آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Friday, August 08, 2008

 

فتنه ی ناايرانيان داخلی، رخدادی کمرشکن تر از قادسيه



زاد گـــاه
امير سپهر


فتنه ی ناايرانيان داخلی، رخدادی کمرشکن تر از قادسيه

زمانی که ما از قادسيه دوم سخن می گوئيم، پاره ای دادن چنين نامی به« انتقام اسلامی بهمن» از سوی ما را شعار و يا شوخی می پندارند. در حاليکه اين سخن نه تنها خام و شعارگونه نيست، بلکه با توجه به تبعات فتنه ی شوم سال پنجاه و هفت، از ديد من حتا دادن نام قادسيه ی دوم هم به آن فتنه، هنوز بيانگر ژرفای آن بلای اهريمنی و مصيبت جگرسوزی نيست که در سال پنجاه و هفت بر ما نازل شد. زيرا با مقايسه ای ولو سطحی ميان شکست قادسيه با فتنه ی چپ ها و ملا ها و ملی مذهبی ها و مصدقيون هم می توان اين راستی را نشان داد که در حقيقت سقوط تام و تمام ايران در اين بلوای دوم بود که انقلاب اسلامی اش نام داده اند، نه در شکست قادسيه. 1

درست است که ميهن ما در شکست قادسيه سقوط کرد، ليکن آن شکست يک شکست کاملآ نظامی از يک نيروی کاملآ بيگانه و مهاجم بود نه يک شکست از درون. از اينروی هم نيروی اشغالگر هرگز حتا در درازای چهارده سده هم نتوانست از نظر فرهنگی بر کشور ما مسلط گردد و بتواند نرمهای مورد نظر خود را پياده کند. ليکن از آنجا که فتنه ی شوم پنجاه و هفت از درون و به دست مشتی بر ما تحميل شد که ظاهرآ هم ايرانی بودند، آنچه که در اين سی ساله بر سر ميهن ما، به ويژه بر سر اخلاق و فرهنگ مردم ما از سوی اسلاميون داخلی آمده، بی گزافه گويی دستکم چند ده برابر تمامی آن چهارده سده است. 1

تخريب بنيان های اخلاقی ـ بويژه ويران کردن نظم مدنی ريشه دار ايران ـ بوسيله ی بيضه داران اسلام، البته که از همان فردای سقوط ايران در قادسيه آغاز شد، بر اساس شواهد تاريخی هم، بزرگترين دليل به انحطاط رفتن فرهنگ و ويران شدن تمدن درخشان ما بوسيله ی اين آيين خرافه گستر و جهل پرور و خونريز، همين جايگزين ساختن وحشيگری با نام احکام اسلامی با نرم ها و قوانين مدنی ايران بوده، اما از آنجا که اسلاميون در اين هزار و چهار صد ساله هرگز مانند اين سی سال مستقيمآ بر ايران حکومت نکرده بودند، هرگز هم نتوانسته بودند که کالبد ميهن ما را اينچنين از مدنيّت و به ويژه از شرافت انسانی و اخلاق و معنويت تهی سازند. 1

اين نيز درست است که پس از استيلای عرب بر ايران، تمام ثروت و امکانات ميهن ما يک سره به دست تازی ها افتاد، ليکن بايد توجه داشت که هنوز دو دهه ای هم از تاريخ سقوط ايران سپری نشده بود که باز هم کار کشورگردانی ـ ساماندهی امور اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ـ به دست ديوانسالاران ايرانی افتاد، آنهم به درخواست خود متجاوزان چيره بر ايران. 1

چه که اعراب بدوی بيابانگرد و چادرنشين اصولآ چيزی از مدنيّت و امر کشورداری نمی دانستند که بتوانند خود کشوری بزرگ و ثروتمند و دارای سازمان اداری منظمی چون ايران را اداره کنند. اصولآ به دليل کوهستانی بودن و ناهمواری راههای ارتباطی در آن روزگار هم که نقاطی از ايران که دور از دسترس اعراب بود، اصلآ به همان شکلی ماند که در پيش از شکست قادسيه بود، به ويژه در زمينه ی فرهنگی و رفتار فردی و
خانواری و باهمستانی (اجتماعی)1. 1

جدای از آن، دیهگان « بزرگان قوم و ايل سالاران در هر منطقه ای از ايران که طبقه ی متوسط و با فرهنگ آن روزگار محسوب می شدند» هم که همچنان به نگهداری و نشر فرهنگ و سنت های نياکانی خود مبادرت می ورزيند و اجازه نمی دادند که ايران به گونه ای فرهنگی نيز سقوط کند. 1

حتا آن بخشی های دور از مراکز شهری هم که تازيان نمی توانستند بدانجا ها آسان رفت و آمد کنند و فقط نماينده ای را در آن نواحی به کار گمارده بودند، از سر ترس از آسيب و يا فرار از پرداخت جزيه، تنها لعاب کم رنگی از اسلام را پذيرا گشتند نه دين و مرام تازيان را. سپس هم که با بر آمدن سلسله های ايرانی و نيمه ايرانی، فرهنگ رفتاری و شيوه ی کشورداری ما بيشتر در مسير بازگشت به ايرانيت خود افتاد نه در راه عربيزه و اسلاميزه شدن. 1

بنابر اين، آنچه اسلام با ما کرد تنها، آلودن کردن فرهنگ و سنت ها و شيوه های رفتار فردی و باهمستانی ما به پلشتی های خود بود نه دگرگون ساختن ريشه ای آن هنجار ها. بدين خاطر که مشتی دزد و غارتگر و متجاوز که دسته جمعی به کشور گشايی و قتل و غارت آمده بودند، اساسآ ارزش فرهنگی و قانونمندی های مدنی و پيامی انسانی با خود نداشتند که بتواند ارزشهای بومی ژرف و انسانمدار ما را در سايه ی خود قرار دهد. 1

از اينروی گر چه سايه شوم اسلام در هزار و چهار صد سال گذشته هرگز اجازه نداد که فرهنگ کهن و اصيل ما آن زلالی و درخشندگی خيره کننده خود را دوباره بازيابد، با اينهمه، جامعه ما با تمامی آن پلشتی های تحميلی متجاوزان، به سبب جاذبه ها و ارزشهای نيرومند فرهنگی که داشت، همچنان ايران ماند و همچنان هم به شکلی ايرانی اداره شد. حتا به وسيله اسلام پناه ترين و مرتجع ترين پادشاهان و سلسه های بيگانه و مهاجم. 1

از جنبش تنباکو به بعد ـ به ويژه پس از انقلاب مشروطه ـ هم که ايران راه بازگشت به کيستی خود را در پيش گرفته بود، آگاهی به کيستی درخشان پيش از قادسيه و نيرو گرفتن مهر به ميهن هر روز بيش از روز پيش هويت تحميلی اسلامی مردم ما را کمرنگ ساخت. پس از برآمدن رضا شاه بزرگ هم که عشق ژرف وی به ميهن و تمدن درخشان باستانی آن، باعث گرديد که اين رفتن به سوی « بازيافت کيستی ملی» شتابی صد چندان به خود گيرد. 1

سرکوب شديد ملايان از سوی رضا شاه بزرگ هم درست با همين هدف بازگشت به سوی کيستی ملی پيش از اسلام و مدرن کردن کشور بود. زيرا وی اين راستی را به نيکی دريافته بود مادام که امر« آموزش و پرورش» و« قانونگذاری» و « دادگستری» ايران را نتوان از چنگ ملايان ـ اين طبقه طفيلی و پاسدار جهل ـ بدر آورد، نمی شود به اين اهداف دست يافت. 1

رخداد های شهريور هزار و سيصد و بيست و تبعيد آن بزرگ پادشاه از ايران، البته افسار کنترل ملايان و اسلام پناهان را برای مدتی بسيار شل کرد. يعنی نيرومند شدن چند شخصيّت کهنه کار کاملآ پيرو يا مرعوب ملايان در دستگاه حکومتی پادشاه جوان و کم تجربه، باعث گشت که اين طبقه ی طفيلی دوباره در کار های سياسی و دولتی دخالت کنند. با اينهمه، پهلوی دوم حتا در همان سالهای نخست پادشاهی خود هم هرگز اجازه نداد که ملا ها بتوانند آن اختيارات پيش از برآمدن پدر گران ارج اش را به دست آرند. 1

سپس هم که در راستای دستيابی به اهداف اصلی خود که احيای کيستی و تمدن درخشان پيش از اسلام، مدرن ساختن ايران و همگام ساختن آن با جوامع پيشرو، گسترش مدنيت و صنعتی کردن کشور بود، هيچگاه اجازه نداد که ملا های پسمانده پای خود را از گليم خويش فراتر نهند و در سياست و کشورداری دخالتی جدی داشته باشند. از اينروی هم بود که آن دو پادشاه توانستند تنها در درازای پنجاه و سه سال، بی گزافه، ايران را دستکم به اندازه دو ـ سه سده به جلو پرتاب کنند. 1

پس، ميهن ما درست در مقطعی از تاريخ به دست اسلاميون افتاد که، فرهنگ غالب و چيره بر آن ـ با تمامی آن آلودگی های اسلامی ـ بيش از هر زمانی در اين هزار و چهار صد سال، به اصل خود نزديک تر شد بود. حکومتی که داشتيم ـ با همه ی کمبود های خود ـ ديگر يک حکومت کاملآ ايرانی و شبيه اصيل ترين حکومتهای پيش از استيلای عرب بر ايران بود، و در زمينه همگامی با ملت های جهان متمدن هم ـ دستکم در ميان تمامی ملتهای پيرامونی خودمان و جهان اسلام زده ـ ما نزديک ترين شباهت ها را به مردم کشور های باز و مترقی جهان پيشرو داشتيم. 1

با آنچه آوردم، پس سقوط بزرگ ايران و درغلطيدن هست و نيست ما به دست اسلاميون، درحقيقت در سال پنجاه و هفت و در قادسيه دوم به شکل کامل انجام گرفت نه در قادسيه ی اول. اينبار بود که سررشته داری کشور، آرتش داری، اقتصاد و از همه هم کشنده تر، سازکار های فرهنگی ايران بگونه ای کامل به چنگ نمايندگان بی غل و غش اسلام افتاد و مسلمانان راستين خود شخصآ اداره ی ايران را به دست گرفتند. 1

از اينروی هم هست که ايران تنها در اين سی ساله چند برابر آن هزار و چهار صد سال به سمت فقر، ويرانی، پسماندگی، بی معنويتی، بی فرهنگی، ناامنی و به سوی کثافات اخلاقی چون دروغ و فساد و تجاوز و ناموس فروشی و بی آبرويی رفته است. که تمامی اينها هم از پی آمد های کاملآ طبيعی اسلاميزه کردن ايران به وسيله جانشينان راستين محمد ابن عبد الله، يعنی روح الله خمينی و علی خامنه ای بوده، همچنين از دستاورد های کاملآ طبيعی و اسلامی پيروان و جانشينان برحق علی ابن ابيطالب، بسان خلخالی و ری شهری و رفسنجانی و علی فلاحيان و خاتمی و سعيد مرتضوی و احمدی نژاد. 1

فرجام سخن اينکه، آنچه ما اکنون در ميهن خود مشاهده می کنيم، روشن ترين چهره از اسلام در اين هزار و چهار صد سال پس از مرگ محمد ابن عبدالله و مدينه ی فاضله ی اسلامی است که وی آنرا می خواست. اين اوباش حاکم بر ايران هم که از بی فرهنگ ترين و پست ترين و بی خانواده ترين لايه های اجتماعی هستند، نزديک ترين شباهت ها را به صحابه و نزديک ترين ياران وی دارند. درست به همين خاطر هم هست که در بی معنويتی و خونريزی و تجاوز و بی رحمی و شقاوت و آدمکشی و دروغگويی و دزدی، به درستی بسان سرداران بزرگ صدر اسلام هستند. همين/ امير سپهر


www.zadgah.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker