آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Thursday, July 15, 2010

 

رژيم روضه خوان ها و باد معده




زاد گـــاه
امير سپهر


رژيم روضه خوان ها و باد معده


در ميان دهها و گاهی صد ها ای ميلی که روزانه دريافت کرده و به سبب تنگی زمان هم، بسياری از آنها را يا ناخوانده و يا با يک نگاه برق آسا ديليت می کنم، چشم به متنی برخورد که بيجا ندانستم آنرا بر روی سايت خود منتشر سازم. بويژه که اين متن، مرا بياد آهنگی قديمی از يک گروه اتريشی بنام

(Erste Allgemeine Verunsicherung)

انداخت که پنداری اصلآ موضوع آن، همين مطلب ويژه بوده است. چرا که در اين آهنگ هم بسان پاسداران جمهوری روضه خوان ها، همه ی ماموران در تعقيب کسانی هستند که بادی از خود خارج کرده اند

از اينروی هم گرچه واژگان و نثر اين نوشته چندان با سليقه ی من نزديکی ندارد، اما از آنجايی که موضوع بظاهر کميک آن هم حقيقت جمهوری مسخره روضه خوان ها و هم بدبختانه حقيقت همان درونمايه ذهن بسياری از هم ميهنان ما است، از سوی ديگر هم از آنجايی هم که نمی خواهم با دست بردن در آن نثر ناقص و از ديد خودم، نازيبا رسم راستی و امانت داری را به زير پای نهم، عينآ آن متن را به همراه آهنگی که نوشتم اينجا منتشر می سازم.

اين اندک آگاهی را هم برای آن گروه از هم ميهنانی که زبان آلمانی نمی دانند و آشنايی چندانی هم با حوزه گسترده فرهنگی و جغرافيايی فرهنگ و زبان گرمانيک ندارند، بيافزايم که اين گروه موسيقی (EAV) در نزديک به سه دهه ی گذشته، يکی از نامور ترين و محبوب ترين گروه های اين حوزه فرهنگی بوده است. تک تک آهنگ های بظاهر کميک آنها هم، اتفاقآ مربوط به جدی ترين مسائل فرهنگی و اجتماعی اين حوزه است

همگی اعضای اين گروه هم تحصيلات بالای دانشگاهی دارند. يکی از ايشان هم يک جامعه شناس است و يکی ديگر که خواننده اصلی گروه هم هست، يعنی آقای

(Klaus Eberhartinger)

، يک پزشک. اين پزشک هم از ديد من، استعدادی در صحنه داری و اجرا دارد که براستی او را يک آرتيست بی مانند در جهان ساخته. بويژه حرکات بدنی و رقص های ابداعی او. ترديد هم ندارم که اگر او با همين سبک و مضامين به انگليسی می خواند، شهرت اش عالمگير و محبوبيت اش صد چندان می گشت

گروهی ايرانی بنام «سندی» هم در حقيقت با الهام از سبک و شيوه اجرا و مضامين فرهنگی و اجتماعی آهنگ های همين گروه اتريشی تشکيل شد. زيرا که آقای «شهرام آذر» سرپرست، آهنگ ساز، ترانه سرا و نوازنده اصلی گروه سندی، سالها ساکن آلمان بود ـ و شايد هنوز هم هست ـ و آشنايی خوبی هم به زبان آلمانی دارد

به هر روی برای آشنايی بيشتر با کار اين گروه اتريشی و بويژه با شيوه ی ارزنده اجرای خواننده آن (Klaus Eberhartinger)، من اينجا آهنگ ديگری را بنام (Ding Dang) هم از اين گروه در اينجا قرار می دهم که وی در اين آهنگ، توامآ در جلد يک خانم سکسی هم ظاهر شده است. و اما آن داستان: 1

ممنوعيت گوزيدن
روزی روزگاری در یک شهر دور افتاده مردمی در زیر سایه فقر و بدبختی تمام زندگی میکردند. با اینکه شهر در منطقه ای خوش آب و هوا و با بیشترین منابع طبیعی و زمین های کشاورزی و معادن طلا و جواهرات قرار داشت، ولی مردم بیچاره به زور شکم خود را سیر نگاه میداشتند. تا اینکه یک روز، یکی از اهالی که کمی تیزبین و باهوش بود با خودش فکر کرد، ما که در سرزمینی با این همه نعمت های فراوان زندگی میکنیم ، پس چرا تا به این حد فقیر و بیچاره هستیم ؟

برای یافتن جوابش فکر ها کرد و تمام گزینه های موجود را بررسی کرد و سر انجام متوجه شد که حاکم ظالم آن سرزمین تمام آنچه حق مردم است را برای خود بر میدارد و در حقیقت مال آنها را میدزدد. این شخص تصمیم گرفت که این خبر را به مردم بدهد و سایه ظلم و دزدی حاکم را از سر مرد کم کند، مردم بعد از فهمیدن این واقعیت، دست به شورش زدند و تصمیم داشتند تا حاکم را پایین بکشند. حاکم که این وضع را دید، با وزیر مکار خود مشورتی کرد، که آیا بهتر نیست آن جوانی که این خبر را به مردم داده سر به نیست کنیم؟ وزیر پاسخ داد : قربانت گردم اگر هم این کار را بکنیم، دیگر خیلی دیر است و فایده ای ندارد. بهتر است مردم را مشغول داستان دیگری بکنیم تا حواسشان از دزدی ما پرت شود

حاکم گفت : چگونه این کار را بکنیم ؟ وزیر در جواب گفت: قربان در یک اعلامیه رسمی، گوزیدن را ممنوع اعلام کنید و برای متخلفین هم جرایمی را مشخص کنید. حاکم با تعجب پرسید : خوب این چه سودی به حال ما دارد؟ وزیر در پاسخ حاکم گفت: قربان شما به من اطمینان کنید و اگر آنچه میخواستید برآورده نشد، من را مجازات کنید. در طی این گفتمان حاکم در رابطه با ممنوعیت گوزیدن متنی آماده کرد و آن را به مردم ابلاغ کرد و اختیار تام هم به وزیر داد تا با متخلفین برخورد کند

وزیر هم تا جایی که میتوانست سخت میگرفت، اگر کسی در اماکن عمومی شهر خود را خالی میکرد، گردن زده میشد و اگر در منزل و یا جاهای خصوصی بود تا سرحد مرگ شلاق میخورد و اگر سن و سالش کم بود، جریمه نقدی یا زندانی میشد، همچنین وزیر برای کسانی که تخلف دیگران را گزارش میکردند، جوایزی در نظر گرفته بود. چندی نگذشت که مردم در خفا و یواشکی خود را خالی میکردند. کم کم این در خفا گوزیدن تبدیل شد به نوعی اعتراض مردمی و در مجالس میان روشنفکران شهر و مردم عادی همه میگوزیدند و به ریش حاکم میخندیدند که ما گوزیدیم و او نفهمید

اما در کاخ خبر دیگری بود، حاکم و وزیر به ریش مردم میخندیدند که چگونه آنها را در کثافت کاری خود غرق کرده اند و برای همدیگر میگوزند و همه چیز را فراموش کرده اند و از دزدی اموالشان توسط حاکم و وزیر غافلند. امیدوارم که مردم کشور ما، با این حقه بازی حاکمیت به خوبی کنار بیایند و به سرنوشت مردمان آن شهر گرفتار نشوند! 1


http://www.youtube.com/watch?v=CuVAi4vrUxA&feature=player_embedded

اين هم آهنگ دينگ دونگ اين گروه

http://www.youtube.com/watch?v=zyilSPsYdW8&feature=player_embedded#!


www.zadgah.com


|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker