يک پارچه ايران پاکيزه از کثافات روشنفکری چپ و «ملا فکل ايسم» ايرانی
جگر، سه پاره دارم از جدايی
نغمه ای روحنواز از تاجيکستان، پارچه ای از جگر پاره پاره شده ی مام ميهن که اگر آن انقلاب روشنفکری و چپ اهريمنی اسلامی در ايران شکل نمی گرفت، پس از فروپاشی کمونيسم، بدون شک به پيکر ايران می پيوست و امروز ديگر استانی از ميهن ما بود. همچنانکه سرزمين آران«جمهوری آذربايجان» بی ترديد به آغوش مام ميهن باز می گشت، و ای بسا ازبکستان که هنوز هم روح ايران تاريخی و بزرگ برفراز سمرقند و بخارای آن در پرواز است و همه جای آن هم بوی خوش ايران شاهنشاهی را می دهد. 1
با اينهمه باز سپاس پروردگار را که تاجيکستان مانند خود ايران اينهمه جک و جانور و ديو و دد نداشت که به سرنوشت سياه مادر خود ايران گرفتار آيد. تاجيک ها گر چه سرزمين شان فقير ترين در آسيای ميانه، اما شاد ترين آنها است. ترديد نکنيد که اگر آنان هم ميکرب هايی چون احمد شاملو و رضا براهنی و حاج سيد جوادی و مسعود بهنود و نوری زاده و خانبابا تهرانی و مسعود رجوی و فرخ نگهدار و ابراهيم يزدی و سنجابی و سحابی و ديوستانی چون جبهه ی ملی داشتند، امروزه سرنوشتی بهتر از ما نداشتند. 1
اگر هنوز هم از تلويزيون آن کشور نغمه های خوش ايرانی و سرود های گاتها گوش و دل و جان آدمی را نوازش می دهد، به دليل دور بودن آنان از کثافات روشنفکری و کمونيسم ايرانی سبک توده ای شاملويی و خطرناک تر و ويرانگر تر از همه ی آنها هم، نداشتن«آخوند فکل ايسم» ايرانی است. 1
يعنی نداشتن آخوند های شرابخواره و بی ريش و فکل دار که وارون آخوند های عبا و عمامه دار، در رخت و ريختی مدرن و با کمک گيری از مفاهيم فلسفه ی مدرن، پاسدار خردسوز ترين و جنايتکارانه ترين و ضد ايرانی ترين ايدئولژی تاريخ هستند. واژه ی مرکب«آخوند ها» مبادا که شما را تنها بياد عمامه داران و نعلين پوشان اندازد. آن دسته از آخوند ها، بگونه ای روشن و رسمی دشمنان فرهنگ و تاريخ و ناسيوناليسم ايرانی هستند، مبارزه ی با آنان هم آسان است. 1
خطرناک ترين آخوند ها، آخوند های التقاطی هستند. يعنی آنان که در ظاهر اصلآ آخوند نيستند اما در درون، تک تک سلولهای بدنشان آخوند است. همانانی که هم خود را سيد می خوانند«تخم و ترکه ی اصلی ترين دشمنان ايران و متجاوزان به نواميس ايرانيان» و هم ناسيوناليست ايرانی، هم خود را مسلمان می خوانند و هم دوستدار زرتشت پاک. 1
شيادانی که هم تيمسار نشاط و تيمسار جهانبانی و دکتر عاملی تهرانی... قربانيان اسلاميون پست و ضد ايرانی را می ستايند و هم مسئولان خون پاک آنان را، بسان ضد ايرانيانی چون مطهری و قطب زاده و چمران گوربگور شده را. آنان که هم طرفدار مشی دکتر بختيار هستند و هم دوستدار شيخ مهدی بازرگان که او را به خمينی اهريمن و ضحاک فروخت ... 1
بنا بر اين، پروای اصلی بايد از آخوند هايی باشد که رخت دوست بر تن کرده و سخنانی دوستانه و ناسيوناليستی بر زبان می آورند، نه آخوند های رسمی و عمامه ای که خود آشکارا خويشتن را دشمن تاريخ و فرهنگ و تمدن ايران و ناسيوناليسم ايرانی و کوروش و داريوش می خوانند. نام اين آخوند های التقاطی هم همان«ملی مذهبی» است. ولو اينکه خود آنرا مپذيرند. 1
اين نيز بدانيد که جبهه ی ملی به مراتب خطرناک تر از حوزه ی علميه، يزدی و نوری زاده و صادق زيبا کلام و سحابی هم دهها بار خطرناک تر از مصباح و پورمحمدی و خاتمی و خامنه ای هستند. ايرانيّت و اسلاميّت، بسان آب و روغن است که هرگز مخلوط شدنی نيستند. اسلام نه يک آيين خداپرستی و شيوه ی ستايش آفريدگار، بلکه يک هويّت است. از اينروی هم، هر کسی که خود را مسلمان بخواند، جزيی از امت اسلام است نه ملت ايران. همچنان که هر آنکس که خود را مارکسيست بخواند ديگر هرگز نمی تواند ميهن پرست باشد! امير سپهر. 1