آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Thursday, June 25, 2009

 

سرنوشت رستاخيز، نقش موسوی و رفتار ما



زاد گـــاه
امير سپهر



سرنوشت رستاخيز، نقش موسوی و رفتار ما

موسوی ديگر ناخواسته، به جايی پرتاب شده که خود نيز هرگز گمان نمی برد. نامبرده اينک بر سر يک دو راهی رسيده که تنها يکی از آنها نام او را جاودان خواهد ساخت. راهی که وی نيز با اين رستاخيز همگام گشته و خواستار سرنگونی تام و تمام اين نظام بربريت شده و چنانچه قرار است بميرد، با شرافت بميرد... و

چنانچه نوشته های اخير مرا مرور کنيد، خواهيد ديد که چگونه من اين روز ها را بروشنی پيش بينی کرده ام. يعنی چند بار نوشته ام که:«هرگز نبايد نگران يک خيزش ملی بود. زيرا که اين ديگ بخار دير يا زود منفجر خواهد شد». با چنين اطمينانی هم بود که بار ها و بار ها هشدار دادم که:«بايد در انديشه ی فردای انفجار بود نه خود انفجار که وقوع آن حتمی است». نگارنده بگونه ی حسی آنچنان اطمينانی به فوران اين کوه آتش فشان داشتم که آنرا حتا در همين واپسين نوشته های خود نيز دستکم چهار ـ پنج بار هشدار دادم

کما اينکه تنها ده روز پيش از اين شيادی و جنايات عريان خامنه ای، در مقاله ی «ما همان ملت هستيم. سرنگون باد جمهوری اسلامی» هم که لينک آن در پايين همين برگ است، نه تنها خود قلابی بودن آن جو، بلکه حتا سرکوب پس از اين نمايش را هم بروشنی پيش بينی کردم. در آنجا که نوشتم: و

«...علی خامنه ای رئيس جمهور خود را انتخاب کرده ... تمامی اين خيمه شب بازی های مثلآ انتخاباتی و متينگ ها و شعار ها هم تصنعی است... من که ترديد ندارم همه ی اين رمالی های خامنه ای فقط برای فريب جهانيان و مردم خودمان، گرم کردن بازار اين متاع تقلبی و نشان دادن اين امر است که آری، مثلآ در جمهوری فقاهتی من نيز انتخاباتی و رقابتی و مناظره ای وجود دارد. اگر جز اين بود، شک نکنيد که چاقوکش های او در دم دهان اين سه تن را خُرد می کردند

اوباش چاقوکش پيراهن سفيد، موتورسواران زنجير به دست، بسيجيان، امت حزب الله، فدائيان رهبر، جمعيت ثارالله، ايثارگران، فرزندان ولايت ... خامنه ای که حتا چکمه پوشی خانمهای محترم ما در زمستان را هم بر نمی تابند، اگر خواست ارباب شان نبود، مگر اجازه می دادند که کروبی بتواند درب دانشگاه از جای برکند؟! و

پس تمامی اين سهل گيری ها از سر شيادی است. ترديد هم نکنيد که از فردای تمام شدن اين نمايش مبتذل، هر کسی حرفی از «مطالبات مدنی» و «حقوق شهروندی» و «آزادی دانشجويان»... به ميان آرد، باز سر و کارش با سعيد مرتضوی و قاضی حداد و بند و زندان و شکنجه خواهد افتاد. هر کسی هم که اندک سرسختی نشان دهده، باز در زندان خودکشانيده خواهد شد...» و

بهر روی، حال اين خيزش ملی در پيش چشمان ما است. خيزشی که خوشبختانه دستکم تا اين زمان، با هيچ يک از ديگر خيزش های پيشين در ايران سنخيتی ندارد. اين نهال نورسته و پرنشاط اساسآ از بذری متفاوت و اين زيبا کودک باهوش از تبار دگری است. از همين روی هم من آنرا يک رستاخيز ملی می نامم نه يک جنبش و يا انقلاب

در خوش قدم بودن اين رستاخيز همين بس که اين بيداری ملی به يکباره همه ی ايرانيان را با هم يکدل و مهربان ساخته. اين جوشش و شور و التهاب در همه، اين همدلی و همراهی در مبارزه و اين شکيبايی خردمندانه در مبارزه از سوی مردم بجان آمده ی ما در درون، براستی در سراسر تاريخ ما بی سابقه است

از آنجا که اينک زمان تحليل های طولانی نيست، تنها خواهشم از دوستداران و التماسم به ديگران اين است که بخاطر آن خونهای پاک که بر زمين ريخته هم که شده، بخاطر آن مادران و پدران و خانواده های جوان از دست داده هم که شده، اينک و در اين مرحله از مبارزه، از هرگونه جنگ مسلکی و مرامی خودداری کنند. زيرا که هر يک واژه ی نامهربان بر زبان آوردن اينک، دامن زدن به همان جنگ خانمانسوز حيدری نعمتی سی ساله و خيانت به آن مردم داغدار و به تاريخ ايران است

آنان که خواهان رهايی کامل از چنگ اين نظام ضد ايرانی و جنايت پيشه هستند ابدآ نگران مباشند. اين گروه نبايد خيال کنند که ـ چون امروز ميليونها تن از مردم ما از تقلب انتخاباتی سخن گفته و بخشی از آنها هم نام موسوی را در شعار های خود بر زبان می آورند ـ، غايت مطلوب شان از اينهمه جانفشانی و نثار خون نازنين ترين جگرگوشگان خود، تنها و فقط تجديد اين انتخابات مسخره و نشاندن موسوی بر جای احمدی نژاد در يک پست کاملآ زائد و فاقد اختيار است

هم ميهنان، ايمان بياوريد به از راه رسيدن بهار و تابش خورشيد که ديگر کار از اين حرف ها خيلی گذشته است. آنچه که امروز در خيابانهای ايران می بينيد، همانگونه که آوردم، يک رستاخيز است نه اعتراض به يک نمايش لوطی عنتری در نظامی مسخره که از ابتدا هم پوچ و مبتذل و بی اثر بود. أنهم يک رستاخيز تمام عيار فرهنگی نه يک رستاخيز صرفآ سياسی که تنها به دگرگون ساختن ساختار سياسی چشم دوخته باشد

اين جگرگوشگان ما دارند روشن ترين و رسا ترين واژگان زندگی را بر دفتر ايام اين روزگار خونين تاريخ ما نقش می زنند نه اينکه در يک جنبش سياسی شرکت کنند. اين رستاخيز نه محصول سی سال بلکه هزار و چهار صد سال مبارزه ی فرهنگی و سياسی ما و سر برآوردن ما از هزارتوی جهل و خرافه است. ما به نزديکی های شاهراه حقيقت رسيده ايم ای عزيزان. آنهم از پس چهارده سده سرگردانی در تونل های تاريک و پيچ در پيچ و وحشت زای تاريخ و برخورد به سد ها راه بن بست

از اينروی هم حتا با شاعرانه ترين نگاه و با لطيف ترين واژگان هم نمی شود اين دگرگشت را چيزی نرم تر از "نجات از يک راه بندان هزار و چهارصد ساله" دانست. با باز شدن اين سخت ترين و طولانی ترين راه بندان تاريخی هم، ديگر اثری از تابلو های وحشت آفرين اسلامی وجود نخواهد داشت. تابلو هايی همه شادی کش و ماتم زا همچون «به منطقه کفر نزديک می شويد»، «ايست بازرسی دينی» و ترس از ارتداد و کفر و زندقه و باغی و طاغی و اهل کتاب و اهل ذمه و شرک و جزو ناکثین و قاسطین و مارقین بودن و هزار ديگر از اين دست تابو ها و تابلو های ضد بشری و تبعيض زا و شرم آور

آنچه هم که به موسوی مربوط می شود او ديگر ناخواسته، به جايی پرتاب شده که خود نيز هرگز گمان نمی برد. نامبرده اينک بر سر يک دو راهی رسيده است که تنها يکی از آنها نام او را جاودان خواهد ساخت. راهی که وی نيز با اين رستاخيز همگام گشته و خواستار سرنگونی تام و تمام اين نظام بربريت شده و چنانچه قرار است بميرد، با شرافت بميرد و نام خود با خون خويش، در کنار نامهای همشهری های خود ستار خان و باقر خان در تاريخ ايران ثبت کند

چه که راه ديگر يعنی راه سازش، از او چهره ای حتا پليدی تر از مقتدايش خمينی پليد و محسن رضايی بزدل و پست و بی شرف خواهد ساخت که نامش نيز در تاريخ ايران در کنار همان خمينی ضحاک و رضايی و لاجوردی و خلخالی... ثبت خواهد شد. ضمن اينکه حتا در صورت مماشات هم ای بسا که مجازات مرگ در انتظار او باشد. اما مرگی خفتبار و ننگين. موسوی چه خوشش بيايد و چه نه، اسلام سياسی در ايران ديگر لاشه ی متعفن يک هيولا و ديو است که دير يا زود هم به دست اين ملت جوان از دست داده به گور سپرده خواهد شد

با فرو ريختن ديوار اين هراس هزار و چهارصد ساله از اتهام کفر و زندقه و دشمنی با اسلام و سپس هم از فقه و فقيهان...، بويژه با ريختن ترس مردم از اين جو وحشت بی همتا در اين سه ده «النصر بالرعب»، محال است که ديگر اين ملت به چيزی کمتر از يک سيستم سکولار تمام عيار رضايت دهد. از اين قرار او نيز يا بايد اين حقيقت را پذيرفته و در کنار مردم باشد يا همچنان همان شاگرد خمينی ضحاک بماند که زنده ماندن و مرگش به هر شکلی هم که باشد هردو ننگين و خفت بار خواهد بود

با آنچه آوردم، از آنجا که ما نمی دانيم آيا اين دگرگونی ها براستی موسوی را هم دگرگون ساخته يا نه، همچنانکه اينرا نيز نمی دانيم که اگر هم دگرگون شده باشد، او خواستار استفاده از چه روش هايی برای رسيدن به مقصود است و از همه مهم تر هم با در نظر گرفتن اينکه موسوی اينک براستی تنها و در محاصره اوباش خامنه ای است، آنهم با هزار تگنا و روبر حتا با خطر مرگ، رسم شرف و دادگری اين است که اگر حتا از او پشتيبانی هم نمی کنيم، ديگر به هيچ روی وی را تضعيف هم نکنيم تا روشن شود که اوضاع از چه قرار است

در پايان می خواهم اين مهم را نيز گوشزد کنم که ما اصولآ در حال حاظر و در اين مرحله بايد گام به گام و بسيار خردمندانه و هشيارانه پيش رفته و حتا سخن گوييم. چون اين جنبش به نهال کوچک و کم جانی می ماند که کوچکترين تندبادی ـ يعنی هرگونه تندروی ـ و يا فشاری فورآ آنرا از جای برکنده و ريشه ی آنرا خواهد خشکاند

برای مثال کافی است که در تظاهرات بعدی، فقط صد نفر از ميان نيم ميليون تظاهر کننده يکباره شروع به دادن شعار سرنگونی کنند، در اين صورت ترديد نداشته باشيد که رژيم اين جنبش را به خونين ترين شکلی سرکوب خواهد کرد و اين جنين در نطفه خفه شده و همه ی اين جانفشانی ها و اميد ها هم برباد خواهد رفت. اساسآ خامنه ای اوباش که حال ديگر رسمآ و بروشنی سرکرده ی چاقوکشان و باجخوران شهر نو شده است هم اصلآ به دنبال چنين بهانه هايی می گردد که همه را قلع و قمع کند

ترديد نداشته باشيد که نود و نه در صد از مبارزان درون هم مانند ما، خواهان سرنگونی کامل هستند. ليکن آنها فعلآ چاره ای جز دست به عصا راه رفتن ندارند که کار منطقی هم همين است. خامنه ای خونخوار و شيره ای هم به خوبی اينرا می داند. برای همين هم هست که از ترس، ديگر بی پرده پوشی رسمآ قمه کش های خود را به خيابانها فرستاده

پس، شرط خرد اين است که اجازه داده شود از سويی اين نهال نورسته ريشه دار تر و نيرومند تر گردد، از سوی ديگر هم، عناصر جمهوری اسلامی، خود همديگر را بدرند و رژيم شان را پوک تر سازند. اطمينان داشته باشيد که با هر چه سست تر شدن پايه های اين نظم اهريمنی، به خودی خود، سطح مطالبات مردم ما هم در درون بالا تر و بالاتر خواهد رفت و به خواست سرنگونی کامل و بی چون و چرا خواهد رسيد. فعلآ همين. امير سپهر


www.zadgah.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker