زاد گـــاه
امير سپهر
ننگ بر شجريان و فرامرز اصلانی و کيارستمی ... نه
Chris De Burgh
از آنجا که ديدم هم ميهنی در مورد مسافرت Chris De Burgh
به ايران، ايميلی را برای دوست نازنين و گرانمايه من بانو پری صفاری فرستادند. بانو صفاری هم به سبب گرفتاری بيش از اندازه در تلويزيون نتوانسته اند در اين مورد پژوهشی را به عمل آورند، بيجا نديدم که من اين مسئله را کمی روشن سازم. 1
ترديد نبايد داشت که رژيمی انيرانی که زنان را با بی رحمی تمام در خيابان ها مورد زشت ترين توهين ها قرار می دهد، رژيمی که تبعيض جنسيتی در مراکز علمی براه انداخته و رژيمی پسمانده و بی تمدن که حتا اتوبوس و پارک ها را هم زنانه مردانه ساخته، هدفش از آزاد گذاردن گروه در هم آريان، همسان سازی و بهره برداری فرهنگی سياسی از کار اين گروه جوان و هنرمند است. 1
در موافقت مقامات رده بالای رژيم ملايان با مسافرت
Chris De Burgh
اين هنرمند بزرگ به ايران هم جای ترديد وجود ندارد، که آنهم البته به قصد بهره برداری سياسی است و نشان دادن چهره ای ساختگی و زيبا از اين نظام فرهنگ ستيز و هنر کش. 1
ليکن اين که هنرمندی بزرگ و نازنين چون
Chris De Burgh
که يکی از با سواد ترين و محبوب ترين و با پرنسيپ ترين و ثروتمند ترين هنرمندان جهان است، خود را به اين رژيم عهد غارنشينی فروخته باشد، پنداری کاملآ نادرست است. 1
Christopher John Davison
يا همان
Chris De Burgh
اشرافزاده ـ ديپلمات زاده ـ ايرلندی، زاده شده در لاس ماگنولیاس آرژانتين، فارغ التحصيل رشته ی تاريخ، بی ترديد نه از اين رژيم بربر ها دلخوش است، نه آنچنان لات و بی سر و پا و بنگی چون ديگو مارادونا که حاضر باشد برای به دست آوردن پول افيون خود حتا بر پای احمدی نژاد نيز بوسه زند و نه آنچنان نامحبوب در جهان که نيازمند اينگونه تبليغات برای محبوب شدن باشد، آنهم محبوب شدن از راه نشستن در آغوش مشتی عنصر پست و سربر که خود منفور همه ی جهانيان هستند. 1
او اگر به ايران سفر کرده، به گفته ی خودش، تنها برای احترام به هواداران صدای جادوئيش در اين کشور طاعون زده بود. آنهم برای بررسی اين امر که آيا می شود در چنين اوضاعی در آن کشور بلازده کنسرت برگزار کند يا خير. آهنگی انگليسی فارسی هم که به همراه گروه آريان در آنجا ضبط کرده، تنها برای سپاسگزاری از هوادارانش در ايران بوده. کاری که تمام هنرمندان بزرگ ديگر هم انجام می دهد. 1
وی در سال دوهزار و سه ميلادی هم که دخترش
Rosanna Davison
در کشور چين ملکه زيبايی جهان شد (نازنين افشين جم در همان مسابقه بود که پس از دختر او دوم شد)، آهنگی را هم به زبانی نيمه چينی برای طرفدارانش در آن کشور ضبط کرد. 1
Chris De Burgh
آنچنان انسان با پرنسيپ و نازنينی است که پيش از سفر در چند مصاحبه اعلام کرد که من اوضاع حقوق بشر را در ايران می دانم و از اينروی هم به خاطر خوشامد رژيم آن کشور بدانجا مسافرت نمی کنم. چنانچه پس از سفر به ايران و در برابر دهها خبرگزار خارجی، حتا در تهران و از پشت ميکروفونهای خود خبرگزاری های دولتی رژيم ملايان هم به روشنی گفت که من انسان بيکاره و نادانی نيستم و می دانم که در اينجا چه خبر است. برای خوش آمد هيچ سياستمدار و مقام سياسی هم به اين کشور نيامده ام. بلکه آمده ام که تنها امکان کنسرت برای مردم عادی را در اينجا بررسی کنم، همين! 1
پس، درد و بلای
Chris De Burgh
اين هنرمند بزرگ ايرلندی هزاران بار بخورد بر فرق سر افراد سفله و دريوزگانی چون عباس کيارستمی و محمد رضا شجريان و داود رشيدی و انتظامی ... که برای مطرح شدن دو روزه، پشت به مردم و ميهن و غرور انسانی خود کرده، به هر خفت و خواری تن در می دهند و از دست فروشندگان نواميس دختران ميهنشان، که در واقع دختران خودشان هستند، لوح سپاس دريافت می دارند. 1
همينطور بر فرق سر افراد پوفيوز و بی وجودی چون هوشنگ توزيع خودفروش و فرامرز اصلانی لاابالی و بزدل که در صدای آمريکا می گويد : «من با مسائل سياسی کاری ندارم و اگر به من اجازه ی فعاليّت داده شود، حتمآ به ايران باز خواهم گشت»! بنا بر اين می بينيم که پوفيوزی و وطن فروشی تنها در نزد ايرانيان است و بس، نه در نزد ديگر ملت ها و هنرمندانی چون
Chris De Burgh.
همين/ امير سپهر
به آهنگ زيبا و سحر انگيز
I love you
و(دوستت دارم) گروه آريان و
Chris De Burgh
گوش سپاريد