مشکل بزرگ خامنه ای: دستبوسی که دست بوساننده شده !و
به نظر می رسد که رژيم ملا ها کاملآ از نفس افتاده باشد، آنهم بوسيله خود و جنگ قدرتی که بی امان در درون آن در جريان است، نه در سايه درايّت و کاردانی اپوزيسيونی که اصلآ در جهان راستين وجود خارجی ندارد
از ديد من آنکس هم که بيش از همه به آتش اين جنگ درونی دامن می زند، محمود احمدی نژاد است. کسی هم که برای اين رژيم می تواند دردسرساز باشد و سرنگونی آنرا سرعت بخشد، اتفاقآ هم همين احمدی نژاد مسخره و ماجراجو می تواند باشد، نه به گفته ی پاره ای، رفسنجانی و قاليباف و حتا منتظری و ديگران
گر چه خود علی خامنه ای هم روضه خوانی بی هويّت و کم مقدار بيش نيست، با اينهمه، بر کشيدن عنصری تا اين اندازه بی ارزش و هرزه درا و عقده ای و بی مسئوليت بنام احمدی نژاد، بوسيله اين ملا، شايد يکی از بزرگترين اشتباهاتی باشد که خامنه ای مرتکب آن شده
زيرا تکيه بر زور و بی شرمی و بد زبانی و تيغه ی تيز چاقوی افراد بی مقداری که چيزی برای باخت ندارند، تکيه دادن بر نوک نيزه ای بسيار تيز و زهرآگين است. بر کشيدن لمپن ها و قمه کش ها برای از ميان برداشتن مخالفان و دشمنان، درست بسان شمشير دو دمی است که پس از قلع و قمع مخالفان، دير يا زود گردن خود ارباب را نيز خواهد زد
در اين مورد حتا در سراسر تاريخ هم يک استثنآء نمی توان نشانی داد. تجربه ی تاريخی نشان می دهد که هر گروه و شخصی که با لمپنيسم آمده، خود نيز سرانجام با لمپنيسم برکنار شده. حال چه به شکل مستقيم و چه در اثر پيدا شدن اربابی دست و دلباز تر برای لمپن ها و پشت کردن آنان به ولی نعمت پيشين خود
چنانچه اين روز ها به سخنان و موضع گيری های احمدی نژاد و مقالات روزنامه ی اطلاعات و جمهوری اسلامی توجه کنيد که بازتاب دهنده ی ديدگاههای علی خامنه ای هستند، خواهيد ديد که چه تضاد ژرفی ميان اين دو ديدگاه وجود دارد
احمدی نژاد فردی بود گمنام و کاملآ بی مقدار که تا برکشيد شدن به مقام رياست جمهوری از سوی خامنه ای، حتا در رديف شخصيّت های درجه سوم جمهوری اسلامی هم به حساب نمی آمد. خامنه ای تصور کرد که اگر عنصر غلامباره و دستبوس و بی اراده ای مانند او را برکشد، همه چيز در زير کنترل خودش خواهد بود. و چون او خود احمد نژاد را از هيچ يک رئيس جمهور می سازد، پس هر زمان هم که دلش خواست خواهد توانست که وی را به راحتی و بی دردسر کنار گذارد
ليکن تجربه به نيکی و بار ها نشان داده افراد کم ظرفيّت و گمنام و بی مقداری که به ناگاه و بدون طی مدارج ترقی به مقامی بالا تر از قد و قواره خود می رسند، برای نگهداری آن مقام، از دست يازيدن به هيچ عمل زشت و جنايت و خيانتی دريغ نمی ورزند
درست است که در درازای سه سال گذشته احمدی نژاد هر آنچه گفته و انجام داده، اجرای بی کم و کاست و بی چون و چرای منويات خامنه ای بوده، ليکن با هر چه نزديک تر شدن نمايش انتخابات رئيس جمهوری، به خوبی حس می شود که ديگر احمدی نژاد آن احمدی نژاد پيشين نيست. يعنی او ديگر نمی خواهد که تنها مجری چشم و گوش بسته ی اوامر ارباب باشد. اين دگرديسی احمدی نژاد البته نه يک رخداد غير قابل پيش بينی، بلکه از تبعات کاملآ طبيعی قدرت است
اين قدرت لعنتی بگونه ای است که درجه ی شيرينی و مزه آن بستگی تام به گذشته، نوع تربيّت، پايگاه اجتماعی و جايگاه اخلاقی اشخاص دارد. بدينسان که به هر اندازه که افراد حقير تر و کوچکتر باشند، به همان نسبت هم طعم قدرت به کامشان شيرين تر و گوارا تر می نشيند. احمدی نژاد اينک کنش و واکنش هايی از خود بروز می دهد که رگه ی رقابت و به چالش کشيدن علی خامنه ای در آن کردار ها، به روشنی آشکار است. حتا در زمينه های مذهبی و به و يژه در نزديکی به امام ته چاه
راستی اين است که اگر احمدی نژاد خود را همان آدم سه سال پيش نمی پندارند، کاملآ هم حق دارد. سه سال پيش از اين، او نه در جهان، بلکه حتا در خود ايران هم اصلآ عنصری ناشناخته و گمنام بود. اينک اما پس از سه سال تکيه بر جای بزرگان زدن (البته جايگاه رياست جمهوری در ايران روضه خوان ها، مايه ننگ است)، از او شخصيتی نامدار در ايران و جهان ساخته که هواپيما و خلبان شخصی دارد، به ديدار مقامات و رهبران ديگر کشور ها می رود، در مجامع بين المللی سخنرانی می کند، به افتخارش سرود نکبتی ای خمينی می نوازند و سان می بيند ... و
گذشته از اينها، او در داخل هم اين سه ساله بيکار ننشسته. وی حتا تبليغ برای خود را بر تر از خدمت رياست جمهوری نشانده. تمام اين سفر های استانی احمدی نژاد برای مطرح ساختن خود بوده، نه انجام وظايف محوله به او به عنوان رياست جمهوری رژيم اسلامی. وی مرتبآ هم در حال دسته و گروه ساختن برای خود بوده. او در اين راستا حتا تا نوه های خاله های ناتنی خويش را هم بکار گرفته و وارد پست های دولتی کرده است
بنابر اين کاملآ طبيعی است که احمدی نژاد حال ديگر آن خانه شاگر پيشين علی خامنه ای نباشد که می پنداشت هميشه همانگونه بله قربان گو و دستبوس وی خواهد ماند. او سه سال پيش که آمد، يک دستبوس بود. ليکن در اين زمان دراز، اينک خود مبدل به فردی شده که هزاران هزار دستبوس سفله و دريوزه دارد. حتا در ميان مثلآ افسران ارشد سپاه پاسداران که سه سال پيش حتا او را به پشيزی هم نمی خريدند
احمدی نژاد حال کارش به جايی رسيده که مدال لياقت و تشويق به سينه ی سپاهيان می زند. اين کار ها را نبايد شوخی پنداشت، به ويژه برای عنصر توسری خور و کوچک و بی مقداری چون احمدی نژاد. بيخود نيست که وی روز به روز بيشتر افسار گسيخته تر و پر رو تر و ديوانه تر می شود
حاصل اينکه، وارسی کيستی و اخلاقی و کردار سه ساله احمدی نژاد به نيکی به ما نشان می دهد که وی نه از دروغگويی شرم دارد، نه ننگ و عار سرش می شود و نه توهين و تحقير می شناسد. اينکه آيا اين ويژگيهای او بر ويژگيهای همسان اربابش خواهد چربيد و عاقبت چه فتنه ای زان ميان بر خواهد خاست، امری است که بايد منتظر بود و ديد
ليکن با شاختی سه ساله از منش و کردار و گفتار و رفتار احمدی نژاد، يک چيز را از هم اکنون بخوبی می توان پيش بينی کرد، اين را که احمدی نژاد پر رو تر و بی شخصيت تر از خود خامنه ای، بدون شک لقمه ی راحتی برای بلعيدن ولی فقيه چاقوکشان و لمپن ها نخواهد بود./ امير سپهر