زاد گـــاه
امير سپهر
در لندن جغد و هزاردستان برابرند ! 1
تضاد منافع و جنگ قدرت در درون جمهوری اسلامی آنچنان بالا گرفته که هر لحظه ممکن است که اين رژيم از درون متلاشی شود. در چنين حال و هوايی پاره ای مدتی است که در پی ايجاد اين توهم هستند که گويا تمامی افرادی هم که در خدمت رژيم اسلامی هستند، آدمهای بد و جنايتکاری نيستند. با اين ترفند هم، غير مستقيم در پی باز هم آلترناتيو سازی از درون اين نظام از نوک انگشتان پا تا فرق سر انيرانی هستند. 1
استدلالی هم که می آورند، مقايسه سران اين رژيم با رژيم پيشين است. که چرا در سال پنجاه و هفت، مشتی جن زده ی شيفته ی خمينی، به اشتباه تمامی ايرانيان پاک و ميهن پرستی که در خدمت نظام پادشاهی بودند را يک کاسه و فله ای، خائن و ضد ملی پنداشتند و حتا به پاسبانها و آبدارچی های سازمان امنيّت هم رحم نکردند. مراد از اين برابر سازی جغد با هزاردستان هم، القای اين انديشه ی اهريمنی است که مثلآ در درون اين نظام و پيرامون آن هم افرادی چون زنده يادان دکتر بختيار و دکتر غلامحسين صديقی و افسرانی ميهن پرست چون رحيمی و خسرو داد و ربيعی و جهانبانی... وجود دارند و ما نبايد کليّت اين نظام را ضد ايرانی بخوانيم. 1
کسی هم که بيش از همه در اين باره گريبان چاک می دهد و خاک بر چشم مردم می پاشد، آن مرد هفت خط ملا باز همه جا حاضر مقيم لندن است. همان که هنوز و همچنان دل در گرو عشق عناصر پست و ضد ايرانی چون آخوند مطهری فحاش به نياکان ما و سيد محمد خاتمی شياد و آخوند کديور ها دارد. همانی که هميشه هم همزمان، هم رفيق دزد است ـ هم مونس مال باخته ـ هم شريک مال خر و هم از نزديکان دزدگير. همان ناکس هفتاد و هفت چهره که، هم خالد ابن وليد را می ستايد ـ هم رستم فرخزاد را ـ هم عمر ابن خطاب ـ هم يزدگرد سوم و هم آسيابان را! 1
شک نيست آنانی که از سر نياز رخت پاسداری به تن کرده ـ آن دسته که به استخدام وزارتخانه ها در آمده ـ جوانانی که خدمت زير پرچم خود را در سپاه پاسدارن انجام می دهند و يا حتا کسانی که پست مدير کلی در يک نهاد دولتی دارند، براستی می توانند ايرانيانی ميهن پرست و پاکنهاد هم باشند، ليکن اين ديگر نهايت بی آزرمی، مردم فريبی و توهين به شعور ملت ايران است که گفته شود پاره ای از وزا و وکلا و اين چاقوکش های رژيم که حال ژنرال قلابی شده اند هم می توانند از جنس مقامات رژيم پيشين باشند و افرادی پاک و ميهن پرست. 1
زيرا آنچه به مقايسه رژيم اسلامی و پايوران آن با نظام پيشين مربوط می شود، اساسآ مقايسه ی جمهوری روضه خوان ها با رژيم پيشين اگر از روی حقه بازی نباشد، بدون شک از سر نادانی محض است. جدای از اينکه از ديد من جز عده ای انگشت شمار، تمامی پايوران نظام شاهنشاهی افرادی ميهن پرست و پاکدامن بودند، آخر چگونه می توان رژيمی را که رسمآ مزدور خارجی برای سرکوب و کشتار و تجاوز به نواميس ملت ايران را به خدمت گرفته با يک رژيم تمامآ ملی و تا مغز استخوان ايرانی مقايسه کرد، ولو که اصلآ آن رژيم ملی حتا صد عيب هم که داشت ؟! 1
چطور می شود رژيمی متجاوز و بکارت فروش و جوان کش را که کاملآ هم آگاهانه و از روی برنامه به اعتياد گستری مشغول است را در کنار رژيمی نهاد که علی رغم تمام کمبود ها و اشتباهاتش، شب و روز در فکر کسب آبرو و سرفرازی و رفاه برای اين ملت بود؟! بايد توجه داشت که حساب سرباز صفر و کارمند دولت و حتا افسر جزء کاملآ و پاک جدای از حساب کسانی است که به مناصب بالای لشگری و کشوری در جمهوری اسلامی رسيده اند. 1
رژيمی که حتا برای راه دادن يک جوان به دانشگاه هم، صد جور در مورد وی، پدر و مادر و خواهر و برادر و حتا خاله و عمه های آن دانشجو هم جاسوسی و تحقيق می کند که مبادا يکی از آنها هم مخالف ولايت فقيه باشد، حال بيانديشد که برای راه دادن فردی به دايره ی قدرت او را از چه صافی هايی رد می کند! يعنی به اين بيانديشيد که افراد تا چه اندازه بايد بی شخصيّت، سرسپرده، بی وطن، پست و بی وجدان باشند که بتوانند به دايره قدرت رژيمی نزديک شوند که اصولآ تارپود وجودش از دشمنی با ايران و آموزه های ملی ايرانی و تاريخ و فرهنگ اين ملت تنيده شده. 1
گر چه در همه چيز و در هر موردی هميشه يک استثناء های کوچکی هم وجود دارد، ليکن نگارنده بی شعار می نويسم که خرد و منطق و تجربه به ما حکم می کند که بپذيريم بطور کلی در درون اين نظام، حتی يک فرد باشرف و با وجدان و ميهن پرست هم نمی تواند وجود داشته باشد. چون اگر در کسی ذره ای شرف و حيثيّت و ميهن پرستی وجود داشته باشد که اصلآ خود نمی تواند در درون اين نظام سر تا پا خون و جنايت و دزدی و چپاول و خاين به مردم و ميهنش دوام آورد. 1
مايی که با اين رژيم ضد ايرانی مخالف کرده، گريخته و در اين سوی آبها اينهمه توهين و درد غربت و آوارگی را به جان خريديم، مايی که حتا در حسرت گريستن بر گور پدران و مادران دقمرگ شده خودمان هم مانده ايم، مگر نمی توانستيم داغ مهری بر پيشانی زنيم و شرف و حثيت را لگد مال کنيم و در داخل صاحب همه چيز باشيم؟ مگر ما از کدام يک از اين بی سر و پا های لمپن وزير و وکيل و ژنرال جمهوری اسلامی بی سواد تر و بی کفايت تر و کم هوش تر هستيم؟! 1
فرجام سخن اينکه ممکن است که تضاد و پيکار بی امان قدرت، در ماههای پيش رو به برآمدن چند چهره ی نو از درون اين حکومت منتهی شود که شايد هم در ابتدا شعار هايی ناسيوناليستی سر دهند، ليکن بايد توجه داشت که هر گونه اميد بستن به رهايی از دست اين ميکرب جزام به دست عناصری از درون اين سيستم يکسر ضد ايرانی و مبتلا به بيماری جزام، باز هم يک انحراف بزرگ از مسير اصلی رسيدن به ساحل نجات خواهد بود. جنگ پايوران اين رژيم تنها و تنها بر سر کسب امتياز برای چپاول ايران است که هيچ پيوندی با منافع ملی ما ندارد. همين/ امير سپهر