آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Friday, July 04, 2008

 

! پروکاتور های بچه عرب و طفلکی مجريان تلويزيونی ما



زاد گـــاه
امير سپهر



پروکاتور های بچه عرب و طفلکی مجريان تلويزيونی ما ! 1


اعراب وارداتی هستند که بی رحمانه به نواميس زنان و دختران ما تجاوز می کنند و نقاب سياه بر چهره، مانند آب خوردن جوانان ما را به دار می کشند. چون در اين مزدوران مسلمان و انيرانی، اصلآ عرق ملی و وابستگی عاطفی به ايران و ايرانی وجود ندارد... 1

حال از رؤسای سه قوه ی حکومت اسلامی، دو تن عراقی هستند... در سپاه پاسداران هم که دستکم سه تن از عراقی ها به درجه ی سپهبدی رسيده اند... 1

رجوی و دار و دسته بی عرضه اش با فروش جان و مال و ناموس هم ميهنانشان به عراقی ها هم نتوانستند حتا به درجه ی گروهبان سومی در ارتش عراق و يا شغل آبدارچی باشی هم در يکی از وزارتخانه های آن کشور دست يابند...
1

...................................................................................


سر رشته
ما مردم شريف ايران خود را با معنويّت ترين، زيبا ترين، متمدن ترين، مغرور ترين، پيشرو ترين، زرنگ ترين، بافرهنگ ترين، با معنويت ترين و از همه هم بيشتر، پر روشنفکر ترين و باهوش ترين ملت جهان می انگاريم. حال بگذريم از اينکه اگر ما حتا ذره ای هم هوش و حواس می داشتيم، کجا يک ملای بی سواد و زبان نفهم می توانست چنين کلاه گشادی را اتفاقآ بر سر همان مثلآ روشنفکران ما بگذارد، گرفتم که اصلآ اين روشنفکران گرامی ما در سال پنجاه و هفت از سر بی تجربگی گول خوردند، اما اين سی سال پس از آن فريب خونين را ديگر چگونه و با چه دلايلی می توان توجيه کرد؟! 1

راستی اين است که ما طفلکی های خود شيفته درست يکصد و هشتاد درجه وارون آنکه خود می پنداريم، نه تنها مردمی فاقد غرور و فرهنگ و مدنيّت هستيم، بلکه حتا هوش درست و حسابی هم نداريم، چه رسد به اينکه هوشمند و هشيار باشيم. چنانچه از آن برج عاج دروغين خود ساخته به زير آييم و کمی با راستی به احوال خود بنگريم، خواهيم ديد که ما مردمی کاملآ درمانده اما خود بزرگ بين هستيم که اصلآ عقلمان بکارمان نمی رود. ور نه چگونه مشتی ملای شپشو و دسته ای چاقو کش که ما خود آنها را پسمانده ترين آدمها می بحساب می آوريم، قادر می شدند که ما را سی سال تمام سر انگشت بچرخانند و يک دست و پا روی زمين و هوا نگهدارند. 1

نگارنده در مورد اين کم هوش و حواس بودن ما ايرانيان، تا کنون خيلی نوشته و گفته ام. با اينکه هنوز هم خيلی می توان در اين باره مطلب نوشت، ليکن مراد من در اين کوته، هشدار دادن به دست اندر کاران رسانه ای خودمان است، نه باز هم پرداختن به اين ناهشياری ها که برشمردن فهرست واره آنها هم خود چند کتاب خواهد شد. هشداری دوستانه و از سر درد به کسانی که ناسلامتی بايد چشم و گوش مردم ما باشند، اما در عمل، پنداری که اين طفلکی ها خود حتا از مردم عادی هم چشم و گوش بسته تر و هواس پرت تر هستند. به گونه ای که حتا دو ـ سه تن بيگانه فارسی آموخته هم می توانند با جا زدن خود در صف ايرانيان، اين رسانه چی های گرامی ما را سالها سر کار گذارده و بازی دهند. 1

چهچه ها و لهله های زبانی
پيش از پرداختن به اصل موضوع اين شرح را بياورم که پاره ای از ملت های دنيا، به دليل چرخش ويژه دادن به زبان خود در کام خويش برای ادای حروفی که در زبان مادری آنها وجود دارد، چنانچه پس از دوران چهار ـ پنج سالگی به آموختن زبانهای ديگری همت گمارند، تمام عمر آن زبانهای بيگانه را با لهجه مادری خود حرف خواهند زد. حال به هر ميزان هم که به زبانی بيگانه چيرگی يابند و هر چه هم که در اين مورد تلاش و تمرين کنند. 1

بهترين مثال در اين مورد هم مردمان شرق دور چون ژاپنی ها و تايلندی ها و اندونزيايی ها و مالزيايی ها... هستند، ترک ها، ازبک ها و ترکمن ها در آسيای مرکزی، چينی ها و مغول ها در نواحی شمال آسيای ميانی که زبان آنها هم تيره هايی از زبان ترکی است، يونانی ها، روس ها و ديگر اسلاو ها مانند صرب ها و مولداو ها اسلونيايی ها و اوکراينی ها

از همه هم با مزه تر، هندو ها و ملت هايی که زبانشان تبار هندی و اردو و بنگالی دارد. مانند پاکستانی ها و بنگلادشی ها و نپالی ها و سريلانکايی ها(همچنين پشتون ها و بلوچ ها که اين دو بيشتر البته به فارسی دری ما شباهت دارند). مردمانی موسيقی و رقص دوست و فيلم شيدا که حرکات بدنی
(Body language )،
بويژه حرکات سر و دست ايشان به هنگام حرف زدن هم آنچنان ريتميک و رقص گونه است که حتا بدون شنيدن صدايشان و از فاصله ای بسيار دور هم به خوبی می توان فهميد که از تبار و تيره ی هندوان هستند. 1

اين گروه تمام زبانها را هم بسان زبان مادری خودشان بگونه ای حرف می زنند که گويی به تار و تنبور و عود و ويلن سل ضربه می زنند، آنهم ادواتی که دو سه ـ سيم آن گسسته باشد و باقی سيم ها هم شل و ول و کوک ناشده باشد. مانند دينگلو، بانگولو، لانگولو، جينگولو، شينگولو، بينگولو يا(دانگ يو) بجای

Thank you
و(بی ليت) بجای
Please ...
در کنار هندو زبانان اما مردمان عرب و معرب شده چون فينيقی ها و مصری ها و بابلی ها و کلده و آشوری ها... هم آنچنان زبان و حرکات بدنی و حتا طنين صدايی دارند، که به محض آغاز به سخن گفتن به هر زبانی بيگانه و با هر اندازه چيرگی به آن، عرب زبان بودنشان کاملآ آشکار می گردد. ضمن اينکه بسيار بلند و پرخاشگونه سخن گفتن و نزاع مانند سر و دست خود را تکان دادن هم از ويژگی های اين تيره ی بزرگ قومی يا زبانی است. 1

در اينجا خوب است که آورده شود وارون نبود پيشينه ی شهريگری و تاريخ و هنر چشم گير در نزد قوم عرب، زبان عربی اما از نظر غنای کلمه برای به تصوير کشيدن حس و همينطور بيان آلام و عواطف درونی، يکی از ثروتمند ترين و فصيح ترين زبانهای موجود دنيا است. از اينروی همين هم اعراب باديه نشين و بی شناسنامه ی تاريخی را بايد بی ترديد سخنور ترين و شاعر ترين قوم در جهان به حساب آورد، و همچنين پرچانه ترين و حراف ترين موجودات روی زمين. 1

با اينهمه ليکن از آنجا که همين زبان بسيار گسترده در زمينه ی حروفی بسيار فقير تر از ديگر زبانها است، تلفظ درست پاره ای از حروف غير عرب و به تبع آن هم بسياری از واژگان بيگانه برای عرب زبان ها بسيار بسيار مشکل، و چنانچه آن زبان بيگانه را دير تر از سنين خردی فرا گرفته باشند، اساسآ غير ممکن است. 1

من خود در آلمان و فرانسه اعرابی را می شناختم که بيش از سه دهه در آن دو کشور زيسته، در آنجا تحصيلات دانشگاهی خود را به پايان برده و به زبان های آلمانی و فرانسه تسلط کامل داشتند. ليکن همين افراد آکادميکر و حتا

استاد دانشگاه در آن دو کشور، برای مثال از تلفظ درست اسم های ساده ای چون
(Griechenland)
گريشن لند، نام آلمانی کشور يونان يا به ويژه
( Brigitte Bardot )
برژيت باردو، نام هنرپيشه نامدار فرانسوی عاجز بودند. يا حتا از ادای فعل بسيار ساده مانژه
manger
يعنی خوردن. چون در زبان عربی اصولآ حروف (گ) و (ژ) وجود ندارد. همچنين پ و چ. (1) 1

با فراچشم داشت آنچه که تا کنون آوردم، با وجود در هم آميختگی زبان فارسی با عربی، زبان ما يکی از آن زبانها است که عرب زبانانی که بزرگتر از سنين کودکی آنرا فرا گيرند، با هر اندازه چيرگی بدان هم هرگز توانا نمی شوند که واژگانش را بی لهجه عربی خود تلفظ کنند. آنهم نه تنها واژگان دارای حروف کاملآ فارسی، بلکه حتا همان واژگان غالبآ تغيير معنا يافته ی عربی خودشان را که ما آنها را در زبان فارسی داريم. بسان کرامت، رأفت، محبوبيّت و حتا واژگانی ساده و روزمره چون رعناو عزيز و حبيب ... را. (اين رعنا در زبان عربی به معنای کم عقل و مدهوش است که ما آنرا بجای بلند بالا و زيبا و خوش قد و بالا بکار می بريم !) 1

بچه سربرهای پروکاتور و ناهشياری مجريان ما
باری، اينهمه آوردم که بنويسم اينک چند سالی است که ديگر ايران ما سرزمين موعود پست ترين و عقبمانده ترين اعراب است. بويژه اعراب شيعه ی لبنانی و عراقی. بگونه ای که حال از رؤسای سه قوه ی حکومتی آن، دو تن عراقی هستند. محمود الهاشمی العراقی، متولد کربلا که با نام قلابی محل زاده شدن پدر زنش (شاهرود)، بر کرسی رياست قوه ی قضائيه تکيه زده، وعلی الاشتری العراقی، متولد نجف که با وام گرفتن نام محل زاده شدن پدر گور بگور شده ی ترک تابعيّت ايرانی کرده اش (لاريجان)، بر مسند رياست بر قوه ی مقننه روضه خوان ها نشسته است. 1

در سپاه پاسداران هم که جدای از صد ها افسر عراقی الاصل، دستکم سه تن از بچه شمع فروش های نجف و سامره و کربلا به درجه ی سپهبدی رسيده اند. استخوانبندی اصلی لشگر سرکوب و توهين و بگير و ببند و تجاوز (زير نام دروغين نيروی انتظامی) هم که از عرب های نقاب پوش تشکيل شده است. ( 2) 1

از اينروی هم اين اعراب اشغالگر ايران، بزرگترين حاميان رژيم اسلامی ملا ها هستند. زيرا بخش بزرگی هم از دارايی و درآمد اين ملت هستی باخته و خود به دريوزگی افتاده، به جيب همين سربران سرازير می شود. همين اعراب هم هستند که بی رحمانه به نواميس زنان و دختران ما تجاوز می کنند و نقاب سياه بر چهره، مانند آب خوردن هم جوانان ما را به دار می کشند. چون در اين مزدوران مسلمان و انيرانی، اصلآ عرق ملی و وابستگی عاطفی به ايران و ايرانی وجود ندارد. 1

آنچه به رابطه سرنوشته اين متن مربوط می شود، حال سالها است که چند تنی از همين اعراب سربر فارسی آموخته، بر روی تمامی شبکه های تلويزيونی می روند و موضوع بحث هر چه هم که باشد، از گوانتاناما و زندان ابوغريب و غزه و کودکان بی آب و نان مانده ی فلسطينی و ظلم اسرائيل و از اينکه مردم ايران تا پای جان در پشت دولت ايستاده اند ... سخن می رانند. 1

البته حال چون قضيه گوانتانا و ابوغريب و غزه ديگر تقش در آمده، بيشتر به مسائلی انحرافی چون آمار فقر و بيکاری در آمريکا، کشتار مردم عراق بقول خودشان، به دست اشغالگران آمريکايی، سياست غلط آمريکا در برابر رژيم ملايان، سينه چاک بودن مردم ايران برای اورانيوم غنی شده و مسائلی از اين دست می پردازند. 1

آنهم کسانی که تا دهان به سخن گفتن می گشايند، حتا در همان يک جمله ی نخست هم، نثر آخوندی، جمله بندی های با اسلوب صرف و نحو تازی و لهجه ی غليظ عربی شان فرياد می زند که غير ايرانی و عرب هستند، به ويژه با آن کاف های کشيده، گاف های ناقص و دم بريده و قاف های از بيخ گلو و خلط آور که ادا می کنند. 1

و ای شگفتا که اين رسانه چی های محترم ما همچنان از اين بچه عرب های کاملآ نابلد به چم زبان فارسی بازی می خورند. شگفت انگيز تر که گاهی يکی از اينها با کمی تغيير صدا، حتا تا سه بار هم در درازای يک برنامه نيم ساعته بر روی خط می آيد و مجری را سر کار می گذارد، ليکن تو گويی که اصلآ جناب مجری در اين دنيا نيست. به ويژه علی رضا ميبدی که بگونه ای پاک در چنگ اين چند تازی زاده است. 1

خطوط تلفنی برنامه آقای ميبدی به اندازه ای شلوغ است که گاهی تلفن کنندگان عادی خود می گويند که پس از سه ماه کوشش توانسته اند شماره را بگيرند. بار ها هم روشن شده که اين ويروس های جمهوری اسلامی با آن شلوغی خطوط، تنها با کمک دستگاههای شمارگير ويژه و مدرن دولتی است که هر زمان که خواستند می توانند بر روی خط بيايند، با اين وجود اين مرد خود شاعر و آشنا به چم زبان فارسی، همچنان از اين چند بچه عرب نابلد به زبان مادری ما حسابی بازی می خورد. 1

پاره ای از مجريان محترم که آن اندازه بی هوش و حواس هستند که اصلآ اين چند بچه عراقی و يا لبنانی برنامه های آنان را مديريت می کنند. يعنی تنها با گفتن يک جمله، مسير برنامه را بر هر سوی که مأموريتشان است می کشانند. زيرا همين بچه مسلمان های راستين و سربر، آن اندازه زرنگ هستند که بيشتر مجريان را روانشناسی کرده، ضعف ها و حساسيت هايشان را شناخته، با در نظر گرفتن همان آلرژی ها و خلق و خوی مجريان هم هست که قادر می شوند تنها با گفتن چند کلمه ی انحرافی و برانگيزاننده، به سادگی آشاميدن ليوان آبی، برای مجری مسير تعيين کنند. 1

درخواستی از

VOA


موضوع شايد از همه هم تر در اين ميان شرکت هر از چند گاه مقامات رسمی دولت آمريکا و همچنين افرادی ديگر از مجامع رسمی جهانی در برنامه های
VOA
و تلفن زدن های اين پارازيت های عرب و سخن گفتن از سوی مردم ايران و به اشتباه انداختن آن مقامات است. فردی خارجی مثلآ از کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحده که امکان چندانی برای شناخت مصيبت های ما ندارد، وقتی بشنود که از چهار تلفن کننده از ميان پنج تن، اظهار می دارند که مثلآ: ( ايران گلستان است و ما ملت ايران عاشق رژيم خود هستيم، هيچ هم دوست نمی داريم که شما در کار ما دخالت کنيد ...)، طبيعی است که به اشتباه می افتد. آن بيچاره از کجا بداند که ما با چه بی پدر و مادر های هفتاد و هفت خطی طرف هستيم. 1

بنابر اين چه خوب و مسئولانه است که مجريان محترم آن رسانه که بيشترين اين گونه مقامات را به مصاحبه دعوت می کنند، به اين امر بسيار مهم توجه داشته باشند. با انديشيدن تمهيداتی هم از چنين خرابکاری ها و انتقال اينگونه آگاهی های کاملآ وارون و بر ضد ملت اسير ايران پيش گيری کنند. اساسآ از ديد من اشکالی در اين کار نيست که مجری خود در برخورد با چنين مواردی آنرا با مصاحبه شونده در ميان گذارده و اصلآ اين حملات خرابکارانه رژيم را بر ضد خودش مبدل سازد. من ترديد ندارم که اگر چند باری اينگونه با لمپن های رژيم برخورد شود، ديگر آنها مزاحم برنامه ها نمی شوند و از شمار اين پارازيت ها هم کاسته خواهد شد. 1

اين نيز نانوشته نگذارم که از زمانی که

VOA
نام کوچک تلفن کنندگان را می پرسد، اين سربران برای رد گم کردن و خود را مخالف رژيم نشان دادن، به جای دادن نام راستين خودشان به اتاق فرمان، که معمولآ هم بايد ابوعبيده و جابر ابن قتال و ابومعلون و خالد ابن وليد ... باشد، خود را کوروش و بابک و آرش و داريوش و مازيار معرفی می کنند. 1
........................................................................

زير نويس
و(1) ـ اين بحث حروف و واژگان بحثی طولانی اما مهم است که از حوصله ی چنين نوشته ی کوتاهی بيرون است. کسانی که دوستدار اين بحث و در هم آميختگی عربی با فارسی هستند، حتمآ اين نوشته ارزشمند دوست نزديک و بسيار آگاه و فرزانه (اما گريزان از نام و شهرت) من، آقای مهندس منوچهر کارگر را در اينجا( درباره رسم خط فارسی) مطالعه بفرمايند.) 1

و( 2) ـ همانگونه که آوردم امروز دو قوه ی کشور و نيمی از سپاه پاسداران در دست عراقی ها است. آيا نبايد گفت ای خاک بر سر رجوی و دار و دسته بی عرضه اش که با فروش جان و مال و ناموس هم ميهنانشان به عراقی ها هم نتوانستند حتا به درجه ی گروهبان سومی در ارتش عراق و يا شغل آبدارچی باشی هم در يکی از وزارتخانه های آن کشور دست يابند. 1

ای کاش اعضای اين سازمان که با ايران فروشی برای هميشه ميهن و مردم خود را باختند، دستکم به اندازه ی يک هزارم اين بچه عراقی های اشغالگر ايران هم که شده جربزه داشتند و لااقل می توانستند در کشور عراق يک پـ ... بشوند. بيجا نيست که من می نويسم ايرانی طفلک فاقد هر گونه هوش و حواس است! 1

بنگريد ميزان سرسپردگی شگفت انگيز رجوی و پيروانش به صدام حسين و اعتماد او به جان نثار بودن اين فرقه به خودش را که وی حتا دو داماد و عمو زاده خونی خود را هم به جرم واهی مخالفت با خود سر میبرد و دختران جگرگوشه اش را بيوه و نوه هايش را يتيم می سازد، اما از مجاهدين تا دم آخر چون نی نی چشمانش مواظبت می کند. 1

آنهم صدامی تا آن اندازه منزجر از هر چه ايرانی که آخرين جمله اش در پای چوبه ی دار و به هنگام داشتن طناب مرگ بر گردنش، جمله ی « مرگ بر ايرانيان بود». امروز هم که بزرگترين حاميان مالی و سياسی مجاهدين همان سنی بعثی های باقی مانده ی فدائيان صدام حسين هستند. 1

لابد هم برای انتقام از ملت ايران اينهمه پول و امکانات در اختيار اين کپی برابر اصل جمهوری اسلامی قرار می دهند. آنهم البته به کمک لشگريان ظفرنمون شش دلاری لهستان و مجارستانی! براستی که اين مجاهدين مسلمان ترين مسلمان جهان هستند و موالی ترين موالی گشتگان ايرانی./ امير سپهر


|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker