آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Wednesday, July 08, 2009

 

ايرانی گری ، ايدئولوژی غير طبقاتی و ملی اين رستاخيز





زاد گـــاه
امير سپهر



و «ايرانی گری»، ايدئولوژی غير طبقاتی و ملی اين رستاخيز


زین آتــش نهـــفـتـه که در سینهء مــــن است ---------- خــــورشـــــيد شعله​ایست که در آسمان گرفت
بــر بــرگ گـل به خــون شـقـايـق نــوشته​اند ---------- کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت

گر چه به نظر می رسد که رژيم انيرانی روضه خوان ها توانسته باشد خيزش ملت ايران را با آلودن دست خود به خون جوانان جگرگوشه ی ما سرکوب کند، ليکن اينگونه نگاه به حرکتی اينچنين ژرف و تاريخساز، يک نگاه بسيار سطحی و نازل است. چون اين حرکت اصولآ يک حرکت مقطعی نبود و نيست که بتوان آنرا هم با يک سرکوب مقطعی و کوتاه مدت برای هميشه از ميان برد

آنچه در ايران آغاز شده، يک رستاخيز فرهنگی است که ژرفا و عظمت آن هزار برابر عميق تر و بزرگ تر از انقلاب مشروطه است. اين رستاخيز هم نه حرکتی تازه براه افتاده، بلکه يک مبارزه ی بسيار طولانی تاريخی است که از فردای يورش تازی ها به ايران تا امروز، هماره در طول اين هزار و چهار صد سال ادامه داشته

بدين خاطر هم اين حرکت اکنون دارای آنچنان دستگاه فلسفی ريشه دار و محکمی شده است که اصلآ انقلاب مشروطه حتا به گرد پای آنهم نمی رسد. از اين روی هم هست که ديگر هيچ نيرويی قادر نيست که ريشه اين حرکت تاريخی را از جای برکنده و آنرا سرکوب و نابود سازد

اين رستاخيز بسان رودی است که در اين چهارده سده ی گذشته، پيوسته در بستر فرهنگی خود جريان داشته، ليکن آنچه حال اين حرکت را از فرهنگوران به همه ی ملت ايران تسری داده و بدان آن شکل اجتماعی بخشيده است، سی سال حکومت مستقيم خود نمايندگان اسلام و مشاهده عينی جنايات و تجاوز ها و غارت ها و خيانت های اين قوم بوسيله ی مردم عادی است

برای مثال اگر سی سال پيش نه تنها به مردم عادی و مذهب زده بلکه حتا به قشر تحصيلکرده ی ايرانی هم گفته می شد که اسلام پناهان ـ بويژه طايفه ی دستاربندان ـ جز مشتی طفيلی دزد و متقلب و جانی ضد ايرانی چيزی بيش نيستند، کمتر کسی آنرا می پذيرفت. اصلآ چه سندی از اين محکم تر برای اثبات اين ادعا که در سال پنجاه و هفت، گوش هيچ ايرانی آنهمه هشدار ها و اخطار های پی در پی زنده ياد دکتر بختيار را نشنيد

ليکن سی سال تجربه ی عينی يک حکومت اسلامی، اينک حتا چشم و گوش ناآگاه ترين مردم ما را هم بر حقيقت پلشت نمايندگان راستين و مستقيم اسلام و نقش ويرانگر آنان در اجتماع ما کاملآ باز کرده است. بگونه ای که حال حتا در دورافتاده ترين دهات ايران هم ديگر کسی را نمی توان يافت که درک نکرده باشد که اين قوم الظالمين، تا چه اندازه پست و رذل و دزد و جنايتکار هستند

همين تجربه ی سراسر جنون و خون و خيانت هم هست که حال بدين فلسفه آنچنان حقانيتی ملی بخشيده و ديناميزم آنرا بگونه ای پرشتاب و کوبنده کرده که ديگر آنرا به هيچ روی نمی شود از کار انداخت. به همين خاطر هم، ترديد نبايد داشت که اين رستاخيز تاريخی ملت ايران تا نابودی کامل ايدئولوژی اسلامی و نظام برآمده از آن ادامه خواهد يافت

سخن از«دستگاه فلسفی» از اينروی به ميان آوردم که برخلاف باور اکثريت قريب به اتفاق ديگر کوشندگان سياسی که همگی اين حرکت را يک جنبش «فاقد ايدئولوژی» ارزيابی می کنند، من اتفاقآ اين رستاخيز را ايدئولوژيک ترين حرکتی می دانم که تاکنون در تاريخ ايران به وجود آمده است. يعنی حرکتی منبعث از ريشه دار ترين انديشه و باور در ميان ايرانيان و دارای محکم ترين پايگاه در ميان ملت ما که تاکنون در تاريخ ما سابقه نداشته

ليکن گونه ای از ايدئولوژی که وارون ديگر ايدئولوژی های طبقاتی ـ که همگی هم به دليل همان خصلت طبقاتی خود محکوم به شکست بودند و هستند ـ، نه خواستار برکشيدن و حاکم کردن تنها يک طبقه بر ديگر طبقات اجتماعی، بلکه خواهان نجات تمامی يک ملت از زندان استثمار يک فرهنگ اهريمنی و خونريرز و خردسوز و حاکم کردن تک تک آنان بر سرنوشت خودشان بر اساس احترام به فرد و انتخاب خود او است

به زبانی روشن تر، ايدئولوژی اين رستاخيز بجای اينکه يک چشم ـ و ويژه ی يک طبقه ـ باشد، يک ايدئولوژی باز و گسترده و «ايران شمول» است، بی توجه به خاستگاه اجتماعی و پايگاه طبقاتی ايرانيان در جامعه و بدون اينکه بخواهد تنها طبقه يا طبقاتی از جامعه ايران مثلآ «کارگران» و يا «دهقان ها» را بقول خودشان، از بهره کشی سرمايه داران رها ساخته و تنها يکی از اين دو قشر يا هر دو آنها را مشترکآ بر اريکه قدرت بنشاند تا بر ديگر طبقات فرمان برانند

با آنچه آوردم، حال اگر کسی از من بپرسد که چه نامی برازنده ی اين ايدئولوژی نوين و تاريخساز مردم ايران است، بدون هيچ مکثی خواهم گفت همان نامی که زنده ياد جانباخته ی جهل روزگار قاجار، ميرزا آقا خان کرمانی بر روی اين رستاخيز دير پا نهاد و ديگر انديشمند کشته ی جهل توده های ناآگاه دوران پهلوی يعنی زنده ياد کسروی تبريزی هم از کيستی و يا هويت ايرانی، با همان نام زيبا يعنی« ايرانی گری» ياد کرد

حاصل اينکه، آنچه در سه هفته ی گذشته شاهد بوديم، تازه، نقطه ی آغازی بود بر فصل پايانی اين مبارزه ی بسيار ديرپای تاريخی. پر پيدا است که اين آخرين فصل هم بگونه ی طبيعی، پروسه ای طولانی مدت و گام به گام خواهد بود. با افت و خيز هايی چند که از ويژگی های يک حرکت خردمندانه و سنجيده و هدفدار است. تمامی شواهد ـ بويژه روحيه و رفتار مردم ماـ هم حکايت از همين دارد. بدون هيچ شکی هم بايد اين آرامش را موقتی و بسيار شکننده دانست

آنچه که اما به سبزقبا ها مربوط می شود، شايسته دانستن است که هر گونه انتساب اين رستاخيز تاريخی ملت ايران به اصلاح طلب های ريشو و اسلام پناه، اصولآ زشت ترين اهانتی است که می شود به اين ملت کرد. چون تمامی اين روبان بندی ها و الله اکبر ها و علم و کتل های سبز، اتفاقآ دستاويز هایی برای رسيدن به جامعه ای هستند که ديگر در آن مشتی طفيلی اسلام پناه، به نام سيد و سادات و شيخ و ملا از هيچ حق ويژه ای برخوردار مباشند

کما اينکه خون دادن مردم ما به هدف پشتيبانی از اعتراض های مضحک خاتمی و کروبی به تقلبات انتخاباتی و تنها برای به کرسی نشاندن مير حسين تعبير کردن را هم، بايد بد ترين توهين به ايشان تلقی کرد. زيرا اين بدين معنا است که گويا ملت ايران آن اندازه پست و نادان است که هنوز هم نفهميده که در جمهوری روضه خوان ها، اصولآ انتخاباتی وجود ندارد

آنهم با وجود آن شورای نگهبان سرتا پا مسخره با چند کفتار از گور برخاسته که از ميان هفتاد و اندی ميليون ايرانی آنهم با چند ميليون متخصص و فرهنگور، تنها سه ـ چهار ريشوی متحجر همپالکی خود را تآييد صلاحيّت کرده، و تازه با گذراندن اين چهار تن خودی از سوراخی تنگ تر از ته سوزن هم، در ميان همان چهار ريشوی اسلام پناه هم باز دست به تقلب می زنند. آنهم تقلبی به شکل يک کلاهبرداری آنگونه مبتذل و ناشيانه ای، که حتا ديوانگان تيمارستانی را هم نمی شود با آن فريب داد

بنابر اين، نقش موسوی و کروبی و خاتمی و اصلاح طلبان شاگرد خمينی ضحاک، نقشی هايی فرعی و ثانوی در اين رستاخيز است. از ديد من بزرگترين نشان خرد از سوی آنان اين است که ايشان نيز با اين رستاخيز همراه گردند. چه که نه تنها چنين شخصيت های اسلام پناهی با آن پيشينه ی سياه اصلآ و ابدآ کوچکترين صلاحيتی برای رهبری چنين حرکت بزرگ و تاريخ سازی را ندارند، بلکه تاکنون حتا از ميان ايرانيان ناسيوناليست شناخته شده هم کسی شايستگی لازم را برای رهبری چنين رستاخيز عظيمی از خود نشان نداده است

يعنی چهره و يا چهره هايی دلير و ميهن پرست که تنها ايدئولوژی آنها همين «ايرانی گری» بوده و هر شهروند ايران ـ با هر دين و مسلک و مرام و نژادی ـ را تنها بخاطر همان ايرانی بودن اش، پاره ای از تن ايران دانسته و او را از جان گرامی تر دارند. کس و کسانی که نه تنها داغ ننگ پاک ناشدنی همکاری با اين رژيم انيرانی و سرتا پا آپارتايد را در کارنامه ی خود نداشته باشند، بلکه هرگز هم اين نظام ضد ايرانی و جنايت پيشه را برسميت نشناخته باشند

اساسآ رژيم جمهوری اسلامی جنايت و دزدی و کلاهبرداری را از همين سه هفته پيش آغاز نکرده است که بتوان حقانيت و وجاهتی ملی را برای عناصری چون موسوی و خاتمی و کروبی قائل شد که حال علم رهبری برداشته اند. اين آسياب خون سی سال است که با خون ايرانيان می چرخد و اين نظم اهريمنی سه دهه است که جنايت و چپاول می کند

تمامی اين اصلاح طلبان ريشو هم از پايوران درجه اول اين رژيم ضدبشری بوده اند. تفاوتی ماهوی و باوری هم ميان کندروان و تندروان اين نظم اهريمنی وجود ندارد. زيرا آنان که حال ادای کندرو ها را در می آورند، در گرماگرم کشتار های بزرگ اين رژيم از تندرو ترين مقامات آن بوده و از اينروی هم از متهمان درجه اول آن جنايت های سبعانه هستند

با آنچه آوردم، می بينيد که نقش رهبری برای افرادی چون موسوی و خاتمی و کروبی قائل شدن، اگر از روی جهالت محض نباشد، بدون شک از سر خيانت به ملت ايران و برای پايمال کردن خون هزاران هزار ايرانی شريف است که اين نظام ضد ايرانی، در اين سی سال سياهی و تباهی به وحشی ترين شکلی آنها را کشته و حتا اجازه ی برگذاری مراسم يادبود را هم از عزيزان آنان دريغ کرده است، و حتا سنگ قبر گذاردن بر گور آن جانبختگان و گريستن بر گور آن فرزندان جگرگوشه ی ايران را

پس، راستی اين است که اين حرکت تاريخی، اينک رهبر و يا رهبران ويژه و شناخته شده ی ندارد. آنچه اما بديهی است اين است که اين رستاخيز فرهنگی سياسی، در روند بالندگی و اوج گيری خود، رهبران شايسته و همرنگ خود را هم در دامان پرعطوفت خود پرورش خواهد داد. ديری هم نخواهد گذشت که مردم بجان آمده ی ما از دست اسلام و اسلام پناهان تندرو و کندرو و ميان رو، همگی نام آن رهبران خردمند و ناسيوناليست و ميهن پرست خود را يکصدا فرياد خواهند زد. همين. امير سپهر


www.zadgah.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker