با پوزش اما فاش ـ ايران امروز در دست مشتی بی حيثيّت ديوس و بی خانواده و فاحشه خانه دار است...از اينروی هم هست که جمهوری اسلامی، امتی از فواحش و ديوس های خانم بيار و پاپتی ها و گرسنگان و عقبمانده ها و بنگی ها و بی اراده ها می خواهد نه يک ملت سرفراز...1
رفرم و اصلاح در عرف سياسی، يعنی بازنگری در شيوه های اعمال حاکميت از سوی دولت و يا حکومت. بدين شکل که چنانچه موانعی بر سر راه اجرای درست قانون اساسی يا مفادی از آن وجود داشته باشد، برداشتن آن سد ها و هموار ساختن راه برای اجرای کامل قانون اساسی يا آن مواد تعطيل شده. 1
يازده سال پيش از اين که حکومت ملا ها به دنبال رای دادگاه ميکونوس و ديگر تحولات جهانی در انزوا و سراشيبی سقوط قرار گرفته بود، مشتی حقه باز و شياد با برنامه ای از پيش تدوين شده برای نجات رژيم، رايت اصلاحات برافراشته و مدعی اصلاح حکومت اسلامی شدند. عده ای منگل روشنفکر نام هم که همچنان دل در گرو ملا ها دارند، فورآ دل و دين از کف داده و عاشق سيد محمد خاتمی و اصلاحاتی که وی وعده می داد شدند. 1
سرانجام کار را هم ديديم که چگونه سيد محمد خاتمی رهبر اصلاحات، پس از هشت سال که دولت و مجلس را در اختيار داشت، پس از دو دوره رياست بر قوه ی مجريه، دست احمدی نژاد دلقک و فحاش و مسخره را گرفت و او را به کاخ رياست جمهوری آورد. 1
بسياری که پس از سی سال هنوز هم گوهر اين حکومت را نشناخته اند، تمامی آن رخداد های اين يازده ساله و برآمدن احمدی نژاد را به شکست اصلاحات تعبير می کنند. ليکن راستی اين است که آن اصلاحات نه تنها شکست نخورد، بلکه با توفيق زياد هم به بار هم نشست. آنان که اصلاحات را شکست خورده می پندارند، از ظن خود يار آن اصلاحات شدند. به ديگر سخن درک منگل های ما از واژه ی اصلاحات، درکی متعارف از اين واژه بود نه درکی از زاويه ی ديد حکومتگران و اسلاميون. زيرا رژيم اسلامی ملا ها که يک رژيم متعارف و عادی بسان ديگر حکومت ها نيست که واژگان سياسی آنهم معانی متعارف بسان ديگر نظام ها داشته باشد. 1
برای مثال واژه ی مرکب «اصولگرايان» در تمامی فرهنگ ها به کسانی با فرهنگ و شرف و شعور اطلاق می شود که سخت به پرنسيپ های اخلاقی پايبند باشند. به افرادی شريف و پاکدامن که حاضر نباشند به هيچ بهايی و تحت هيچ شرايطی، ارزشهای والای انسانی و شرافت و اخلاق و دادگری و آزادگی را به زير پای نهند. 1
در حاليکه اصولگرا در قاموس جمهوری روضه خوانها، يعنی فردی فاقد شرف، بی حيثيت، دروغگو، بی وجدان، متجاوز و ضد فرهنگ. يعنی عنصری پليد و لمپن و ضد اخلاق و دزد و متقلب و سربر، که برای نگهداری از حکومت جمهوری اسلامی، حاضر است بر هر ارزش انسانی و اخلاقی آب دهان اندازد. کسی که برای تآمين منافع خود حتا حاضر است که ناموس خود را هم بفروشد چه رسد به ميهن و مردم خود. 1
مسخره اما بسيار درد آور است که منگل های ما (مثلآ روشنفکران ما) هم بسان خود سربر ها، اين لمپن ترين و بی پدر و مادر ترين عناصر رژيم اسلامی را اصولگرايان می نامند. هم چنين اهالی رسانه های مثلآ اپوزيسيونی که خود را پيشگامان گسترش فرهنگ ايران هم می پندارند. پس، شگفت انگيز نيست که پای خر لنگ اين اپوزيسيون پخمه و بی لياقت، سی سال است که در گل مانده. وقتی فرهنگ اپوزيسيونی تا اين اندازه نازل باشد که فرهنگ ضد سياسی مشتی لمپن و بی سواد بر آن غالب گردد، چه جای شگفتی که ايران سی سال در دست مشتی اوباش بی سواد و چاقوکش بماند که کوچکترين کفايتی برای اداره ی يک حکومت ندارند. 1
بنا بر اين معنای اصلاحات برای ملا ها و شخص سيد محمد خاتمی، اساسآ آنی نبود که منگل های ما می پنداشتند. اصلاحات مورد نظر خاتمی، اصلاح چهره ی خوفناک رژيم در جهان در آن مقطع تاريخی بود که جمهوری اسلامی بيش از هر زمانی در دنيا بی آبرو شده بود. که وی اين بزک کاری و اصلاح چهره ی اين عجوزه ی نفرت انگيز در نزد جهانيان را هم با موفقيّت تمام به انجام رسانيد. تاکتيک اصلاحاتی او هم سخنانی بی محتوا اما قشنگ بر زبان آوردن بود، براه انداختن مهملی به نام گفتگوی تمدنها، لبخند زدن بر جهانيان و فريب افکار عمومی دنيا. 1
کسی که خيال می کرد مراد خاتمی از اصلاحات مثلآ دموکراتيزه کردن رژيم، برگزار کردن انتخابات آزاد، احترام به رای و خواست مردم است، اصلآ بايد از سر کوچه ی شعور هم يک بار رد نشده باشد. ملا اگر به رای مردم گردن نهد که ديگر لباس ملايی بر تن نمی کند. چنانکه اگر حکومتی هم اين اصول را بپذيرد ديگر اصلآ يک حکومت تئوکراتيک «مذهبی» نيست. 1
اصولآ تنها و بزرگترين وجه تمايز يک نظام دموکراتيک از يک حکومت تئوکراتيک اين است که نظام دموکراتيک مشروعيت خود را مرهون خواست و رای مردم است، اما حکومت تئوکراتيک، نه تنها نيازی به رای مردم ندارد، بلکه رسالتش اصلآ بر سر مردم کوفتن و تنبيه آنان و ديندار کردن ايشان است. او خود را نماينده خداوند بر روی زمين می داند. مشروعيت خود را هم از آسمان و خدا می گيرد نه مردم. 1
همه هم بايد از فرامينش اطاعت کنند. ورنه کافرند و حکومت حق دارد حتا خون ايشان را هم بر زمين ريزد. همچنانکه ملا هم بدين سبب ملا شده که مروج و پاسدار قوانين به قول خودش "آسمانی و الهی" باشد. بنا بر اين خاتمی اصلآ تقصيری نداشت. کج فهمی از منگل های ما بود و همچنان هم هست که هنوز هم گوهر اين رژيم و منشأ مشروعيت جمهوری اسلامی و رسالت اصلی ملا را نشناحته اند، نه از حکومتيان و اسلام پناهان. 1
احمدی نژاد، رهبر راستين اصلاحات اگر مراد از «اصلاحات» اجرای درست و تام و تمام اصول بنيادين حکومت و قانون اساسی آن باشد که در عرف سياسی نيز چنين معنايی دارد، در اين صورت اخلاقآ بايد پذيرفت که دولت احمدی نژاد يک دولت اصلاحات راستين است. خود وی هم، رهبر راستين پروسه ی يک اصلاحات بزرگ و اسلامی کردن کامل حکومت روضه خوان ها در ايران. 1
از اينروی هم هست که علی خامنه ای در آخرين سخنرانی خود در (بيست و سوم اوت دوهزار و هشت ميلادی) با حمايت از احمدی نژاد و دولت او می گويد که: «این دولت، در تعاملات جهانی وفاداری به گفتمان انقلاب را افتخار خود می داند و روند بسیار خطرناک غربزدگی و گرایشهای سکولاریستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مدیریتی کشور بود، سد کرده است». 1
خامنه ای کاملآ درست می گويد، زيرا که دولت احمدی نژاد، اسلامی ترين دولت اين سی ساله ی حيات رژيم روضه خوان ها در ايران اشغالی است. با سرعت و به شکلی ريشه ای هم در حال اصلاح رژيم و اسلامی کردن آن است. برای مثال اگر امروز مأموران و کماشتگان حکومتی در دانشگاهها به دختران دست درازی می کنند، اين امر، کاملآ برنامه ريزی شده است. زيرا در يک حکومت اسلامی اصلآ معنا ندارد که دختران تحصيلات دانشگاهی داشته باشند. هدف از اين بی شرافتی های اسلامی مآموران الله، ترساندن خانواده ها از بی آبرويی و جلوگيری از فرستادن دخترانشان به دانشگاه و خدمت به اصلاحات است. 1
کما اينکه اخراج اساتيد و به کار گماردگان ملا ها در دانشگاهها، افزايش اعدام، جمع آوری بسياری از کتابها، تدوين قانون خانواده ی اسلامی، شکل قانونی بخشيدن به عمل چندش آور چند همسری، گسترش فحشا بنام صيغه، ساختن اطاقهای سيگارکشی به سبک شهرنو پيشين تهران ( اطاق همخوابگی با فواحش) در املاک و موقوفات امام هشتم شيعيان و در اطراف آن، ازدياد صدور بکارت دختران نگونبخت ايرانی، سرکوب و بگير و ببند گسترده تر، باز هم زشت تر و عبوس تر کردن چهره ی اجتماع، فحاشی و بدهانی به همه ی جهانيان، ساخت بمب و موشک برای نابود ساختن تمام تمدن بشری و مظاهر پيشرفت و تجدد ... همه و همه در راستای اسلامی کردن ايران و جهان است. 1
برايند سخن حاصل اينکه، هر کسی حتا با نيم نگاهی به پيشينه ی پايوران جمهوری اسلامی هم اين راستی را در خواهد يافت که اينان تا پيش از انقلاب، مشتی لمپن بی خانواده، عاری از شرف، بی وجدان، دزد و دروغگو و فاقد هرگونه شخصيت و آبرويی بودند. ناکسانی که حتا پاره از آنها در قلعه ی شهرنو تهران به دنيا آمده اند. مشتی بی سر و پای پست و چاقوکش و باجخور، و يا گدای قبرستان و روضه خوان پنج تومانی که حتا به نان شب خود هم محتاج بودند. 1
برای همين هم هست که حال برای حفظ نظام اهريمنی خود و پست و مقام شان، از دست يازيدن به هيچ جنايت و بی شرافتی دريغ ندارند. همان جايگاه سياسی و پست و مقامی که تنها و تنها هم آنرا در اثر يک انحراف فاجعه بار تاريخی ايرانيان به چنگ آورده اند. در راه کسب مال و ثروت اندوزی هم، حال ديگر رسمآ به دلالی محبت، صدور بکارت، فاحشه خانه داری و افيون فروشی روی آورده اند. 1
بنا بر اين ـ با پوزش اما فاش ـ ايران امروز در دست مشتی بی حيثيّت ديوس و بی خانواده و فاحشه خانه دار است. از اينروی هم هست که جمهوری اسلامی، امتی از فواحش و ديوس های خانم بيار و پاپتی ها و گرسنگان و عقبمانده ها و بنگی ها و بی اراده ها می خواهد نه يک ملت سر فراز، و جامعه ای بی رمق و مرده و پسمانده و پر از لجن و آلودگی های اخلاقی بنام جامعه ی توحيدی. زيرا انسانهای باشرف و دارای غرور و شخصيّت که به چنين اوباش بی سر و پای دزد و چاقوکش باج نمی دهند. 1
و اين همان مدينه ی فاضله ای است که در روزگار محمد ابن عبدالله و خلفای راشدين وجود داشت و ملا ها هم در راه احيای آن در ايران هستند. علی خامنه ای هم پيامبر اين نظام است و محمود احمدی نژاد هم علی ابن ابيطالب و مالک اشتر راستين اين حکومت ناب اسلامی، همين. امير سپهر