از سر کم آگاهی و خيرخواهی نابجا نادانسته خسارت ببارمياورد نميتوان خائن گفت. حتی اگراين خطا به بزرگی سهيم بودن در انقلاب ايرانسوز 57 باشدمهم پذيرش مسئوليٌت خطا و در صدد جبران آن برآمدن است. بسياری از کسانيکه امروز صادقانه با رژيم مبارزه ميکنند قبلآ از عاشقان سينه چاک ملايان بودند. اين چرخش و تحول، نشانه رشد و بيداری وجدان اين هم ميهنان آزادی خواه ما است، و بسيار هم قابل تقدير! بنا بر اين بنده از آن دسته سياسی هايی نيستم که هم چيز را سياه و سفيد ببينم و به خود اجازه دهم که به تمامی کسانی که به دنبال خمينی افتادند وانقلاب کردند خائن بگويم. ليکن با قاطعيٌت ميگويم که تمامی افرادی که پس از مشاهده 25 سال زجرو نکبت وبدبختی ملت ايران و ديدن ديگر تبعات آن بلوای عالمگير همچنان از آن دفاع ميکنند، نه تنها به ايران و ايرانی، بلکه به تمامی بشريٌت متمدن خائن هستنددرسال 57 در کشورما انقلابی شد که نميبايد ميشد. اين انقلاب فقط ايران را نابود نکرد، دو جنگ خليج فارس با يک ميليون کشته و زخمی، ويرانی کشورکويت، هجوم اتحاد شوروی به افغانستان و تخريب کامل اين کشور و کشته و مجروح و آواره شدن ميليونها افغانی؛ از شيشه در آمدن هيولای آدمخواری بنام اسلام سياسی، ظهوربربريتی بنام القاعده و طالبان، ويرانی سومالی، صدمات وارده به مردمان سودان والجزايرو تاجيکستان و ترکيه و مصر و لبنان و فلسطين و اسرائيل و آمريکا و فرانسه و آرژانتين و کنيا و اسپانيا و... پا گرفتن گروههای گروگانگير و تروريستی مانند ابو سياف و مورو و حزب الله و حماس و جهاد اسلامی، آنهم از جنوبی ترين نقطه آسيا گرفته تا شمالی ترين منطقه آمريکا. فقيرتر شدن کشورهای توسعه نيافته، براه افتادن موج چند ده ميليونی پناهندگی در جهان، بحران اقتصادی و بيکاری ميليونها کارگر در سراسر جهان، حادثه يازده سپتامبر، نا امنی پروازها و هزاران مشکل ديگری که امروزه جهانيان با آن دست بگريبان هستند همه و همه از پيامد های مستقيم و غير مستقيم حادثه شومی است که انقلاب 57 ايران ناميده ميشوداز آن زمان تا به امروز نه تنها مردم ما بلکه هيچ ملتی در جهان روی آرامش را نديده است. بيست و پنج سال فرصت داشتيم که اين خطای فاجعه آميز ملی را جبران کنيم و خود و جهانيان را از شر اين ديو تولد يافته از انقلاب ملايان خلاص کنيم که نکرديم، يعنی نگذاشتند که اينکا را بکنيم. چه کسانی ؟ همان ها که پنداری زبانشان لال ميشود اگر در کنار نقد عملکرد پر اشتباه نظام پيشين، خويشتن را نيز نقد کنند و بپذيرند که خود نيز نادانی بخرج داده و اشتباه کرده اند. اشتباهی که نه تنها ملت ايران بلکه کل مردم خاورميانه رابخاک سياه نشاند و جهانرا دستخوش ناامنی کردحال و روز کسانی است که طی اينهمه مدت شهامت اعتراف به اشتباه خود را نداشتند به کسانی ميماند که چون به دروغ اول خوداعتراف نميکنند برای توجيح آن مجبور به گفتن ده دروغ ديگر نيز ميگردند و برای آن ده دروغ صد تای ديگر و ... تا اينکه به تدريج تا گلو درگندابی فرو ميروند که ديگر هيچ اميد نجاتی برايشان باقی نميماند. کسانيکه امروز باز هم پس از فريب خاتمی به دروغ علم اصلاح طلبی بدست گرفته اند بسان همان دروغگويان آنچنان در لجنزار جمهوری اسلامی خود ساخته غرقه گشته اند که راه برونرفتی برايشان نمانده. تنها اميدشان اينست که اين لجنزار را با پاشيدن مقداری عطرو گلاب استحاله و قابل تحمل تر کنند، تا با اينکار برحق بودن انقلابشان را به ثبوت رسانند. بدينسان چون خود راه بازگشتی ندارند، ملت ايران را نيز با خود در زندان ملايان به گروگان گرفته اند. و اين يعنی آشکار ترين شکل خيانت به مردم ايران. سقوط اين نظام به هر شکل، و استقرار نظامی نوين مرگ و زوال سياسی خفت باری را برايشان به ارمغان خواهد آورد. بويژه استقرار مجدد نظامی پادشاهی، آنهم با رای مردم. چنين چيزی برای اينها به مثابه آب دهان يک ملت بر صورتشان معنی خواهد داد. زيرا تمامی هويّت سياسی اين افراد به مبارزه با نظام پادشاهی مربوط ميگردد. بجز اين، تنها چيزی که در کارنامه شان باقی خواهد ماند همکاری با جمهوری اسلامی است و مسئوليت خون نزديک به نيم ميليون قربانی. اينها حتی از شنيدن نام نظام پادشاهی هم دچار تن لرزه ميشوند و لبهاشان تب خال ميزند. خوفنا کترين کابوس شبانه اينها نظام پادشاهی است