زاد گـــاه
امير سپهر
ياد و سپاسی از عاشقان راستين فرهنگ و هنر ملک جم
دريغا که پاره ای هنوز نمی دانند که چه بر سر ايران آمده. و از آنهم اسفبار تر که اصلآ چه خون جگر ها و کوشش هايی برای رساندن ايران به جايگاه سال پنجاه و هفت کشيده شده بود. ورشکستگی اقتصادی را می توان با يک برنامه ريزی درست چند ساله به سامان کرد. نظم را می توان در چند سال به کشور بازگردانيد و حتا فقر و فحشا و اعتياد هم چند ساله ريشه کن کردنی است. ليکن چه بايد کرد با سرزمينی که عده ای چاقوکش بی معرفت و عمله ی جهل و ظلم، هنر آنرا سی سال است که دارند شبانه روز شخم می زنند!1
ميون صد جوون دل بر تو بستوم ---------- نکن نامــردی و خوبــوم نگهدار
پاره ای وقتی می شنوند که مثلآ دلکش و الهه و مهستی و يا دردشتی و ملک و ويگن... مرد، خيلی بی تفاوت از کنار اين خبر ها رد می شوند. اين دسته خيال می کنند که ايران هميشه آنگونه بوده که در روزگار سلسله ی پهلوی بود. از اينروی هم تا اين نظام انيرانی بر افتد، دوباره ايران همانی خواهد بود که تا پيش از آن « انقلاب لجن» بود. 1
بی توجه بدين مسئله که اصلآ تا پيش از برآمدن رضا شاه بزرگ مگر جز عارف و مرتضا خان و درويش خان و چند مطرب درباری و دلقک چون قدم شاه خانم و معصومه باجی و اسمال بزاز و مهدی موش و کريم شيره ای اصلآ هنرمندی در ايران وجود داشت و سازمان و دستگاهی به اين کار های فرهنگی اهميّت می داد. قمر آنزمان شروع به پرتو افشانی کرد که رضا خان سردار سپه شد. 1
اين هنرمندان بزرگی که يکی پس از ديگری از ميان ما می روند، دستکم در سی چهل سال آينده هم جايگزينی نخواهند داشت. دردا که هيچ کس به اين نمی انديشيد که برای پيدا کردن مثلآ يک دختر پانزده ساله بابلی بقچه بر زير بغل بنام عصمت بابلی، گماردن راننده ی شخصی برای او و پرورش استعداد وی و تبديل کردنش به دلکش، و يا پيدا کردن يک پسرک ارمنی همدانی بنام ويگن و تبديل او به سلطان جاز ايران و يا يافتن دخترکی بهايی و از او عهديه بزرگ ساختن چند سال بايد زحمت کشيد و از وجود چه اساتيدی بايد بهرمندشان ساخت! 1
اساتيدی که تازه آنها هم يکی پس از ديگری از دست می روند و هيچ جای نشينی ندارند. همچنين شعرا و ترانه سرايان و آهنگ سازانی بزرگ همچون پيرنيا و رهی و مشفق اصفهانی و مشيری و تجويدی و کريم فکور و ملک و تهرانی و ياحقی و شهنازی و واروژان ... 1
حاصل اينکه، ببينيد آن باغ و بوستان پر از گلهای رنگارنگ و گلهای صحرايی و عطر آگين هنر ايران در سال پنجاه و هفت، اينک به چه زمين سوخته ای بدل گشته که در سی سال هم حتا يک گل و گياه رنگين و چشم نواز و خوشبوی در آن سر از خاک بر نياورده. 1
همچنانکه اگر هم امروز هم ايران آزاد گردد، دستکم بايد سی ـ چهل سال زحمت کشيد و خون جگر خورد و بودجه صرف کرد تا يک سيما بينای ديگر ساخت. آنهم در صورتی که آن وسواس و فرهنگ دوستی و عشق به ايران مقامات روزگار پهلوی در مقامات آتی ايران هم وجود داشته باشد. عشقی ژرف و سراسر فداکارانه که در روح و روان خود پادشاه فقيد و تک تک مسئولان روزگار پهلوی جاری بود. 1
به صدای آسمانی و اهورايی سيما بينا گوش سپاريد که پنجاه سال پيش از اين در هشت ـ نه سالگی به راديو دعوت شد به محضر بزرگترين اساتيد موسيقی ايران فرستاده شد تا «سيما بينا، هنرمند بزرگ» گردد، و به نغمات سحر انگيز ادوات اصيل موسيقی ايرانی، بويژه به نوای افسونساز و سکرآور بالابان، يکی از کهن ترين ادوات موسيقی ايرانی که آدمی را بياد کاخ کسرا و باربد و نکيسا و مجد و عظمت و شوکت ايران و پاکی ها و فرزانگی ها و معنويّت ژرف مردم ايران پيش از موالی شدن می اندازد. 1
و به اين نيز بيانديشد که هر کدامی از اين ابزار موسيقی و آخرين نسل از نوازندگان آنها، با کوشش زنان و مردانی عاشق ايران چون شهبانو فرح و مهرداد پهلبد وزير فرهنگ و هنر (همسر پادشاهدخت شمس پهلوی) از گوشه گوشه ی ايران جمع آوری شد و با ترتيب کلاسهايی در سازمان فولکلور گسترش يافت. 1
بسان بهاری که تنها کمانچه نوار باقی مانده در ايران بود و در قهوه خانه های خراسان ساز می زد. پهلبد آن مرد عاشق هنر ايران بود که بهاری را از گوشه ی قهوه خانه ای در قوچان به تهران آورد و با ترک دادن شديد اعتيادش و دادن لقب استاد به وی (استاد علی اصغر بهاری)، از او خواست که شاگرد تربيّت کند. بگونه ای که امروز ديگر ساز کمانچه به يکی از اصلی ترين ساز های هر ارکستر سنتی ايرانی و در نتيجه به يکی از فراوان ترين ساز ها بدل گشته. 1
همانگونه که تمام رخت های زيبا و دلربای اقوام ايرانی با کوششی پيگير و بی امان از هر ده و شهر کوچک ايران به تهران آورده شد و طراحان و زريبافان سازمان فولکلور با زمينه و الگو قرار دادن آنها، تمام پوشاک زيبای ايرانيان از عهد باستان تا روزگار پهلوی ها را برای گروههای موسيقی های بومی ايرانی سوزن زدند. ياد باد آنروزگاران و ياد همه خدمتگذاران فرهنگ و هنر اين ملک گرامی باد که براستی ايران پر از نکبت و غم و تباهی عهد قاجار را به کشور گل و بلبل روزگار پهلوی مبدل کردند و اما ای داد و افسوس که...!/ امير سپهر