آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Thursday, April 21, 2005

 

...بوی باروت آمريکايی ميايد و

حزب ميهن
امير سپهر
بوی باروت آمريکايی ميايد و بوی رفسنجانی
آمريکا "حمله خواهم نخواهم کرد" ــ رفسنجانی : خواهم نخواهم آمد
در نگاهی تطبيقی شگفت شباهتی است ميان برخورد ايالات متحده آمريکا با ايران و بازی شرکت در انتخابات رياست جمهوری آقای رفسنجانی. در حاليکه نامبرده بيش از يک سال است که با بازی "خواهم نخواهم آمد" خود زمينه را برای تکيه زدن مجدد بر کرسی رياست جمهوری آماده می سازد، ايالات متحده نيز از مدتها قبل با بازی "حمله خواهم نخواهم کرد" يک يورش نظامی همه جانبه به ايران را تدارک می بيند. مقامات آمريکا چندی پيش گفتند که وظيفه اکنونی ما حمايت از اروپا و اميد بستن به توفيق دوستان اينسوی آتلانتيک در بازداشتن ايران از دستيابی به فن آوری هسته ای است، درست هم زمان با آن هاشمی هم اظهار داشت همه ی سعی من معطوف به اين است که دوستان مناسبی را ياری رسانم که در صحنه رقابت وارد شده و يکی از ايشان در انتخابات پيش روی موفقيت بدست آرد. درست از زمانی که آمريکا اعلام نمود چنانچه اروپا با ايران به توافق نرسد خود رأسآ امر مقابله با جمهوری اسلامی را بعهده خواهد گرفت و دوستان اروپايی نيز با ما همداستان خواهند بود، آقای اکبر هاشمی نيز شروع به تحميل و جا انداختن اين ذهنيت نمود که علی رغم مساعدت من به ديگر ياران اگر فرد بزعم خود وی توانمندی به ميدان در نيايد خود به صحنه پيکار خواهد آمد
رفسنجانی بوسيله عواملی که دارد با ايجاد اختلاف و شکاف درصف اصولگرايان (معتقدان به اصول هزارو چهارصد سال قبل) مشغول مهيا سازی حمايت همه ی طرفهای درگير با نامزدی خود بدليل عدم حصول به توافق بر سر يک کانديدای واحد است، کاندوليزا رایس نيز درست مشغول پيش برد همين سناريو در ميان دوستان اروپايی است، و سرانجام اينکه هاشمی بدون اينکه راسمآ کانديداتوری خود را اعلام نموده باشد با صرف ميليونها دلار هر روز در يک گوشه ای از عالم ستاد انتخاباتی علم می کند، ايالات متحده نيز در حاليکه حمله نظامی را آخرين و ضعيف ترين گزينه اعلام می کند هر روز در يکی از چهار گوشه مرز ايران مشغول ساخت پايگاه نظامی جديد، تدارک تجهيزات جنگی و تنگ تر کردن راه تنفس رژيم ايران است. شباهت خيلی بيش از اينها است، آنچه اما به اختصار تا اينجا نيز برشمرده شد، يعنی همسانی اين موضعگيری ها و اقدامات ميتواند هيچيک نه تصادفی نه هماهنگ و نه حتی مرتبط با يکديگر باشد، ميتوان به اين شباهت ها سياست ورزی بر آمده از استقرا و تجربه نام داد، اما چنانچه تمامی اين شباهت ها را هم اگر بی ارتباط با همديگر تلقی کنيم شک نبايد داشت که هدف و برآيند اين هردو مشترک است، و اين همه يعنی تضمين دستيابی به مقصود با سياست ورزی عقلانی؛ با تأنی و گام به گام
اگر هدف تمام اقدامات گيج کننده و فنی آقای هاشمی دستيابی حتمی به پست رياست جمهوری است، کل اقدامات برنامه ريزی شده و دقيق آمريکا هم برای آماده سازی به زير کشيدن رژيم ايران است، امری که بدون شک چون مورد اول تحقق خواهد يافت، به زبانی ساده تر هم آقای هاشمی رئيس جمهور خواهد شد و هم ايالات متحده به حيات رژيم ايران خاتمه خواهد داد. بی مورد نيست اگر سئوال شود که آيا رفسنجانی از اين هدف غائی آمريکا مطلع است يا خير؟ اگر آگه نيست که هيچ، اما اگر ميداند پس چگونه برای رياست جمهوری رژيمی که شانس بقايی ندارد اينچنين کورس برداشته است؟ جان کلام هم همينجا است، يعنی رفسنجانی دقيقآ با علم به موضع خلل ناپذير آمريکا است که می خواهد خود در رأس کار باشد. همين مورد است که اقدامات حسابگرانه اين هر دو را بهم مرتبط و حتی به نوعی هماهنگ می ساز.1
پيش از پرداختن به چرايی اين مسئله اما خوب است ابتدا کمی دلايل اقدامات هشيارانه هر دو طرف را بشکافيم. آنچه به ايالات متحده مربوط می گردد اين است که شخص پرزيدنت بوش و تيم سياست پرداز وی مانند نيم دو سال اول دوره آغازين ديگر تکيه اصلیشان بر نظامی گری صرف نيست، آن روش و سهل انگاری چيزی نمانده بود که در عراق کار دست آمريکا بدهد. تصور آمريکائيان اين بود که روش افغانستان در عراق نيز به سهولت پياده شدنی است، آن برنامه اما جواب نداد، آمريکا در عراق آنگاه به تفاوتها و تهيه الزامات ويژه اين کارزار نظامی پی برد که ديگر جنگ را شروع کرده بود.اين همسان انگاری برای آنکشور هزينه ای بسيار گران و دشواری های غير پيش بينی شده و جدی پديد آود. جنگ شروع شده بود، ياران، يا بهتر است گفته شود رقبا نه تنها پشت آمريکا را خالی کرده بودند، که حتی خواهان شکست سياست آن دولت هم بودند. برای آمريکا ديگر راه بازگشتی نبود. اما با شيوه افغانستان هم کار پيش نمی رفت. بايد که چاره ای انديشيده می شد
آمريکا بهترين راه حل را در اين ديد که همچنانکه سخت درگير نبرد است همزمان شيوه های راهبردی را هم متناسب با شرايط کاملآ تغيير دهد. هر چه بود آنکشور پيچهای بسيار دشوار جنگ عراق را پشت سر نهاد و هم اينک اگر نگوئيم به سرازيری رسيده، بيگمان در راهی هموار افتاده است. روز بروز هم از دشواريهايش کاسته می گردد. آمريکا حال به نيکی بر تأثير تدبير بر ميزان برش شمشير پی برده است. آن کشور پس از چهار جنگ پياپی آنهم فقط درزمانی کمتراز چهار سال (يعنی هر چند ماه يک جنگ جديد) ديگر آن يانکی فقط متکی به زور بازو نيست. افزون بر اين جنگهای کلاسيک تعداد عمليات نظامی محدود و انقلاب های بدون خشونتی هم که آن دولت فقط در اين دوران کمتر از پنج سال در جهان براه انداخته در تاريخ بی سابقه است. پشت سر نهادن اينهمه فراز و نشيب و نتايج حاصل از آن بسيار طبيعی است که از آمريکا يک فولاد آبديده ساخته باشد. بعيد است که از پس اينهمه تجربه آنکشور در حمله نظامی بعدی خود که بطور حتم هم به ايران خواهد بود بیگدار به آب زند.1
باز ميگرديم به هاشمی، گرچه مقايسه کردارهاشمی با آمريکا شايد که کمی ناموزون افتد، مراد اما از اين مقايسه و تأکيد بر همسويی ها تأثير اين دو امر بر سرنوشت آتی کشورمان است. اگر آمريکا از گذشته خود تجربه اندوزی کرده، هاشمی نيز از دوران گذشته درسها آموخته است. يادمان نرود که وی در انتخابات دوره ششم حتی در مکان سی ام هم قرار نگرفت و در چه چه زنان اصلاحاتچی ها منفور زمين و زمان و بی ارزش ترين مهره بود، حال اما همان عاليجناب سرخپوش ديروز آنچنان منزلتی يافته که به اميد اول بسياری از آن دشمنان خونين تبديل گشته است. اين بدست نيامده مگر با بکار گيری شيوه های مزورانه و دراز مدت. با وجود آنکه هاشمی در پشت تمامی آن بحرانهای به گفته خاتمی، نه روز يکبار بود، ليکن شخصآ در هيچ کجا نخوانده ام که تحليلگری به نقش فردی که اصلاحات را در همان کودکی خفه کرد نيم اشاره ای هم کرده باشد
پس روش وی نيز دراز مدت اما سنجيده، گام به گام و بدون ريسک بود، درست مانند آمريکا. تفاوت اما در اين است که آمريکا يک دولت دموکراتيک و منتخب است، آنهم برآمده از يک حزب سياسی با ميليونها عضو. هدف اصلی يک دولت منتخب تأمين منافع کشور برای جلب رضايت رای دهندگان خود برای تداوم راهبری کشور است. دولت بوش اگر مرتکب کاری نابجا هم که شود دانسته و از روی عمد نيست، حد اکثر مجازات اين خواهد بود که جمهوريخواهان در انتخابات بعدی رأی نياورند. در عوض هاشمی يک فرد است، فردی غيرمنتخب، تکرو و چهره ای نا مطلوب. اگر بخت با هاشمی خيلی ياری کند در فردای سقوط اين رژيم زندان و سپس هم دادگاه جنايت بر عليه بشريُت تنها مکان هايی هستند که وی را پذيرا خواهند بود. گر چه بظاهر ولی فقيه است که در رأس هرم قدرت قرار دارد، اما کيست که نداند حتی آن ولی نيز پس از مرگ آيت الله خمينی قدرت و مقام خود را از هاشمی گرفته است. مثل روز روشن است که اصلی ترين چهره اين نظام و مسئول اول تمامی بدبختی های مردم ايران همين فرد است. دزدی ها، رشوه خواری ها، گرانيها، سرکوبها، قراردادهای ايران بربادده، ادامه حداقل شش سال جنگ بيهوده با نيم ميليون کشته و معلول و چند ده ميليون صدمه ديده، کشتار مخالفان، نابودی زيربنای اقتصاد کشور، فرار مغز ها، کليه فروشی ها، حراج جگر گوشه های مردم ... و ديگر فتنه ها همه ميانند که زير سر هاشمی است
موارد ذکر شده فقط به خود ايران مربوط می شود، در بيرون نيز او است که مسئول اول تمامی عمليات گروگانگيری و باج ستانی، انفجار ها، ترور ها و آشوب افکنی ها است. اگر روزی خامنه ای بعنوان اول شخص حقوقی اين رژيم محاکمه شود، هاشمی بر روی صندلی اول شخص حقيقی تمامی اين جنايات قرار خواهد گرفت. بنابر اين اگر رژيم سقوط کند هيچ يک از عناصر آن چون فرد مزبور نابود نخواهد شد. رفسنجانی به خوبی ميداند که موسم بره کشان رژيم بسر آمده است. او می ترسد، بشدت هم می ترسد، اما دولت آمريکا نيز می ترسد. عمده شباهت و وجه اشتراک اين دو مسئله که اشاره بدان را مخصوصآ برای فرجام اين نوشته انتخاب کرده ام همين عامل ترس است. اما ترس آمريکا از چيست ؟ يک بار نوشته ام که تعامل با جمهوری اسلامی در پر هزينه ترين طرح تاريخ امريکا (خاورميانه بزرگ) از ريشه محلی ندارد، چون اصولآ ايران شاه کليد اين طرح است و بايد به هر ترتيب و با هر هزينه ای که شده از دست جمهوری اسلامی آزاد شود و قطعآ هم خواهد شد
اگر رژيم ايران تغيير نيابد يعنی طرح آمريکا کاملآ شکست خورده، ترس آنکشورهم از همين است. ايالات متحده کوچکترين ترديدی به شکست مذاکرات ايران با اروپا ندارد، چرا که خود تعيين کننده اصلی سرنوشت اين مذاکرات است. اروپا هم آگاه است که در صورت عدم همياری آمريکا شکست اين مذاکرات قطعی است، آمريکا هم همياری نميکند که اين مذاکرات به بن بست کشد. همکاری صوری و پز امتياز دهی فقط مانور هايی ظاهری برای باز هم متمرد نشان دادن و باز هم هرچه منفور تر کردن رژيم ايران در انظار جهانيان برای براندازی آن است. آمريکا اين رژيم را بر خواهد انداخت و خود را کاملآ هم آماده ساخته، هر بيست وشش روز يکبار سفر دانالد رامسفلد به کشور های اطراف ايران به قصد رفتن به ييلاق نيست. وی در شش ماهه گذشته فقط پنج بار به جمهوری آذربايجان پرواز کرده است، همينطور است سفر های مرتب دکتر رايس و پرواز های هفتگی مقامات ارشد پنتاگون به منطقه که بيشتر آنها سری است و در اخبار نمی آيد. ارتش آمريکا حتی در سواحل دريای مازندران، در طرف جمهوری آذربايجان ستاد جنگی خود را نيز تشکيل داده است. هم اينک زبده ترين کارشناسان جنگی آنکشور در قرقيزستان و قزاقستان و افغانستان و پاکستان و کردستان عراق مستقر هستند. انکشور حتی موافقت روسيه را نيز گرفته است. دکتر رايس در دو ماه گذشته سه بار به آنکشور هميشه دلال سفر کرده است
در ماه آتی هم مانور مشترکی متشکل از نيرو های آمريکا و چهار کشور آسيای ميانه در پشت مرز های ايران انجام خواهد گرفت. نتيجه اينکه به اجرا در آمدن طرح حمله نظامی آمريکا به ايران در پائيز امسال قطعی است، مگر اينکه امری استثنايی اين عمليات را به تعويق افکنده و يا خنثی سازد. آنکشور در حال حاظر منتظر سه مسئله است، 1ـ انتخابات رياست جمهوری در ايران؛ 2ـ جنبش مردمی برای سرنگونی و بالاخره اعلام رسمی شکست مذاکرات اروپا بدليل تمرد ايران، گرچه همانطور که اشاره کردم اين مذاکرات اصلآ قبل از شروع هم شکست خورده بود و تکليفش روشن است اما آمريکا برای نشان دادن عدم انعطاف و ياغی بودن رژيم ايران اين بازی ديپلماتيک را پيش می برد. دومين مورد، مطلوب ترين گزينه است، دولت و گنگره آمريکا تا پايان فصل تابستان هر آنچه را که بتوانند برای تحقق يک جابجايی مخملين در ايران انجام خواهند داد. اما در مورد اول، هم اينجاست که تکاپوی بی امان هاشمی برای رسيدن به رياست جمهوری معنا می يابد. او بخوبی می داند که آن کشور ريشه اين نظام را از ايران و جهان برخواهد کند و آمريکا را ديگر سر هيچ سازشی با رژيم ايران نيست مگر با تحقق عينی شرايط و ضمانت هايی، شروطی که برای ماندگاری اين نظام تعيين شده عبارت است از به رسميت شناختن اسرائيل، همکاری با پروسه صلح اسرائيل و فلسطين، تعطيل دائم غنی سازی اورانيوم، تضمين به رعايت کامل حقوق بشر، عدم دخالت در امور کشور های همسايه تعهد برای دست برداشتن از حمايت از گروههای تروريستی و تحويل سران القاعد
اجابت اين خواست ها يعنی سقوط رژيم جمهوری اسلامی، حتی اگر نام آن تغيير نيابد. در ماههای گذشته فرزند رفسنجانی در هر فرصتی اين پيام را درمصاحبه ها به گوش آمريکائيان رسانده که در درون اين نظام پدرش تنها فردی است که قادر است سياست خارجی و داخلی ايران را کن فيکون کند. وی اين مصاحبه ها را به دستور پدر و پرداخت هزينه های گزاف انجام داده است.علاوه بر اين همگان می دانند که هاشمی همه گاه پشت پرده با آمريکايی ها تماس داشته. وی به آمريکائيان وعده داده است که تمامی اين درخواستها را اجابت خواهد کرد. قصد او اين است که منتخب باشد، ولو با انتخابات ابتر و مسخره ای که شورای نگهبان برگذارمی کند. بزعم خودش اين امر به وی مشروعيت و اختيار قانونی ميدهد که بعنوان فرد منتخب مردم بتواند تغييرات بوجود آورد و حتی در صورت لزوم در مقابل ولی فقيه خود ساخته و منتصب هم بايستاد. هم اينک در پشت پرده سياست ايران جنگی بی امان در جريان است. گفتن جمله (رهبری در چهارچوب قانون بايد عمل کند) از سوی وی از سر اتفاق نيست. همچنين مصاحبه با روزنامه شرق که قسمت اول آن منتشر شده و هاشمی در آن تمام تقصير ها را به گردن خامنه ای انداخت. بخش دوم اين مصاحبه پس از اعلام رسمی نامزدی وی منتشر خواهد شد. هاشمی در اين بخش بيشتر به خامنه ای تاخته و بی پرده تر از وی بعنوان مسئول مشکلات ايران و پايمال شدن همه ی حقوق مردم نام برده است. سر انجام اينکه تابستان امسال بدون شک آنچنان داغ و آتشين خواهد بود که عده ای را خواهد سوزاند، آرزو کنيم که اصلی ترين آنها هاشمی و خامنه ای باشند، هر دو
www.hezbemihan.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker