آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Monday, February 16, 2009

 

تازيان و تتر ها و مغول های ايرانی


زاد گـــاه
امير سپهر


تازيان و تتر ها و مغول های ايرانی

اگر تازيان پيش بينی می کردند که يورش به ايران چه بيچارگی هايی را برای امت عرب ببار خواهد آورد، هرگز دست به چنان حماقت بزرگی نمی زدند... 1
لنين به ياران نزديک خود گفته بود مبادا کمونيسم را به ايران ببريد که ايرانيان اين انديشه سوسياليسم را به... خواهند کشيد !
1



از ايران و از ترک و از تازيان / نژادی پديد آيد اندر ميان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود / سخن‌ها به کردار بازی بود
همه گنج‌ها زير دامن نهند / بميرند و کوشش به دشمن دهند
چنان فاش گردد غم و رنج و شور/ که شادی به هنگام بهرام گور
نه جشن و نه رامش نه کوشش نه کام / همه چاره‌ و تنبل و ساز دام
پدر با پسر کين سيم آورد / خورش کشک و پوشش گليم آورد
زيان کسان از پی سود خويش / بجويند و دين اندر آرند پيش
شود بنده‌ی بی‌هنر شهريار / نژاد و بزرگی نيايد به کار
به گيتی کسی را نماند وفا / روان و زبان‌ها شود پر جفا

بخش نخست، «حقيقت» دروغين ما

ما ايرانيان پيوسته از يورش تازيان و تتر ها (تاتار ها) و مغول ها به ايران، بعنوان ويرانگر ترين فتنه های سراسر تاريخ خودمان ياد می کنيم. آن دو قوم نخست را هم از تبار ترکان آسيای مرکزی دانسته، ايشان را بی تمدن ترين، وحشی ترين و خونريز ترين اقوام و قبيله ها در جهان به حساب می آوريم. همچنان که ما، قوم عرب را بَدو «دور از تمدن»، سوسمار خوار، وحشی و بی فرهنگ بحساب آورده و خود را ملتی بسيار شريف تر و متمدن تر و هوشمند تر و پيشرو تر از همه ی آنها می دانيم. 1

حال بگذريم از اينکه بخش بزرگی از مردم ما، اصلآ فرانسوی ها، آلمان ها، سويسی ها و انگليسی ها را هم داخل آدم نمی دانند، و همچنين آمريکاييان را. زيرا باور دارند که چون آنان فاقد تاريخ بلند و پيشينه ی مدنيّت هستند، پس مردمی بی فرهنگ و وحشی بحساب می آيند. يعنی همين ملت بزرگی را که اينک کشورشان تنها ابرقدرت صنعتی و نظامی و اقتصادی جهان است، 1

جز اين خودشيفتگی ها که آوردم، اساسآ بيشترين ايرانيان، هيچ قبول ندارند که عيب و ايرادی هم در فرهنگ ما وجود دارد. با همين نگرش هم هست که حتا گناه تمامی بی فرهنگی ها، زشت کرداری ها، زشت گفتاری ها و بدسگالی های خود را هم به گردن فرهنگ مهاجمان و بويژه اعراب نابکار می اندازند. بی اينکه اصلا و ابدا خود را مسئول زشتکرداری های خود بدانند. 1

پاره ای که اصلآ در اين زمينه تا آنجا پيش رفته اند که ديگر حتا سرقت بعضی از پناهندگان بسيار سياسی ما از فروشگاههای کشور هايی که به آنان پناهندگی داده اند را هم، به حساب تخريب فرهنگی اعراب می گذارند! همچنين زن آزاری ها و دروغگويی ها و ميهن فروشی های خود را. 1

بهر روی، حال غربيان پيشرو را به کناری می نهيم که اصولآ مقايسه ی ايرانی آبروباخته ی کنونی با اروپايی و آمريکايی، بيشتر به خويشتن را مسخره کردن شبيه است تا مقايسه، و در اينجا فقط اندک نگاهی می کنيم به اوضاع همان دو قوم. يعنی آن اقوام از ديد ما وحشی که ما تمامی کثافتکاری های کنونی خودمان را به حساب آنان واريز می کنيم. 1

يعنی می خواهيم ببينيم که اينک آن دو قوم بزعم ما، ناکس نابکار که ما را بی فرهنگ و دزد و حيز و بی آبرو و زن آزار و خائن و لاابالی ... ساختند، خود چگونه هستند، و ما ملت نازنين و متمدن ايران در چه جايگاه حيثيتی در اين جهان و کدامين بزنگاه تاريخی ايستاده ايم. 1

باری، شايد کسانی ندانند که چون در کشور مغولستان هم هر چهار سال يک بار، انتخابات پارلمانی انجام می شود، انتخابات آنها دقيقآ با نمايش های انتخاباتی جمهوری روضه خوان ها در ايران همزمان گشته «آيا اين همزمانی (طنز تاريخ است يا يک کشيده ی محکم به گوش ما ايرانيان خودشيفته) را، ديگر خودتان بايد تعبير کنيد!». 1

در مورد مغولستان و مغولان، از آنجا که من هم مانند بسياری از هم ميهنان، رخداد های سياسی در ديگر کشور ها را هم پيگيری می کنم، در رسانه های چندی خواندم که مغولستان، پس از چند کشور در شرق دور، يکی از آزاد ترين سيستم های انتخاباتی را در آسيا دارا است. در مورد دولت و ملت مغول هم شما هرگز در جايی نديده و نخوانده و نشنيده ايد که دولت مغولستان که سهل است، حتا يک شهروند مغول هم در نقطه ای از اين جهان، کاری بسيار زشت، جنايتی تکاندهنده و يا حتا سرقتی چشم گير کرده باشد که قابل درج و نقل در رسانه های بين المللی باشد. 1

با توجه به اينکه ما در اين سوئد هم مغولهای بسياری را داريم که برای کار به اين کشور می آيند، من خود از آنان بار ها شنيده ام که از سيستم سياسی کشور خود راضی هستند. تنها مشکل آنان از ديد خودشان، جمعيّت زياد، نداشتن معادن، عقبماندگی ابزار کشاورزی، فقدان صنعت پايه ای و اقتصاد بی رونق است که مغولان همه آنها را هم از ميراث های شوم سيستم کمونيستی می دانند. با توجه به اينکه اکثر ايشان در همين سوئد هم مردمی بسيار سخت کوش و کم توقع هستند، خود بسيار به آينده کشورشان اميدوار هستند. 1

و اما در مورد اعراب هم همين اندازه بنويسم که در حال حاضر حتا يک کشور عربی هم در جهان وجود ندارد که در آنجا حکم سنگسار وجود داشته باشد. هيچ کشور عربی هم ديگر آنچنان رژيم پست و پسمانده ای ندارد که حتا پوشيدن پيراهن آستين کوتاه و لباس رنگ روشن را هم قدغن کند، آنهم حتا برای مردان. 1

بيشترين اعراب در اين هزار و چهار صد ساله، بويژه در اين دهه های آخری، خود بگونه ای متحول شده اند که اينک حتا سعودی زادگاه خود محمد هم، در حال پوست اندازی کامل است. پادشاه کنونی آن کشور چون ديگر از جنس آن فسيل های تاريخی نيست، آن اندازه از قانون قصاص خجالت می کشد که چندی است دستور داده که نه ديگر کسی را به آسانی به قصاص محکوم کنند، نه ديگر مجرمی بايد بقول خودشان، در ملاء عام قصاص شود و نه اصلآ بايد خبر آن سالی چند قصاص، در جايی درج شود که مايه ی شرمساری عربستان شود. 1

تعداد زندانيان کشور سعودی هم به نسبت جمعيت، حتا يک پنجاهم کشور ما نيست.همچنان که هيچ کشور عربی و حتا غير عرب و مسيحی، بودايی، يهودی و هندو هم باز به نسبت جمعيّت خود، نه يک پنجاهم ما فاحشه دارند، نه به همين نسبت معتاد و نه اصلآ صنعتی بنام کليه فروشی! حال کشور های عربی که اصلآ محل شب زنده داری و عيش و عشرت هستند بجای خود، اکنون حتا در بسياری از هتلهای خود کشور سعودی هم ديگر مشروب الکلی سرو می شود. خانمها هم حق دارند که بی حجاب و حتا با پوششی بسيار باز در بار ها و رستوران ها و ديسکوتک ها ظاهر شوند. 1

آنان که پادشاه سعودی را می شناسند، همگی بر اين باورند که او آن اندازه روشن انديش است که اگر از نفوذ کلام ملا ها در ميان مردم پسمانده ی کشورش هراسی نداشت، چنانچه از پيوستن مردم به تروريست ها و به خطر افتادن پايه های تخت سلطنت اش نمی ترسيد، بی ترديد فورآ تمامی اين قوانين جاهلانه ی اسلامی را از ميان برمی داشت و جامعه ی سعودی را زير و زبر می کرد. 1

سوريه هم که تنها کشور مسلمان عرب حامی تروريست ها است، از نظر مدنيت و آزادی های اجتماعی، اصلآ قابل مقايسه با جمهوری روضه خوان ها نيست. زيرا که دمشق، اصولآ هميشه يکی از شاد ترين و آزاد ترين شهر های خاورميانه بوده و هست. تنها هدف سوريه از پيشتيبانی از تروريست های اسلامی، استفاده از آن جانيان در باج خواهی های سياسی است نه اينکه انگيزه ای مذهبی و يا حتا قومی در اين کار داشته باشد. حکومت لائيک آن کشور، اصلآ از دوران خود حافظ اسد، پدر حاکم کنونی آن کشور از انديشه ی مذهبی و پان عربيسم ناصری جدا شد. 1

پس در ميان تمامی کشور های اسلامی غيرعرب و معرب و حتا عرب و از همه مسلمان تر، تنها و يگانه کشوری که وحشی ترين و بی تمدن ترين حکومت را در جهان داراست، جمهوری روضه خوان های ايرانی است. نه تنها اين، که اين حکومت خود«غيرعرب و رافضی»، اينک با اجير کردن مشتی ياغی و تروريست عرب، اصلآ خود کشور های عرب مسلمان را هم به ستوه آورده. 1

چه در لبنان با اجير کردن تروريست های امل و حزب الله و ميشل عون مسيحی، چه با خريد جنايتکاران مزدور حماس و جهاد اسلامی در سرزمين های فلسطينی و چه در عراق با اجير کردن حکيم و لشگر بدر، مقتدا صدر و سپاه مهدی و انواع و اقسام آخوند، آخوند بچه، دسته و فرقه های کوچک سنی و شيعه و حتا با کمک مستقيم به القاعده ی وهابی. نه تنها اين، حکومت روضه خوان ها حتا افغانستان نيمه ايرانی را هم با کمک به القاعده و با اجير کردن گلبدين حکمتيار و اسماعيل خان (والی هرات)... بيچاره کرده. 1

اينک هم که حکومت امام زمانی روضه خوان های ايرانی، تنها حکومت در جهان است که به تمامی تروريست های عربی که در کشور های خود تحت پيگرد قانونی هستند، پول و اسلحه و همه گونه امکانات می دهد. بگونه ای که اينک، ايران به بهشتی امن و پر از آسايش و برکت برای خطرناک ترين تبهکاران و جانيان جهان بدل گشته. 1

اين سخن را هم در دل خود زندانی نمی کنم که به باور من اگر محمد و ابوبکر و عمر و علی و سرداران اسلام، پيش بينی می کردند که يورش به ايران، با ضرب شمشير ايرانيان را مسلمان ساختن و ايران را فتح کردن، در هزار و چهارصد سال بعد، چه دردسر ها و بيچارگی هايی را برای امت عرب ببار خواهد آورد، شک نکنيد که آنان هرگز دست به چنان حماقت بزرگی نمی زدند. 1

اين نيز بيافزايم که در گفتگوی تلفنی که چند شب پيش با جناب حکيمی ـ واپسين سفير شاهنشاه آريامهر در نروژ ـ داشتم، از آن بزرگوار فرهيخته شنيدم که در جايی خوانده است که لنين به ياران نزديک خود گفته بود، «مبادا کمونيسم را به ايران ببريد که به محض اينکه پای اين انديشه به ايران برسد، ايرانيان، کل انديشه سوسياليسم را به... خواهند کشيد»! 1

باری، آنچه آوردم البته بيشتر برايند عملکرد جمهوری اسلامی بود. يعنی از تبعات طبيعی ماجراجويی ها و بی فرهنگی های رژيمی که در دست طايفه ای طفيلی و بی سر و پا است، و مشتی لمپن دزد و چاقوکش که کارگذاران و لشگريان و سپاهيان آن دريوزگان هستند. يعنی هيئت حاکمه ای در مجموع ضد ايرانی و دزد که با مسئوليت ناشناسی و عدم دلبستگی به ايران، نام کشور و ملت ما را اينگونه در جهان به پلشتی و ننگ آلوده و ما را در جهان سکه ی يک پول کرده است. 1

ليکن همه ی اينها، تنها نيمی از حقيقت ما بود. آنهم نيم کوچک تر و کم ارزش تر آن. چرا که حقيقت يک ملت در فرهنگ و مبانی اخلاقی و مسئوليت پذيری و شرافت ملی آن ملت است. بيشتر هم در کردار و مسئوليت پذيری نخبگان هر ملت. نه در رفتار و کردار فلان روستايی بيسواد در سمنان و يا بهمان سقط فروش بيچاره مکتب نديده در دامغان که نه تريبون و ميکروفون و قلمی دارند و نه اگر اينها را داشته باشند اصلآ می توانند به رشد فرهنگی جامعه ی خود ياری رسانند. 1

مال باختگان پست تر از دزدان

اين پاره را با نوشتن اين راستی آغاز می کنم که وارون درک و گفته ی مثلآ روشنفکران ما، اساسآ حکومت، خود معلول و برايند آن ويژگی ها و فراز و فرود ها است که آوردم نه علت و يا حتا سبب اصلی ويرانی آنها. ولو حکومت های فاشيستی و ضد مردمی. همان ويژگی ها و فراز و نشيب های سياسی اقثصادی و حتا حيثيتی که وارون پندار نخبگان ما، مسئوليت پيشرفت و پسماندگی آنها، تمامآ با صاحبان قلم و انديشه وران يا بقول مردم ما، با روشنفکران جامعه است و در گرو آگاهی يا نادانی اين قشر. 1

برای اينکه درستی اين ادعا را نشان دهم، به يک استدلال مثلآ نخبگان خودمان اشاره می کنم. دليلی که اين بزرگ انديشمندان ما آنرا علت تمامی اين فلاکت های سی ساله به ما قالب می کنند. يعنی اين دليل که گويا آن انقلاب شکوهمند به سرقت رفته باشد، ورنه کشور ما امروز بهشت برين می شد. 1

گرفتم که اصلآ آن انقلاب، برحق، شکوهمند، بسيار بجا و برای دموکراسی بوده. تنها هم در اثر يک حادثه ی ناگوار و يا غفلتی به سرقت رفته. بسيار خوب، حال نبايد از خود بپرسيم که حاصل سی سال کوشش اين بزرگ انديشمندان ما برای جبران آن حادثه و يا غفلت به سرقت رفتن انقلاب چه بوده؟

اصلآ گيريم که همان سارقين انقلاب، هم امروز از کرده ی خود نادم و پشيمان گشته و خواستند که حکومت را به صاحبان اصلی آن انقلاب شکوهمند بسپارند. به دور از گنده گويی و عالم شعار و در دنيای راستين، آيا شما حتا پس از سی سال هم اينک فردی، گروهی، دسته ای، فراکسيونی، محفلی، حزبی، جمعيتی، صنفی، سنديکايی، شرکتی و کمپانی ای را سراغ داريد که بتواند ادعا کند که برنامه ای برای اداره ی کشور دارد و می تواند ايران را حتا پنج درصد بهتر از همين سفلگان و راهزنان و متجاوزان اداره کند؟

اگر سراغ داريد، لطفآ به من نادان هم آگاهی دهيد که نام آن چيست و آن فرد يا افراد بسيار آگاه و محترم، در کدامين نشانی مسکن و مأوا دارند که من نيز از نادانی بدر آيم. اما ترديد ندارم که هيچ کس چنين فرد و گروه و سازمانی را سراغ ندارد. 1

چرا که اگر چنين فرد و دسته و تشکيلاتی در کار بود که ما دستکم ديگر پس از سی سال می دانستيم که چه خاکی بايد بر سر خود ريزيم. پس، می بينيم که گير کار ما در بزير کشيدن اين نظام در جای دگر و درد تاکنون بی درمان ما، از ميکربهای ديگری است. و اين، همان موضوعی است که نويسنده در بخش دوم اين نوشته آن را پی خواهم گرفت. امير سپهر


www.zadgah.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker