آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Friday, January 01, 2010

 

لکه های ننگين آن نسل و خون پاک اين نسل




زاد گـــاه
امير سپهر




لکه های ننگين آن نسل و خون پاک اين نسل


همانگونه که شاهده هستيم، خيزش تاريخساز مردم ايران و بويژه زَهره ی جوانان شيردل ما اينک نگاه همه ی جهانيان را نسبت به ايران و ايرانی دگرگون ساخته. بگونه ای که حتا ديگر روسيه و چين هم که تاکنون از بزرگترين حاميان حکومت روضه خوان ها محسوب می شدند، در حال بازنگری در روابط خود با اين رژيم هستند

نشانه های روشن اين بازنگری را هم، هم در اعلاميه ای که روسيه پس از حماسه ی روز عاشورا منتشر ساخت، بخوبی می توان حس کرد و هم در پيامی که نشريات آمريکايی از قول مقامات چينی نقل کرده اند. در اين پيام که گويا چينی ها برای آمريکايی ها فرستاد اند که: «حال ديگر زياد نگران برنامه ی اتمی ايران مباشيد. زيرا که ساعت فروپاشی رژيم آن کشور با سرعتی بيش از سانترفيوژ های آن می چرخد». و

هر اندازه هم که اين آتش مبارزارات فروزان تر گردد، ترديد نبايد داشت که دولت های بيشتری از جمهوری روضه خوان ها دوری خواهند گزيد. بدون شک حتا رژيم هايی که امروزه حتا در گمان کسی هم نمی گنجد. مانند رژيم های دلالی چون رژيم بشار اسد، هوگو چاوز، مورالس و حتا رژيم کره شمالی. همچنين گروههای تروريستی چون حماس و حزب الله و جهاد اسلامی و مقتدا صدر

زيرا در جهان بی پدر و مادر سياست، هيچ حکومت و گروه و حزبی دلداده شخص خامنه ای شيره ای و رژيم او نبوده و هرگز هم حاضر نمی شود که سرنوشت خود را به سرنوشت يک حکومت مفلوک در حال سقوط گره زند. در اين جهان حتا ضد مردمی ترين حکومت ها هم نخست در انديشه حفظ و در پی تأمين منافع خود هستند و می خواهند پس از سقوط اين رژيم هم با ايرانيان داد و ستد فرهنگی و اقتصادی داشته باشند

گروههای تروريستی هم که در پی پيش برد اهداف پليد و منافع خود هستند. منافع خود را هم اصولآ از راه آدم ربايی، گروگانگيری و اخاذی تأمين می کنند. بگونه ای که اگر اين رژيم از ميان رود، بدون شک نخستين گروههايی که خامنه ای و ديگر اوباش رژيم را پيدا کرده و به ملت ايران يا دادگاههای بين المللی خواهند فروخت، اتفاقآ همان حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی خواهند بود

و اين دگرگشت اوضاع رژيم روضه خوان ها و تغيير نگاه جهانيان به مردم ايران، روشن ترين دلايل همان ديدگاه هايی است که نگارنده سالها است که می نويسم و در اندازه ی توانا خود هم کوشش دارم آنرا در انديشه هم ميهنانم نهادينه کنم. همان ديدگاه که هر فرد، خانواده، انجمن يا ملتی همان می دِروَد که کِشته است. همان ديدگاه که سياست «عمل» است و با دست روی دست گذاردن و فلسفه بافی صرف هرگز نمی شود ايران را نجات داد، و کوشش در ترويج اين انديشه که ريشه ی مشکلات ما در درون ما و در پندار ها و هنجار های اجتماعی خودِ ما است

همچنان که بار ها نوشته ام چنانچه ملتی خردمند و هُشيار و مسئوليت پذير باشد، اگر تمامی کشور ها هم دست بدست هم دهند، باز هم قادر نخواهند بود که بر عليه آن ملت توطئه ای را به انجام رسانند، و باز همچنان که با رد اين پندار که گويا ما قربانی توطئه ی بيگانگان و ظلم و جور اين و آن باشيم، بار ها تکرار کرده ام که ما قربانی خود و بويژه قربانی جهل نخبگان خود هستيم

قربانی همان نابلد هايی که برايند ويرانگر هر نابخردی و ندانمکاری خود را به حساب توطئه ی آمريکا و اروپا و جن و پری گذارده و هيچ مسئوليتی را بگردن نمی گيرند. بدان سان که گويی ما مشتی چهارپای نابخرد و بی اختيار هستيم و هر کس و ناکسی هر بلايی را که خواست می تواند بر سر ما بياورد

قربانی اين «فريب بزرگ» که:(خود خويشتن را نفله کنيم، اما بجای مسئوليت پذيری، با آوردن دلايلی مسخره اين و آن را مسئول سيه روزی های خود بخوانيم)، که در اصل هم همين تبليغات ويرانگر چند دهه ساله نخبگان نابلد ايرانی است که در ميان ما «فرار از مسئوليت» را به يک عادت ملی بدل ساخته. عادت شومی که تا کنون زندگی چند نسل را تباه کرده و چنانچه آنرا ترک نکنيم، بدون شک اين «پندار دروغ» حتا سرنوشت نسل پس از نسل ايرانيان و خود ايران را هم نابود خواهد ساخت

اصلآ امروزه جگرگوشگان ما تنها به همين سبب به خاک و خون در می غلطند که مثلآ نخبگان نسل پيشين، نخواستند دست از اين «فريب» برداشته و بپذيرند که ناآگاه بوده و اشتباه کرده اند و از اين روی هم از ديد من ايشان نيز شريک اين خونريزی های علی خامنه ای خونخوار هستند. چرا که اگر آن بی وجدان ها اين اندازه عناد بخرج نداده و در همان ماهها و حتا سالهای نخست پس از آن فتنه با شهامت و شرافت می پذيرفتند که اشتباه کرده اند، کار ما هرگز بدينجا نمی کشيد که هر روزه شاهد کشته شدن فرزندان دلبند خود باشيم

چون آن سلامت اخلاق و مسئوليت پذيری باعث می گرديد که تا پايه های اين رژيم هنوز محکم نشده، همگی به مقابله ی جدی با آن بر خيزند تا بچه های ما مجبور نباشند که امروز با دست خالی به ميدان مبارزه با رژيمی روند که سی سال زمان داشته تا دندان مسلح گردد و انواع و اقسام تيم ها و لشگر های ترور و تجاوز و سرکوب و آدمکشی را هم تربيت کند

پس نسل امروز ايران، قربانی نسل پيش از خود بوده و اينک هم مشغول پاک کردن کثافات کاری های همان نسل خودخواه است. يعنی در کار پاک کردن لکه هايی که مشتی ناآگاه بی وجدان و بيدادگر بنام نخبه و روشنفکر آنرا بر دامان ايران نشاندند و تنها هم با خون نازنين ترين دختران و پسران ايران می توان آن لکه های ننگين را از دامان مام ميهن زدود. اين ايستادگی بر سر جهل و جدل با حق هم پس از پنجاه ـ شصت سال تبليغ، حال به يک «ناهنجاری اجتماعی» مبدل گشته و ديگر هم دين دار و بی دين، ملا و روشنفکر و عارف و عامی نمی شناسد

برای مثال گر چه نظام روضه خوان ها از همان روز نخست هم يک سيستم مادون ارتجاعی تاريخ مصرف گذشته و گنديده بود که بدون شک دير يا زود هم بدست ملت ايران به زباله دانی پرتاپ می شد، ليکن آنچه حال بدور افکندن اين رژيم جانی را سرعت بخشيده، اصرار علی خامنه ای بر اشتباه و جهالتی است که در نمايش مضحک انتخاباتی مرتکب آن شده. هر اندازه هم که وی بر آن جهالت خود بيشتر اصرار کند، به همان انداه هم فروپاشی حکومت روضه خوان ها شتاب بيشتری خواهد گرفت

فراموش مکنيد که آن روضه خوان هم در ايران زاده و بزرگ شده نه در حجاز و شام و بعلبک. از اينروی او هم اصل خطاپذيری انسان و مسئوليت شناسی را ياد نگرفته. يعنی اين بديهی ترين اصول اخلاقی اقرار به اشتباه و شکست را که حتا حسن نصرالله تروريست هم چون در لبنان بزرگ شده آنرا می دانست و به همان خاطر هم در آخرين انتخابات آن کشور، شکست خود را پذيرفت

اما خامنه ای چون در ايران تربيت شده و در جوانی هم چند جلد کتاب روشنفکری ترجمه ای خوانده و اصولآ هم جوهر انديشه و گفتمان او کمونيستی از نوع ايرانی است، اساسآ الفتی با اين پرنسيپ ها ندارد. مادام هم که مردم جوان از دست داده ريش او را نگرفته و در کوچه نگردانده و آب دهان بر رخسار ننگين وی ميندازند، مگر آن فقيه وقيح تر از هر وقيح خواهد پذيرفت که اشتباه کرده! و

بر اساس همان تربيت غلط هم همچنان که نخبگان ايرانی گناه تمام نابخردی های خود را به گردن «امپرياليسم» می اندازند، آن روضه خوان نيز «استکبار» را مسئول کثافتکاری ها و جنايات خود می خواند و دايم هم از توطئه دَم می زند. در حقيقت «استکبارجهانی» در ادبيات آخوندی هم برگرفته از ادبيات کمونيست های وطنی و اسلامی شده همان «امپرياليسم جهانی» آنان است

پس مادام که ملت ما اين اصول را نپذيريد که بشر خطاکار است و هر فرد، انجمن و گروه و ملتی خود مسئول سيه روزی های خود می باشد، بگونه ی طبيعی هرگز اين راستی ها را هم پذيرا نخواهد شد که مشکل در «خودِ او» است و خود نيز بايد برای نجات خويش کمرِ همت به ميان بندد، و وقتی هم که به آزادی و نيکبختی دست يافت، باز خود او بايد با چشمانی باز از شرف و آبرو و عِرض و ناموس و ميهن خويش پاسداری نمايد تا دوباره به دريوزگی و بی آبرويی نيافتاد

برای همين هم بوده که نگارنده تاکنون دستکم در سی ـ چهل نوشته خود اين حقيقت را آورده ام که رژيم روضه خوان ها را خود مردم ما، بويژه نخبگان ما بر سر کار آوردند، مدام هم تکرار کرده ام که لطفآ خود را فريب مدهيد که اين رژيم، رژيم ما نيست، خامنه ای رهبر و احمدی نژاد رئيس جمهوری ما نيستند و اين سفلگان ريشو در مجلس روضه خوان ها نماينده گان مجلس ما نمی باشند... و

زيرا درست که اين رژيم يک رژيم ضد ايرانی و بی فرهنگ و بی آبرو است، اين نيز درست است که هيچکدامی از پايوران آن در انتخاباتی راستين انتخاب نشده اند که نماينده ما باشند، ليکن از آنجا که اينک ايران و دار و ندار آن در دست همين اوباش است، جهانيان هم بايد با همين ها بنام «نماينده گان ايران» تعامل کرده و در نهاد های جهانی به آنان کرسی و تريبون و نماينده گی دهند

ما بايد بدانيم و بپذيريم که به احمدی نژاد از اينروی در سازمان ملل ميکروفون داده می شود، چون ما بی عرضگی بخرج داده ايم. زيرا که آن دلقک دروغگو و بی آبرو و مبتذل نماينده ی سيستمی است که بر ما و ميهن ما مسلط است، ور نه چنين موجود بی سواد و سر تا پا مسخره و ابلهی را حتا برای جاروکشی هم به سازمان ملل راه نمی دادند، چه رسد بعنوان يک مقام سياسی. آخر شاگرد مسگر روانی اهل دهات آرادان را با کرسی سازمان ملل چکار! و

اصلآ اين «انتقاد» پاره ای از هم ميهنان ما از مقامات ديگر کشور ها که چرا با پايوران رژيم روضه خوان ها نشست و برخاست و معامله می کنند، انتقادی کاملآ بيجا است. زيرا اگر قرار باشد که با نظام های غيردموکراتيک قطع ارتباط گردد، اصلآ اوضاع جهان بهم خورده و دنيا کن فيکون خواهد شد. چه که امروزه در جهان بيش از شصت ـ هفتاد کشور ديگر هم هستند که مقامات آنها هم هيچ کدام نماينده گان راستين ملت های خود نمی باشند. بويژه در منطقه بلا زده خود ما که زباله دانی اصلی اين گونه نظام ها است. پس اين سخن که چون اين رژيم بد است پس ديگر رژيم ها نبايد با آن تعامل کنند، اصلآ يک سخن سياسی نيست

با آنچه آوردم، روشن است که هر ملتی درست سزاوار همان حکومتی است که بر او حکم می راند و هيچ نظام غير دموکراتيکی هم نمی تواند برای زمان درازی بر يک مردم دموکرات حکومت کند. آنهم سی و چهل و پنجاه و صد سال. اصولآ ملت های خردمند و دموکرات رژيم هايی فاشيستی بر سر کار نمی آورند که بعد مجبور باشند آنرا با نثار خون از اريکه قدرت بزير کشند. فرد زبان نفهمی چون خمينی تنها در ايران پر از روشنفکر! است که می تواند رهبر کبير گردد. او اگر آن چرت و پرت ها را مثلآ در همين سوئد بر زبان می آورد، فوری بوسيله سوئدی ها تحويل تيمارستان داده می شد

بنابر اين قبول کنيم که رژيم جمهوری اسلامی فقط در ايران پر از انديشمند و روشنفکر مترقی! می تواند بر سر کار آيد و سی سال هم بماند نه در هلند و دانمارک و سوئد و بلژيک و انگليس همگی عقبمانده که هنوز هم روشنفکران نادان آنها نفهميده اند که نظام جمهوری بهتر از آيين پادشاهی موروثی است! اين رژيم نه يک باره از آسمان بر روی ايران افتاد، نه با کودتا بر سر کار آمد و نه با اشغال نظامی. اين نظام را خود مردم ما و بويژه و باز هم بويژه نخبگان ما بر سر کار آوردند. همچنان که گناه سی سال مانده گاری و پروار شدن آن هم با نخبگان سياسی ايران است

با همان نادان هايی که هنوز هم شرم نمی کنند و می خواهند اين رژيم را اصلاح کنند که اميد به اصلاح چنين رژيمی همانگونه که در يک نوشته ديگر هم آورده ام، دقيقآ اميد بستن به تبديل نجاست به لعل بدخشان و يا تبديل گرگ درنده به هزاردستان نغمه خوان است

و حاصل سخن اينکه، درست است که اينک نگاه جهان به ايران تغيير کرده، ليکن اين رژيم، همچنان رژيم ما و همين خامنه ای بی سر و پای و احمدی نژاد دلقک و لاريجانی عراقی و جنتی و الله کرم و ديگر اوباش آن، بدبختانه همچنان رهبران کشور ما محسوب می شوند. بدين خاطر هم مادام که ما کار اين رژيم بی فرهنگ و آبروبر را يکسره نسازيم، همچنان همان الوات ريشو و پيشانی داغ دار در مجامع جهانی بنام ايران سخن خواهند گفت، نه ما که دستمان بجايی بند نيست

پس حال که نفس اين اهريمن به شماره افتاده، کار مبارزه را حتا يک روز هم نبايد تعطيل کرد و به اين اوباش فرصت تجديد قوا داد. اگر تا ديروز می بايد از تهديد های جمهوری اسلامی هراسان شد که در اوج اقتدار بود، امروز ديگر ابدآ نبايد از اين تهديد ها هراسی بخود راه داد. زيرا اين رژيم تاکنون از تمامی ابزار های سرکوب و زشت ترين و سبعانه ترين شيوه های خشونت آميز استفاده کرده که همگی هم بی فايده بوده. ديگر چه شيوه ای ننگين تر از حتا تجاوز به پسران و مردان بزرگسال در زندان ها که در تاريخ ايران و جهان سابقه ندارد ! و

از اينروی ترديدی نيست که رژيم اسلامی اينک کاملآ از رمق افتاده و تمام اين تهديد ها هم از سر ترس است. اصلآ از آنجا که اين اوباش آن اندازه بی فرهنگ و ناآگاه هستند که حتا شعور ديکتاتور بازی را هم ندارند، شماره کارتهايی که در دست شان باقی مانده را بخوبی می توان از نوع سخنان سخيف و ناشيانه خودشان حدس زد

پيشينه ی جمهوری اسلامی بخوبی نشان می دهد که اين رژيم هر زمان که قدرت داشته و می توانسته کشتار کند، بی سر و صدا دست به خون آلوده است. اگر هم سخنی گفته تنها با کنايه و بسيار هم با احتياط بوده. بسان عمليات تروريستی و دهها انفجار در خارج از کشور و قتلهای زنجيره ای در داخل. کشتار هايی که تمامآ بدون تهديد قبلی و بسيار هم بی سر و صدا انجام شد

بنابر همان تجربه، روشن است که تمام اين کُری خواندن ها و تهديد ها و اولدورم ـ بلدورم ها فقط بخاطر اين است که اينان ديگر بيش از اين قدرت سرکوب و کشتار ندارند. هم به دليل فرو ريختن ترس مردم، هم بخاطر توجه هر روز بيشتر افکار عمومی جهان به تحولات درون ايران و از همه هم مهم تر، هم به سبب فرسايش هر روز بيشتر نيروی های سرکوبگر در برابر مردم خود و بی انگيزه شدن و ريزش آنان

همچنين به دليل شکاف های موجود در بدنه رژيم که هر خيزش بزرگ مردم ما هم، هم آن شکاف ها را ژرف تر می سازد و هم اينکه شکاف های تازه ای در اين پيکر پوسيده بوجود می آورد. بنابر اين ايمان داشته باشيم که اگر اين مبارزه ادامه يابد، اين رژيم بزودی سقوط خواهد کرد و ما و جهانيان از شر آن راحت خواهيم شد

با چنين باوری هم دوست می دارم که با افتادگی به جوانان مبارز درون توصيه کنم که ای فرزندان جگرگوشه ايران! هرگونه کوتاه آمادن و عقب نشينی شما در اين مرحله از مبارزه که نيم بيشتر اين کار سترگ تاريخی را به انجام رسانده ايد، نه تنها به انتقام گيری رژيم و کشتن بی چون و چرای شما بهترين فرزندان ايران خواهد انجاميد، بلکه عمر اين رژيم ضد بشری را هم دستکم برای پنجاه سال ديگر بيمه خواهد کرد. امری که نتيجه ی قطعی آنهم تبديل ايران به کشوری بد تر از سومالی و بيافرا خواهد بود

پس حتا برای حفظ جان خود و خانواده خودتان هم که شده ، بايد اين راه را تا برکندن ريشه اين ميکرب بدتر از ميکرب ايدز و طاعون و جزام از ايران ادامه دهيد. آنهم برکندن ريشه ی کليت آن که در رژيم روضه خوان ها، چپ و راست و ميانه همگی نام هايی بدون معنا و بی مسما هستند و تنها يک هويت وجود دارد که آنهم «هويت اسلامی» است. مراد اصلی من هم «اسلام سياسی» است

هويتی که اساس آن بر رد «ايرانی گری»، مرام آن ندبه و زاری و زنجيرزنی و هدف آن هم در بهترين حالت، تبديل ايران به کشوری بی روح و دل مرده و غمگين است. يعنی ضديت با جوانی، سرمستی، عشق، شور، شادی و شادخواری و نشاط که اصلی ترين نشانه های خوشبختی يک ملت آزاد و سالم است. مبادا نوميد شويد. باور کنيد که آب در يک قدمی است...! همين. امير سپهر
نخستين روز از ماه ژانويه سال دوهزار و ده ميلادی


www.zadgah.com


|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker