آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Friday, May 28, 2010

 

گِلی کهِ ريا، الهه ای از سرزمين الهه ها




زاد گـــاه
امير سپهر



گِلی کهِ ريا، الهه ای از سرزمين الهه ها

http://www.youtube.com/watch?v=JWcubnfeKCk&feature=player_embedded

از آنجا که در سفر بودم، زمان درازی است که نتوانسته ام سايت خودم را آپديت کنم، از سويی هم چون در اين روز ها به هر سو که می نگری، شوربختانه فقط نفرت است و پرخاشگری و تفرقه و نوميدی، می خواهم اين بار سايت خودم را با يک دل نوشته تازه کنم. مهم تر اينکه، ما در اين روزگار سياه، پيش از هميشه نيازمند نشاط و شور و اميد و روحيه هستيم، و اينهمه را جز در زير چتر زيبا و رنگارنگ هنر جهان، مگر در جای ديگری هم می توان يافت؟!

باری، روايتی در شرق دور و شمال آسيا هست که بر اساس آن، چين باستان بايد سرزمين پيدايش موسيقی باشد. بدينسان که گويا چهار هزار و پانصد سال پیش از این، فرمانروای صاحبدلی از آن ديار به نام هائونک، فرمان داده باشد تا صنعتگران کشورش موسیقی را ابداع کنند. انگيزه او هم گويا محسوس گشتن و لذت بردن از نغمه خوانی مرغان عشق و هزاردستان و چلچله ها و سهره ها و ديگر پرندگان و آوای وزش نسيم و ترنم پيچش باد نرم در ميان شاخساران و موسيقی برخاسته از لرزش برگ درختان و زمزمه جویباران و جوشش چشمه ها... بوده است. ليکن اين تنها يک روايت منطقه ای است که هيچ دليل مستندی هم برای اثبات آن در دست نيست

گر چه حبشه ای ها، ژاپنی ها، آلمانی ها، ساکنان اصلی و اوليه قاره آمريکا و بتازه گی هم سامن های اسکيموسان ساکن درشمالی ترين نقطه اروپای غربی ـ بالای اسکانديناوی ـ در نقطه پيوند چهار کشور روسيه و نروژ و فنلاند و همين کشور سوئد که من در آن زندگی می کنم نيز، هر يک نياکان خود را ابداع گران موسيقی دانسته و برای خود داستانهايی هم دارند، بنابر شواهد تاريخی اما، يونان باستان را بايد گهواره ی هنر و بويژه هنر موسيقی دانست

چرا که اصولآ منشاء خود واژه موزيک

(Music)

از همان کشور است که اصل آنهم واژه يونانی

(Mousika)

است که آن هم از نام

(Muse)

برگرفته شده که در افسانه های اساطيری آن سرزمين، نام الهه نگاهبان شعر و نغمه و شادی و احساس می باشد. سه حرف پايانی آن يعنی، آی و کی و اِی اول هم در زبان يونانی، رساننده نسبت و بستگی است

خود يونانی ها هم «هرمس»، خداوند يا رب النوع داد و ستد و برکت را آورنده موسيقی از جانب خدايان دانسته و به اين اعتبار هم او را سخت می ستايند. ساختن «لير» يعنی نخستين آلت موسيقی را هم به دست همان هرمس می دانند که گويا با بستن روده ای خشک بسان سيمی در دو سوی گوژ خالی يک گوژپشت مرده که شکل قاب صوتی تار و سه تار ما را دارد، يک آلت موسيقی ساخته و از آن آوا های دل انگيزی در آورده باشد

هدف من البته در اينجا کند و کاوی برای پيدا کردن و نشان دادن منشاء پيدايش و تاريخ موسيقی نيست. چرا که چون آگاهی کافی در اين باره ندارم، در اين زمينه هم خويشتن را صاحب صلاحيت نمی انگارم. از اين گذشته داستان سير تحول موسيقی که در نزد هر ملتی هم بگونه ای بوده، آن سان دراز است که حتا فهرست وار هم آنرا در پنج جلد کتاب قطور نمی توان گنجاند. همچنان که با وجود اينکه تا کنون پژوهشگران و نويسندگان و حتا فيلسوفان و رياضی دان های بسياری در این باره قلمفرسايی کرده اند و اين قصه همچنان هم ناگفته مانده است. آنهم انديشمندان نامداری چون ژان ژاک روسو در اثر بسيار ارزشمند خود «فرهنگ موسیقی»، فردريش ويلهلم نیچه، هردر، اسپنسر و هاووس ... 1

پس مراد من در اينجا تنها شناسدن يک نغمه خوان بی همتا از گهواره موسيقی جهان است، نه سير و تطوری در دنيای پر رمز و راز موسيقی ملل. شناساندن هنرمندی بنام گِلی کهِ ريا

(Glykeria)

که از ديرباز با صدای نيمه گرفته و لرزان و ژرف خود مرا مفتون و شيدای هنر خود ساخته. بويژه اين پلی فونيك (Polyphonic)

يا انعطاف و لرزش و چند صدايی که در حنجره ی اين زن است

بگونه ای که اين سرمايه معنوی مادرزادی به او مجال می دهد که هر نغمه ای با هر ريتم و يا ضرب آهنگی را به زيبايی بخواند. از آهنگ های بسيار بم غربی چون آهنگ های سيناترا و جانی کش و جونز و انريکو ماسياس گرفته تا سوپرانو های بسيار زير و حتا نغمات مورچه ای دنيس روسوس، هم ميهن خود و همچنين استايل های کاملآ شرقی را. آهنگهای ترکی، عبری، فرانسوی و انگليسی را هم که خيلی روشن و مفهوم و با لهجه ای بسيار زيبا می خواند

البته اين شناساندن من هم تنها بخاطر دلبسته گی بی اندازه خودم به سرزمين يونان و هنرمند محبوبم نبوده، بلکه بيشتر از تأسفی ناشی می شود که ناشناس ماندن اينچنين هنرمند بی همتايی در من برمی انگيزد که به جز کشور خود، دستکم در تمامی ديگر کشور های پيرامونی يونان و دريای آبی و زلال مديترانه هم محبوب ترين هنرمند غيربومی بشمار می رود

http://www.youtube.com/watch?v=PdqoQYpnwrc&feature=player_embedded
ترانه ای دوصدايی با عمر فاروق، نغمه پرداز و نغمه خوان بسيار هنرمند ترکيه

بويژه در کشور های ترکيه و بلغارستان و رومانی و باز بويژه در اسرائيل که اصلآ بيشترين خوانندگان آن ديار، مجذوب اين هنرمند بوده و نغمه هاشان هم سخت زير تآثير نغمات افسون ساز وی است. همچنان که

(Dalaras)

ديگر نغمه خوان بی نظير يونان، با آن صدای جادويی و شهرت جهانی خود نيز شوربختانه در ميان ما کاملآ ناشناخته مانده که اگر فرصتی باشد، می خواهم زمانی در باره او هم يک متن کوتاه بنويسم

گذشته از همه ی اينها، رفتار فردی و اجتماعی، بويژه هنجار های خانوادگی ملت يونان آنچنان بما شباهت دارد که برای کسانی که برای نخستين بار به ميان يک خانواده يونانی بروند، بسيار شگفت انگيز و باورنکردنی خواهد بود. مرادم البته آن خانواده های يونانی است که نه در آتن و ديگر شهر های بزرگ اين کشور ـ که به سبب سيل توريست از سراسر جهان و بويژه اروپای غربی و شمالی، شوربختانه اکثرآ شيوه های غربی را در روابط خود اختيار کرده اند ـ، بلکه خانواده هايی است که در مناطق دورافتاده زندگی می کنند و هنوز يونانی های بکر مانده اند

شايد گفته شود که يونان هم در اروپا است که اين گفته با فراچشم داشت تقسيمات قراردادی جغرافيای جهان، سخن کاملآ درستی هم هست، ليکن بايد دانست که يونان، يونان است، نه ارو پا و نه آسيا و در عين حال هم، هم اروپا و هم آسيا که آنهم دلايل تاريخی فروانی دارد که هم از موضوع و هم از حوصله اين نوشته بيرون است

آنچه اما بايد اينجا بدان اشاره شود اين است که نه فرهنگ مردم يونان شباهت زيادی به فرهنگ اروپائيان دارد، نه کردار و نوع زندگی آنان و نه بويژه روابط خانواده گی آنها که اصولآ هم بيشتر به شرقيان اصيل و با فرهنگ می ماند تا اروپايی های ماشينی شده. همچنان که بخش بزرگی از موسيقی آنان هم ديگر آن موسيقی سحرانگيز و اصيل شرقی ـ غربی نيست که به ژرف ترين زوايای روح هر انسانی با هر ذائقه ی حسی رسوخ می کرد

شايد يکی از اصلی ترين دلايل کشش و دلبسته گی من هم به صدای (گِلی کهِ ريا)، ناخودآگاه ناشی از اين باشد که او همچنان يونانی و با همه ی جان می خواند. درست بسان عاشقان ما در خطه آذرآبادگان که نه هنرمند بلکه جانمندند. يعنی آنان نه در پی درست خوانی نت ها که اصلآ آنرا نمی شناسند، بلکه خواستار بيرون ريختن سره ترين احساسات نهفته در ژرفای جان خود در شکل آواز هستند، و چنين است آوای گِلی کهِ ريا آن دختر اصلآ روستايی که آنگونه از درون جان می خواند که صدايش يکراست وارد خون و سيستمی احساسی آدمی می شود. ارکستری هم که هميشه می چيند يک ارکستر بکر يونانی با اينسترومنت های بومی آن سرزمين افسانه ها است. بگونه ای که گاهی ويلن نواز او صدای هايی از ساز خود بيرون می آورد که اگر او را نبينی، بدون شک خيال خواهی کرد که اين آوا ها نه از يک ساز کششی، بلکه از سازی بادی همچون نی، قره نی و يا فلوت است

به همين خاطر هم هست که من هر گاه به آن سرزمين جادويی سفر می کنم، اگر گِلی کهِ ريا در آتن برنامه داشته باشد، شب نخست حتمآ به ديدن و شنيدن برنامه ی او می روم و پسين روز به يک روستای دورافتاده سفر کرده و چند روزی را در يونان دست نخورده و در ميان يونانيان بکر گذرانده، خوراک های خانگی يوناتی و عرق دست ساز کشاورزان يونان ـ البته نه اوزو که آنرا هيچ دوست ندارم ـ می نوشم و شب ها هم به کافه های کارگری با نوازندگان و خوانندگان و رقصنده گان روستايی می روم. مکان معبود من هم در آفرادوس است

گر چه دلم نمی خواهد از اين سفر خيالی و اغواگر به يونان بازگردم، ليکن اين مطلب را همينجا با اين آرزوی بزرگ خود درز می گيرم که باشد روزی سرزمين مادری ما هم از اين سيه روزی و بی آبرويی بدرآيد و ما ايرانيان هم به آزادی دست يافته، در ميهن سحرانگيز خود زيسته، در دريای آن تن به آب زده و بر روی ماسه های داغ آن دراز کشيم و چون يونان هم، ساليانه پذيرای ميليونها تن توريست در کشورخود باشيم

چرا که ايران ما با آن غنای تاريخی و گونه گونی آب و هوا و رنگين کمان جمعيتی و بافت شهری و ترکيب روستا ها و جاده ها و کوههای سر به فلک کشيده و ديگر قشنگی هايی که دارد، آن اندازه برای غربيان جاذبه دارد که در صورت داشتن يک حکومت غيراوباش و متمدن و خوش ترکيب و غير عنتر، با تدوين يک برنامه درست، قادر خواهد بود که سالانه دستکم چند برابر درآمد نفتی از راه گسترش صنعت توريسم، ارز وارد کشور سازد. صنعتی که وارون نفت هم، نه در حال ته کشيدن، بلکه پيوسته هم در حال رشد است

http://www.youtube.com/index?ytsession=SWME83URt5PjH0Lgr_RXZNc4z0eyRPSgAuxdSyhIVCp4iURsAUEGa6ef28TcNIMP-bmJYmP_-pLwzChrhgazkBovma4dBLyLfAWjabLEbkzePthrNPNtd0PXHRulIxyw_OsqT-zxtj3XjL2XEIMiW3Piun1yrqsL0igMHeqwbZhU4DyqvNNhtpI0YbyKf5RUmY5J4-FcjPa-xrcjQ-29nOVFr-VjSaT8eL0wf6wj1Q0F9E7Zn_NiWQFhDSmJ7M5n2GuLlWTXbXPGbtARaf8mx1dXn0CJOspTYYccrZqRLfIfZQhIPnNuHTCUGl84043lTZP_pRWqITF5EP2bPjvjR7f3NgA0ysrOMr4O7o8qE-ogNTOJfHJjGhiX7kGxnyG-Gebdi9x2jF4HBlStpxEwFK3l6clnZuDZnQ1jiNL1ns0

ΕΛΑ ΣΑΝ ΤΟ ΤΖΙΒΑΕΡΙ
به ميعادگاهمان بيا
اين هم يکی از واپسين نغمات

(Glykeria)

که البته اصل آن بلغاری، نام آن

(Dobre doshal)

و خواننده آن هم گلوريا

(Gloria)

خواننده نامدار بلغار است

البته نانوشته نماند که اوضاع اقتصادی يونان هم اين روز ها ابدآ خوب نيست و آن ملت هم روزگار سختی را می گذرانند. ليکن ترديد نبايد داشت که آن ملت کهن و با درايت و سخت کوش و ميهن پرست و ميهمان نواز، با اين سرمايه های معنوی خود، بزودی همه ی مشکلات را پشت سر خواهند نهاد و يونان باز هم نخستين ميعادگاه همه ی عاشقان جهان خواهد شد. همين. امير سپهر
بيست و دوم ماه مه سال دو هزار و ده ميلادی


www.zadgah.com


|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker