آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Thursday, August 14, 2008

 

سخنان کيلويی روشنفکران وطنی





زاد گـــاه
امير سپهر


سخنان کيلويی روشنفکران وطنی


اسلام يک ايدئولژی کاملآ سياسی است نه يک باور مذهبی و آيين خداپرستی. ملايی که تفنگ به دست امامت نمازه سراسر فحش و تهديد و تهمت جمعه ها را انجام می دهد، يک چاقوکش باجخور و سردسته ی مشتی اوباش است نه يک فرد روحانی ...1

اگر ولتر امروز زنده بود و شهروندی ايران را داشت، می گفت ما بايد آنچنان بر دهان اين اوباش آدمکش اشغالگر ميهنمان بکوبيم که خفه خون بگيرند و به همان لجنزار هايی بازگردند که از آنجا ها بيرون آمده اند ...
1


ما ملتی هستيم با روحيه ای کاملآ شاعرانه و سورئاليستی. به گونه ای که هميشه از ظن شاعرانه ی خود يار هر چيزی می شويم. به ويژه گروه چيزفهم و مثلآ روشنفکران ما. يعنی اين ايرانی ذاتآ روياپرداز، زمانی که فيلسوف و نويسنده و حتا رياضی دان و شيميست هم که می شود، باز روحيه ی شاعرانه اش بر انديشه های عقلی و علمی او سايه افکن است، از اين روی هم وی در برخورد با هر پديده ای ولو صدر صد منطقی و عقلی هم ، بجای شناخت علمی خود پديده و رسيدن به حقيقت آن، برداشت شاعرانه خود را جايگزين حقيقت آن پديده می سازد. به سبب وجود همين روحيه هم هست که برداشت ما از هر امری، برداشتی کاملآ گزينشی و دلبخواه خودمان است. 1

برای نمونه بيشترين مردم ما وقتی کتابی را می خوانند، تنها جملات و فصل های مثبت و شاعرانه و رويايی که در آن کتاب وجود دارد را به خاطر می سپارند، آنهم حتا آن جملات کوتاه را هم به شکل نصف و نيمه و ناقص و سر و دم بريده. بی توجه به اينکه نويسنده و يا انديشمند صاحب کتاب، آن جملات مثبت را در چه زمانی آورده است؟ برای چه آورده؟ در چه شرايطی آورده؟ و برآورد شدن آن فصل های آرزويی را، مشروط به آماده بودن چه اسبابی ساخته است؟! 1

مثلآ چون در ميان ما گفته شده که ولتر در جايی نوشته«من حاضرم جانم را فدا کنم که شما حرف خودتان را بزنيد»، بسياری کم آگاه، بدون توجه به تاريخ و جغرافيای اين سخن، و اينکه اصلآ ولتر آنرا برای که و در چه موردی آورده، اين جمله ی دم بريده را بی هيچ توضيح و استثنايی، به عنوان يک اصل بی چون و چرای دموکراتيک پذيرا گشته اند، (البته خود در عمل بدان پايبند نيستند و تنها شعار می دهند). يعنی برداشت سفيهانه ای که پاره ای از اين سخن دارند اين است که، گويا ما بايد جانمان را هم فدا کنيم تا عناصر پست و بی شرف و متجاوز و دزدی چون خامنه ای و رفسنجانی و احمدی نژاد و سعيد مرتضوی ها ... حرفشان را بزنند. 1

در حالی که چنين سخنی تنها در مورد عده ای انسان باشرف و دموکرات و يا يک نظام سياسی دموکراتيک معتبر است. در ميان مردمان متمدن و با وجدان و آگاه پايبند به اصل آزادی، يا نظمی مردمسالار که تمامی طرفين هم به قواعد بازی دموکراسی پايبند باشند. نه در مورد مردمی هستی به يغما رفته و اسيری چون ما در برابر عده ای اوباش چاقوکش و آدمکش ـ مسئول خون يک ميليون انسان ـ که حتا حق نفس کشيدن هم برای ما قائل نيستند. ناکسانی که حتا برای کشتن ما گريختگان هم تروريست و سربر به سراغمان می فرستند. 1

اگر ولتر امروز زنده بود و شهروندی ايران را داشت، نگارنده کوچکترين ترديدی ندارم که می گفت ما بايد امروز آنچنان بر دهان اين اوباش آدمکش اشغالگر ميهنمان بکوبيم که خفه خون بگيرند و به همان لجنزار هايی بازگردند که از آنجا ها بيرون آمده اند، نه اينکه جان گرامی و اسير خود را هم فدا سازيم تا اين عناصر پست و ضد تمدن و بی اخلاق، بتوانند افکار پليد و ضد بشری خود را بيش از اين هم در ايران و جهان گسترش دهند. 1

يا اينکه پاره ای که خود را ناسلامتی روشنفکر هم می پندارند، بی توجه به موقعيّت تاريخی و روزگار تيره و تار ما، اين سخن ياوه و بد تر از زهر کشنده را در دهان مردم ما انداخته اند که:« بيچاره آن ملتی که بايد به دنبال قهرمان باشد». در حالی که جای انداختن چنين باوری در ميان مردم ما ـ آنهم در موقعيّت کنونی ـ، در حکم بزرگترين خدمت به اين نظام ضد ايرانی و آدمکش است و تبليغ بی غيرتی، نه سخنی خردمندانه و مثلآ روشنفکرانه. روشنفکر ايرانی اگر روشنفکر باشد، شعار امروز او بايد « خاک بر سر آن ملتی که قهرمان ندارد» باشد، نه وارون آن. 1

اين پيش زمينه از اين روی آوردم که بنويسم حال که پس از چهارده سده تحمل بدبختی و بيچارگی از دست طايفه ای از انگل ها و طفيلی ها، مشت اسلام و متوليان آن برای مردم ما باز شده ـ آنهم با دادن بزرگترين هزينه ی تاريخی ـ باز هم عده ای فکل کراواتی پست تر از خود ملا ها، به هزار مکر و حيله گری در صدد توجيه اينهمه ظلم و بيداد و جنايت و ادامه گسترش اين جهل و خرافه ی هزار و چهارصد ساله هستند. تنها دليلی هم که برای اين توجيه خود می آورند، يکی از همان جملات غلط انداز سر و دم بريده ی مثلآ روشنفکرانه است. 1

اين جمله که گويا (قدرت انسان را فاسد می کند). سخنی ناسنجيده که نگارنده که همسان آنرا با آن مفهومی که ما از آن برداشت می کنيم را در چند زبان بيگانه که می دانم، هيچ سراغ ندارم. اين گفته درست نيست، زيرا انسانی که به هنگام برخورداری از قدرت فساد می کند، نشان می دهد که از ابتدا نيز فاسد بوده. وی اگر آن فساد را بروز نداده، تنها به علت نداشتن قدرت بوده، نه اينکه قدرت او را به فساد کشيده باشد. چنين هستند انديشه های اجتماعی و ايدئولژی ها. 1

اگر يک ايدئولژی در پراکتيک اجتماعی، بار ها و در ده ـ بيست جامعه هم بد و ضد بشری از آب در آمد، دليل آن بد بودن خود ايدئولژی و عدم تطابق آن با واقعيّت های موجود جهان و نياز های بشری است، نه در بد اجرا شدن آن. هر گونه پدافند از يک انديشه ی امتحان پس داده و رفوزه شده در عرصه ی عمل، اگر برای فريب مردم نباشد، در صادقانه ترين شکل هم، تنها توجيه پوچ آوردن و خودفريبی است. بازآزمايی آزموده ها، کار نابخردان است و از روشن ترين نشانه های ناآگاهی و نبود استعداد رشد. 1

بر روی کاغذ و در شکل تئوريک، البته بسياری از ايده های سياسی و اجتماعی و شخصی دلفريب و اغوا گر می نمايند. ليکن ماهيّت و چهره ی راستين هر انديشه ای همانی است که در حالت برخورداری از قدرت نشان می دهد. همانگونه که در پيش هم اشاره کردم، انسانها هم چهره ی راستين خويش را آنزمانی آشکار می سازند که قدرت و امکانات دارند، نه در حالت ناتوانی. و اين حداقل چيزی است که يک انسان با شش کلاس سواد هم بايد بداند، چه رسد به کسی که خود را روشنفکر هم می خواند. 1

گذشته از سه دهه تجربه ی خونبار عملی که دلالت بر اهريمنی بودن ايدئولژی اسلام می کند، حتا برای مردم عادی هم به حکم تجربه ارزش و يا بی ارزش بودن هر پنداری آن زمان هويدا می گردد که صورت اجرا و حقيقت بخود می گيرد. مانند همان کمونيسم که در اتحاد شوروی و در کشورهای تحت سلطه ی آن رخ نمود و امروز در کوبا و کره ی شمالی وجود دارد، و اسلامی که طالبان افغان و آخوند های ايران آنرا به اجرا در آوردند. 1

(بايد توجه داشت که اسلام از بن و ريشه يک ايدئولژی سياسی است نه يک باور مذهبی و آيين خداپرستی. فقط هم برای جنگ و کشتار و کشور گشايی آمده. به همين سبب هست که هم تمام اسلاميون راستين و ناب، و جز چند استثنايی هم، همه ی شيخ و ملا ها هم به دنبال زد و بند و معامله و تشکيل لشگر و سپاه و به دست آوردن قدرت سياسی هستند، نه در پی خدمت به خلق خدا و عبادت وگسترش معنويّت و روحيه ی خواهری و برادری در ميان مردمان. ملايی که تفنگ به دست امامت نمازه سراسر فحش و تهديد و تهمت جمعه ها را انجام می دهد، يک چاقوکش باجخور و سردسته ی مشتی اوباش است نه يک فرد روحانی). 1

بنا بر اين پس از سپری شدن نزديک به سه دهه از حکومت سراسر ظلم و بيداد و دزدی و جنايت شريعتمداران بر ميهن ما، که بر اهريمنی بودن آيين اسلام دلالت دارد و بر ضد بشر بودن شيخ و ملا، اينک بی هيچ لکنت و تعارفی بايد گفت که از اسلام ضد بشر تر و ملا جماعت کثيف تر و بی پرنسيپ تر و ضد ايرانی تر و انگل تر در جامعه ما قشری وجود ندارد. هيچ استثنايی هم وجود ندارد. 1

از اينروی حال اين نيز بايد بسيار روشن گفته شود که کسانی که همچنان از اين قشر طفيلی و ضد ايرانی پدافند می کنند هم ديگر از کثيف تر و انگل ترين و ضد ايرانی ترين انيرانيان هستند. حال اين ملا پرستان که اکثرآ هم خود کراواتی و ميخواره هم هستند، هر توجيهی هم که بياورند، هر اندازه هم که مردم ايشان را آگاه و مترقی بدانند و حتا به هر ميزان هم که محبوب مردم ما باشند. 1

امروز ديگر ملا و مدافع ملا، هر دو ضد ايرانی و هر دو هم دشمن شرف و آبروی ما هستند. هيچ توجيهی هم در اين مورد پذيرفتنی نيست. نگارنده حتا هر گونه کوتاه آمدن بنام مثلآ رعايت اصول دموکراسی در اين مورد را هم خيانت به راستی و شرافت انسانی و ايرانيّت به حساب می آورم. زيرا که اينک آگاهی و باور به اين امر برای ما آن اندازه کليدی است، که اساسآ ماندگاری خود و ميهنمان در گرو آن است. 1

ما هم اکنون به بزنگاهی از تاريخ خود رسيده ايم که ديگر بايد تکليف خود را با اسلام و به ويژه ملا جماعت در ميهنمان يک سره روشن سازيم. چون پس از قادسيه دوم، ادامه ی آن وضع پيش از سال پنجاه و هفت ديگر ناشدنی است. هر گونه کوتاه آمدنی در اين مورد هم، بی هيچ ترديدی امکان دادن به وقوع يک قادسيه ی ديگر در ايران است و خيانت به نسل های آتی. 1

با چنين باور ژرفی هم هست که بسيار روشن می نويسم که، حال اگر حتا بيست ميليون تن از هم ميهنان من هم که يک ملا يا ملا پرست را دوست داشته باشند، من يک نفر ايرانی همگی آن بيست ميليون ايرانی را انسانهايی تربيت نايافته و پست و نابخرد می دانم، ولو اينکه اين راست نويسی، نفرت و دشمنی آن بيست ميليون ايرانی را هم برايم در پی داشته باشد. 1

زيرا اگر تا سال پنجاه و هفت می شد که پذيرفت، اسلام يک دين است و دستکم بخشی از کسانی که لباس روحانيّت بر تن دارند براستی نيّت بدی ندارند، اينک اما پس از سی سال جنايت تحت لوای اسلام و آخونديسم و پاسداری از احکام شريعت، ديگر چنين چيزی از هيچ ملايی پذيرفتنی نيست. چنانکه پدافند از اين قشر هم ديگر از کسی پذيرفتنی نيست. 1

به بيانی روشن تر، اين پذيرفتنی است که تا پيش از آن بلوا، براستی کسانی به نيّت خدمت به خدا و خلق او به کسوت ملايی در می آمدند، کسانی هم ايشان را از روی همان نيّت خير به مردان خدا بودن پذيرا می گشتند. ليکن حال پس از مشاهده ی سی سال ظلم و بيداد و خيانت و جنايت از ملا جماعت، آنکس که همچنان اين ردای نفرت انگيز را بر تن کند، بی ترديد يا جنايتکاری پست فطرت است و يا يک نادان تمام عيار. به تبع آن هم، هر فردی هم که همچنان يک ملا را مرد خدا بخواند، درست همين حالت را دارد. يعنی او نيز چون يک ملا بی هيچ شک و ترديدی يا خائن است و يا يک شياد پست و بی وجدان. 1

اساسآ اکنون اين کمترين انتظار از هر ايرانی است که ديگر اسلام و ملا و نقش ويرانگر او را در ميهن خود شناخته باشد. حال اگر کسانی همچنان هم به اين درک حداقلی نرسيده و قادر به ديدن حقيقتی به اين روشنی نيستند، ايشان را ديگر نبايد جزو انسانها به حساب آورد. اين ايرانيان در بهترين حالت هم با پوزش فراوان، جزو آن دسته از جاندارانی هستند که سطح شعورشان بالا تر از استر و اسب و قاطر و درازگوش نيست، وجودشان هم به اندازه ی اين چهارپايان برای جامعه سودمند نيست. 1

همانگونه که نمی شود تصور کرد که حتا در تربيت پذيری هم مستعد تر از اين حيوانات اهلی و نجيب باشند. زيرا موجودی که سی سال شبانه روز اينهمه ننگ و نکبت را ببيند و باز هم منشأ آنرا نشناسد، هر چه که باشد اما انسان نتواند بود. همين/ امير سپهر



www.zadgah.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker