آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Monday, September 22, 2008

 

گام نخست، پشت کردن به انجمن اسبان عصاری است





زاد گـــاه
امير سپهر



گام نخست، پشت کردن به انجمن اسبان عصاری است

در بخش پيشين اين متن نوشتم که سبب تمامی انحراف های بزرگ تاريخی گذشته ما ـ که تمامی پريشانحالی های کنونی ما برآيند طبيعی همان انحراف ها است ـ ناآگاهی و عدم درک مسئوليت عناصر سياسی و ارباب رسانه ای و منگل های«روشنفکران» ما است. يعنی کسانی که شمار آنها حتی به يک هزارم کل جمعيت ايران هم نمی رسد، نه مردم عادی. 1

زيرا همانگونه که در همان نوشته آوردم، امروزه حتا بزرگترين دموکراسی های جهان هم در نهايت به وسيله ی چند هزار نخبه ی سياسی و رسانه ای و روشنفکری راهبری می شوند نه به وسيله ی مردم عادی آن کشور ها. از اينروی هم چنانچه همان گروه کوچک، اندک نادانی و مسئوليت ناشناسی به خرج دهند، بدون شک کشور های آنان هم به حال و روز ايران خواهد افتاد. 1

پس، از همين کوتاه فعلآ اين نتيجه را بگيريم که، مادام که سياسی های ما اينگونه نادان و دگم هستند، تا زمانی که جامعه ی رسانه ای و روشنفکری ما اينگونه از مرحله پرت و خودخواه و مسئوليت نشناس هستند، شک نکنيم که ايران حتا به دست عناصری مسخره تر و سفله تر از خامنه ای و احمدی نژاد هم خواهد افتاد، چه رسد به اينکه ما به آزادی ايران و دموکراسی هم دست پيدا کنيم. 1

بنا بر اين، بی اينکه قصد بی ادبی به کسی را داشته باشم، بدون هيچ خود سانسوری، و بی هيچ ترسی از متهم شدن به نعل وارونه زدن و هر تهمت دگری، در اينجا فاش می نويسم که هر کسی که جز اين بگويد و بنويسد، يا يک شياد است که قصد فريب مردم را دارد، و يا يک نادان کامل که اصلآ خود نيز نمی داند که از چه سخن می گويد. 1

بدين دليل روشن نادان است که او اساسآ از مکانيزم سياست هيچ آگاهی ندارد. فردی که از رابطه ی بی چون چرا و مستقيم سرنوشت هر ملتی با ميزان آگاهی و مسئوليت شناسی نخبگان آن ملت بی خبر باشد، آن اندازه در زمينه سياست جاهل و پسمانده است که پنداری هنوز هم از گردش زمين به دور خورشيد آگاهی ندار. اين استدلال که افرادی چون بهرام مشيری تنها يک نفر را آورنده و يا پايمال کننده ی دموکراسی می پندارند، نشان از جهل مطلق آنان به مقوله ی سياست است. 1

خاک بر سر ملت آن کشوری باد که در آن، تنها يک نفر می تواند دموکراسی بياورد و يا آنرا از ميان بردارد. و خاک بيشتر بر سر آن ملتی باشد که روشنفکرانش افرادی از مرحله پرت و کينه توز و مسئوليّت نشناس چون بهرام مشيری ها و حاج سيد جوادی ها و صحابی ها و خانبابا تهرانی ها باشند. کسانی که حاضر هستند ايران و ملت آن و همه چيز ميهن خود را فدای جزم انديشی ها و کينه شتری های خود سازند. چنانکه خاک بر سرمان هم شده است ! 1

با اين توضيح، تمامی آن مباحث سی ساله گذشته بر سر رهايی ايران و دستيابی به آزادی، فدراليسم، سکولاريسم، جمهوری خواهی، آيين پادشاهی خواستن و تقسيم نقل و نبات در فردای ايران، حرف مفت بوده است، و بد تر از آن، هدر دادن زمان و انرژی. همچنانکه تمامی اين هياهو ها و نشست ها، کنفرانس ها، سخنرانی ها و گنده گويی های چند سال اخير، همه و همه کار های نمايشی، برای عقده گشايی و مطلقآ برای هيچ و پوچ است. 1

مثلآ همين امروز بيشترين رسانه های فارسی زبان خارج از کشور خبر برپايی (کنفرانس حقوق بشر و جدایی دین و دولت در ایران) را انتشار داده اند. این کنفرانس که از سوی مثلآ جمهوری‌خواهان دمکرات و لاییک ایران ( در اصل و در عرصه ی عمل جمهوری اسلامی خواهان) سازماندهی شده، قرار است در ظرف چند روز آتی در بروکسل بلژيک برگزار شود. 1

شگفت انگيز است که اينها اصلآ متوجه نيستند که هر چه بيشتر از اين مسخره بازی ها در بياورند، بيشتر بی آبرو تر خواهند شد. آخر وقتی اصلآ اپوزيسيونی در کار نيست که بتوان اميد داشت که دستکم در پنجاه ـ شصت سال آتی کشوری در دست خواهد بود، اين دلقک بازی ها برای چيست! حقوق بشر و جدايی دين و دولت برای کجا؟ نکند ايران ديگری هم وجود دارد و ما از وجود آن بی خبريم! و اين ابر انديشمندان می خواهند در آن ايران دوم اين طرح های درخشان تر از لعل بدخشان را پياده کنند؟! 1

آنوقت می گويند چرا فردی سفله و مسخره چون احمدی نژاد رئيس جمهور ايران است! شما را به راستی سوگند آيا اينها دلقک تر از احمدی نژاد نيستند؟ احمدی نژاد اگر سخنانی ياوه هم که بر زبان می آورد، در جهان راستی بالاخره رئيس قوه ی مجريه يک کشور نگونبخت گرفتار کفن دزدان و روضه خوان ها است. هر چه باشد آن دلقک کابينه ای دارد، پول دارد و در اندازه خود هم قدرتی. 1

اما اينان ديگر چه می گويند که اسب نخريده سی سال است که بر سر اندازه ی آخور آن، بر سر و کله ی هم می کوبند، و اصلآ بدون اينکه پروانه ی ورود به خانه ی کدخدای را داشته باشند، با بی آزرمی هر يک، جاروبی هم به دم بسته اند. 1

ای داد بيداد که از کجای اين درد بی درمان بنويسم که به قول عاليجناب مولانا « اين سخن پايان ندارد ای عمو!» و آنچه آوردم به قول بزرگ انديشمند ديگر ما، يعنی سعدی فرزانه تازه،« اندوه دل نگفتم، الا يك از هزاران» 1

نگارنده البته می دانم که بيان اين راستی ها بسياری از آدمهای تهی مغز اما خود بزرگ انگار را خشمگين خواهد ساخت. آنانی را که عمری است با همين گنده گويی های ميان تهی و نمايش های جفنگ و خنک دلخوشند. لابد هم مانند هميشه مرا به خود شيفتگی و بی ادبی و خود بزرگ بينی متهم خواهند ساخت. اما چه باک برای منی که هميشه گوسفند سياه اين گله بوده ام! 1

مطالبی که من می نويسم اصلآ برای آنان نيست که خشم و مهرشان برايم اهميتی داشته باشد. آن گروه صد ـ صد و پنجاه نفر بيشتر نيستند که فقط برای خودشان می نويسند، مناظره ی قلمی شان هم تنها در ميان خودشان است. مردم هم پشيزی برايشان ارزش و اعتبار قائل نيستند. 1

ضمن اينکه اصلآ آن مردم گرفتار، زبان اين مبتذل انديشان خوشنويس و خوشگو را نمی فهمند. همچنان که اينان هم از زبان آن مردم هيچ سر در نمی آورند. کار هاشان هم فقط برای کسب شهرت در ميان گروه کوچک خودشان است. من برای آنانی می نويسم که هنوز روشنفکر نشده اند تا ابله و يا ضد ايرانی شوند! 1

نگارنده وقتی در سال پنجاه و هفت هم که به چند تنی از اين بزرگ روشنفکر های آشنا می گفتم مگر شما عقل و شعور نداريد که در پی يک ملای مسخره و بيسواد و زبان نفهم افتاده ايد و کشور را به آتش می کشيد؟! به خود بزرگ بينی و بی تربيتی متهم می شدم. 1

به من می گفتند : « يعنی تو ميگويی اينهمه دکتر مهندس و استاد دانشگاه و روشنفکر و مارکسيست آگاه و اين ميليون ها تظاهرات کننده ی انقلابی طرفدار افکار علی شريعتی و پيرو امام خمينی فيلسوف و ضد امپرياليست همگی خر هستند و فقط تو ميفهمی؟!» وقتی پاسخ می دادم : « ای هزار آفرين بر هر چه خر شير پاک خورده است؟!»، با نفرت همگان مواجه می گشتم. 1

در جريان پروژه بازگرداندن(و سپس کشتن) روشنفکران به ايران رفسنجانی، اصلاحات بازی، ولتر ساختن از سعيد حجاريان خميرگير نانوايی تافتانی محله ی نازی آباد، دوبار خاتمی چی گری، پيامبر سازی از اکبر گنجی پاسدار و طرح رفراندوم ناصر زرافشان توده ای و شيخ محمد ملکی و سازگارا... هم که دکتر نوری زاده ی (نخود هر آش) معرکه گردان اصلی تمامی آن مسخره بازی ها و هجويات شرم آور بود، همينطور. در آن چند مورد هم به قول خودشان من يک « آدم صد در صدی بی چاک دهان» بيش نبودم و آنان روشنفکران بزرگ و انديشمند! 1

حاصل سخن اينکه ما با اين از مرحله پرت های دلقک تر و مسئوليت نشناس تر از عناصر رژيم جمهوری اسلامی که نام روشنفکر و سياسی را هم با خود به يدک می کشند، تا صد سال ديگر هم به جايی نخواهيم رسيد. زيرا همانگونه که آوردم، اينان هم همگی چون احمدی نژاد و خامنه ای و جنتی هستند. ليکن با محکوم ساختن صرف اين شهرت طلبان هپروتی به نادانی و بدون داشتن گروهی سياسی هم که هرگز نمی توان کاری کرد. 1

پس، تنها داروی درمان درد های جانکاه ما پشت کردن به انجمن اين اسب های عصاری و ساختن گروهی از چهره هايی تازه و گمنام است، از کسانی که اينان با باند بازی و مونوپل رسانه ای، هرگز بديشان مجال چهره نمودن نداده اند. از هم ميهنانی ساده و ميهن خواه و مردم دوست راستين که نه به اندازه ی اينان عاری از خرد و از مرحله پرت باشند و نه اينهمه ادعای روشنفکری و فرهيختگی و رهبريت داشته باشند. 1

اينکه چه کسانی را می توان جايگزين اين گروه کوچک ساخت که با باند بازی و شهرت طلبی و حسودی و بی مسئوليتی ايران و ايرانی را به اين روز سياه نشانده اند، و چگونه بايد اين گروه را ساخت، مسائلی است که در نوشته های بعدی بدانها خواهم پرداخت.همين. امير سپهر


www.zadgah.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker