آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Saturday, August 29, 2009

 

چاره ی کار ما انقلاب است / بخش دوم





زاد گـــاه
امير سپهر


چرا رژيم برآمده از «انقلاب اسلامی» اينچنين متجاوز و هار و خونريز شد؟
بخش دوم از متن: چاره ی کار ما انقلاب است

رژيمی که کار خود را حتا با تخريب گور پدران و مادران مخالفان خود آغاز کند، بسيار طبيعی است که پس سه دهه کار را بدينجا رساند... و

هشتاد ـ نود در صد از کسانی که در کشتار تابستان سال شصت وهفت آنگونه وحشيانه تيرباران شده و دسته جمعی در خاوران بگور سپرده شدند، همگی از ميان همان انقلابی های خوشباور و ساده دلی بودند که برای کشتار بدون وکيل و محاکمه سران رژيم پيشين هورا می کشيدند! و
............................................

در بخش نخست اين نوشته به کوتاهی آوردم که چرا انقلاب مشروطه در مسير خشونت و انتقام نيافتاده و فرزندخواره و جنايتکار نشد. اصلی ترين دلايل آنرا هم برشمردم. و حال برای اينکه بدانيم که از چه روی انقلاب بهمن از همان روز نخست در مسير ويرانگری و کشتار افتاد و ديگر کار را بدينجا رسانيده که حتا به نواميس مردم تجاوز کرده و اجساد آنها را می سوزاند، بد نيست که نخست به مبانی نظری و تئوريک و يا «ايدئولوژی» آن انقلاب نگاهی بياندازيم

يعنی ببينيم که آيا هدف اصلی انقلاب اسلامی براستی آوردن آزادی و دموکراسی برای مردم ايران بوده و اين انقلاب بعدآ از مسير درست خود منحرف گرديده و يا حقيقت چيز ديگری است. زيرا که بسياری از دست اندرکاران و شيفتگان آن انقلاب که بعد از پيروزی آن مغضوب و رانده شدند، همچنان ادعا دارند که انقلاب دموکراتيک آنان بوسيله خمينی و پيرامونيان وی دزديده شده است

اين بررسی هم از اينروی و با اين اميد خواهد بود که شايد بتواند کمکی ولو اندک به آينده ای که پيش روی داريم کرده باشد. نه ماندن در گذشته های ديگر گذشته و يا اينکه نگارنده بخواهم که با واکاوی خطا های ديگران، دستاويزی برای پريدن به اين و آن بدست آورده و به انقلابيونی که ما را بدين مغاک سياه افکندند، ناسزا گفته و عقده گشايی کنم

چرا که آنچه نمی بايد می شد، شوربختانه شد و ديگر کار از اين حرفها گذشته است. بدين سبب هم پريدن و ناسزا گفتن به اين و آن، ديگر دردی را از ما دوا نخواهد کرد. پس مسئولانه ترين و سازنده ترين کار برای ما، عبرت گرفتن از آن اشتباهات خانمان بربادده گذشه و جلوگيری از تکرار آنها است. آنهم از همين حالا. چه که تمامی نشانه ها حکايت از اين دارند که ملت ما می رود که انقلاب ديگری را در بر سينه ی تاريخ بلند ايران به ثبت رساند. اين انقلاب هم به باور بسياری که خود من هم يکی از آن بسياران هستم، اصولآ دير سالی است که آغاز شده است

باری، همانگونه که در پيش آوردم، مهم ترين عامل سازنده بودن يک انقلاب، ايستادن بر سر اصول و مبانی پايه ای آن و پيشگيری از خروج انقلاب از چهارچوبه ی ارزشهايی است که اهداف آن محسوب می شوند. البته مشروط بر اينکه مبانی تئوريک و يا ايدئولوژی يک انقلاب اصلآ دموکراتيک بوده باشد. پی ريزی اين مبانی هم همانگونه که آوردم، با نخبگان هر جامعه ای است

يعنی درست همان کاری که تئوريسين ها و پدران فکری انقلاب مشروطه آنرا با درايت و کفايت انجام دادند. سپس هم که راهبران فکری در ميدان و مبارزان انقلاب همان اهداف هوشمندانه و ملی را پی گرفته و در نتيجه انقلابی را به انجام رساندند که بدون گزافه نويسی، مثبت ترين و سازنده ترين انقلاب تاريخ بشری تا آنزمان بود. چرا که تا آنزمان، ايدئولوژی هيچ انقلابی در هيچ کجای دنيا تا بدان اندازه هوشمندانه، انسانی و دموکراتيک پی ريزی نشده و بدانسان هم متمدنانه و بدون رويکرد به خشونت به انجام رسانيده نشده بود

و اين ويژگيهای است که نه تنها يکصد و هشتاد درجه با ويژگيهای انقلاب اسلامی تفاوت دارد، بلکه به همين نسبت هم با آن در تضاد ريشه ای است. چرا که انقلاب اسلامی انقلابی بود که نه مبانی فکری و يا ايدئولوژيکی آن دموکراتيک بود، نه در اجرا دموکراتيک پيش رفت و نه کسانی که در راس آن انقلاب قرار داشتند اصلآ آدمهايی بودند که به ارزشهای اخلاقی کوچکترين پايبندی داشته باشند. حال چه راست، چه چپ و چه ميانه

پس انقلابی که تمامی تئوريسين ها، مديران ميدانی و دست اندرکاران خيابانی آن يا «ضد دموکراسی» باشند و يا «هم ضد دموکراسی و هم تروريست»، کاملآ طبيعی است که هيولايی چون جمهوری اسلامی را به دنيا می آورد. يعنی انقلابی که اصلی ترين درونمايه ی آن «نفرت» و «انتقام» بود، اصلآ اگر نظامی بهتر از جمهوری اسلامی را پديد می آورد، جای شگفتی داشت

بايد توجه داشت که مراد اسلاميون از «فرهنگ غربی» و دشمنی با اين فرهنگ ـ در پيش و حين و پس از انقلاب ـ که آنرا مايه ی رواج اباحه گری و بی دينی می دانند، دقيقآ به معنای همان «ضديت با فرهنگ دموکراتيک» است. چرا که اساسآ «خاستگاه دموکراسی» همان «فرهنگ غرب» است. زيرا ما که دموکراسی شرقی، آفريقايی و يا آلاسکايی نداريم که. اسلام و تمامی ديگر اديان آسمانی هم که هرگز نمی توانند دموکراتيک باشند. چه که دموکراسی يعنی «حاکميت انسان» بر سرنوشت خوش و مذهب، يعنی «حاکميت خدای ناديده» بر سرنوشت او

همچنانکه مراد تمامی کمونيست های وطنی شرکت کننده در انقلاب بهمن از «ضد امپرياليست» بودن هم، دقيقآ به معنای همان «ضد فرهنگ دموکراتيک» بودن بود. اگر هم نوشتم «هم ضد دموکراسی و هم تروريست»، مرادم گروه هايی چون فدائيان اسلام، چريک های فدايی خلق، سازمان مجاهدين خلق، پيکار، منصورون... هستند که همگی هم، هم به شدت ضد غرب ـ ضد امپرياليست ـ بودند و هم تروريست و آدمکش

بزرگان فکری آن انقلاب هم که کسانی چون شريعتی و مطهری و جلال آل احمد و خمينی و ابراهيم يزدی و بنی صدر و خود خمينی... بودند که همگی با مدنيت و ارزشهای غربی ـ بخوانيد دموکراسی ـ مخالفت ريشه ای داشتند. در جبهه ی چپ ها هم توده ای ها، چريکهای فدايی خلق و مجاهدين قرار داشتند که همگی آنها هم خود را ضد امپرياليست می خواندند که مراد از ضديت با امپرياليسم هم، درست به معنای ضديت با دموکراسی بود

بسياری از گروههای انقلابی هم که اساسآ کار خود را با انفجار و گروگانگيری و ترور و و خونريزی و آدمکشی يا بقول خودشان «مشی مسلحانه» آغاز کرده و از ثانيه ی صفر حيات خود به شيوه های متمدنانه و دموکراتيک ابدآ اعتقادی نداشتند. يعنی مجاهديدن و چريکهای فدايی خلق و فدائيان اسلام و منصورون ... که جلوتر هم از آنها نام بردم

افزون بر آنکه چنان انقلابی با آن انديشه های ضد دموکراتيک هرگز نمی توانست که دموکراسی به ارمغان آورد، اين نيز بيافزايم که حتا در هار و آدمکش شدن رژيم تازه برآمده از آن انقلاب هم، بسياری از اين گروهها نقش اساسی داشتند. به زبانی روشن تر، رژيم جمهوری اسلامی را اصلآ مجاهدين، چريکهای فدايی، عناصری که خود را ملی می خواندند و از همه هم بيشتر حزب توده در مسير آدمکشی و ترور و تجاوز انداختند

وقتی توده ای ها و مجاهدين و فدائيان در همان چند ماهه ی نخست استقرار رژيم، هفته ای هفت روز در خيابانها تظاهرات براه انداخته و خواهان کشتن تمامی دست اندرکاران رژيم پيشين بشوند، وقتی اين سه گروه، صادق خلخالی را به دليل ديوانه وار و بی محاکمه کشتن سران رژيم پيشين، در نشريات سازمانی خود بعنوان«تنها فرد انقلابی معتقد» بستايند و از کانديداتوری وی برای ورود به نخستين مجلس با همه ی توش و توان حمايت کنند ... طبيعی است که رژيم از همان روز نخست در مسير آدمی کشی بيافتد و حال اينگونه هار شود که هست

حال بگذريم از اينکه بسياری از درجه داران آرتش، کارمندان دون پايه و هيچکاره ساواک و حتا پاسبان های بيچاره و زحمتکش اصلآ مستقيمآ به دست عناصری از اين گروهها در روز های پس از پيروزی انقلاب بی رحمانه کشته شدند. آنهم تنها با اين جرم که چرا بخدمت بقول خودشان «ارتش ضدخلقی» در آمده اند. جز آن گروهها البته چند تنی هم بسان علی اصغر حاج سيدجوادی و اسلام کاظميه که بعدآ در پاريس خود را کشت، بودند که اصلآ از خمينی مصرآ می خواستند که حتا يک تن از پرسنل نيرو های آرتش و ژاندارمری و شهربانی شاهنشاهی را هم زنده نگذارد

آنان تصور می کردند که رژيم تازه، تنها عناصر رژيم پيشين را بی رحمانه کشته و ديگر جنايت را کنار نهاده و ناز و مليح خواهد شد. غافل از آنکه وقتی رژيمی از همان نخستين روز استقرار، مخالفان خود را بدون وکيل و دادگاهی صالحه کشتار کند، اين راه را همچنان ادامه داده و در آينده هم مخالفان خود را همين گونه خواهد کشت. و اين درست اشتباه بسيار بزرگ و خونباری بود که انقلابيون سال پنجاه و هفت مرتکب آن گشته و بسياری از ايشان هم بهای اين اشتباه دهشتناک خود را حتا با خون خود پرداختند

از آنجا که من اهل خودسانسوری و پرده پوشی نيستم، اين راستی را بروشنی می آورم که بدون شک، هشتاد ـ نود در صد از کسانی که در کشتار تابستان سال شصت و هفت آنگونه وحشيانه تيرباران شده و دسته جمعی در خاوران بگور سپرده شدند، همگی از ميان همان انقلابی های خوشباور و ساده دلی بودند که برای کشتار بدون وکيل و محاکمه سران رژيم پيشين هورا می کشيدند! و

اينکه مشاهد می شود کار جمهوری اسلامی اينک بدينجا کشيده که ديگر بدون محابا به مخالفان خود بی رحمانه تجاوز کرده، آنان را کشته و حتا اجساد قربانيان خود را هم در اسيد انداخته و يا می سوزاند، هيچ جای شگفتی ندارد. چرا که وقتی سيستمی در مسير جنايت های بی رحمانه افتاد و اينهمه دشمن خونين برای خود تراشيد، ديگر اگر هم بخواهد، محال است که بتواند از آن مسير بازگردد. بدين خاطر که نه تنها بازگشت، بلکه حتا تعطيل موقتی جنايت هم مرگ خود آن رژيم را بوسيله ی دشمنان خونين اش در پی خواهد داشت

راه دروغ و خيانت و جنايت، راه يکطرفه و بی بازگشتی است که هر سيستم و يا حتا هر انسانی که در آن افتاد، برای ماندگاری خود، ديگر هيچ چاره ای ندارد جز تشديد هر روزه ی کار های زشت خود. بزبانی روشن تر، هر رژيم دروغگو و خائن و جنايتکاری، بايد هر روز بيش از روز پيش، بيشتر دروغ بگويد، بيشتر و بی رحمانه تر جنايت کند و بد تر خيانت کند تا بتواند همچنان به حاکميت و حيات خود ادامه دهد، ورنه بدون شک فورآ سقوط خواهد کرد

بدينسان رژيمی که کار خود را با زير پا نهادن ابتدايی ترين حقوق انسانی مخالفان خود، از جمله حق برخورداری آنان از وکيل آغاز کند، رژيمی که از همان ابتدا برای جان مخالفان خود پشيزی ارزش قائل نبوده و بی رحمانه آنان را بکشد و رژيمی که کار خود را حتا با تخريب گور پدران و مادران مخالفان خود آغاز کند ـ تخريب گور رضاشاه بزرگ و همچنين سرهنگ سهراب ديبا، پدر شهبانو که اصلآ سی سال پيش از انقلاب مرده بود ـ، در مسير همان روند اجباری «تشديد دروغ و جنايت و خيانت» که بدان اشاره کردم، بسيار طبيعی است که پس سه دهه کار را بدينجا رساند که ديگر حتا به مرده ی مخالفان خود هم رحم نکند... امير سپهر

اين نوشته ادامه دارد


www.zadgah.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker