زاد گـــاه
امير سپهر
خرافه گرايی های شيک در سياست امروز
ما اين روز ها اين واژگان مرکب « خرد گرا» و « خردگرايی» را زياد می شنويم و می خوانيم. معمولآ هم کسانی خود را خرد گرا می نامند که در ستيز با آن دسته از کار ها و انديشه هايی هستند که عقل سالم (عقل آزاد از زندان مذهب) و دانش و منطق، آنها را مردود می شناسند. بسان « باور به عالم غيب» و « نزول وحی » و « اسپرم مقدس» و « امداد های غيبی» و « معاد» و « ظهور امام زمان» و باور های ديگری از اين دست. 1
يکی از بزرگترين اتهاماتی هم که اين گروه خردگرا به جمهوری اسلامی وارد می کنند، اتهام « خرافه گستری» است. اتهامی که البته کاملآ هم بجا است. زيرا که مستند بر صد ها مدرک زنده است که ما هر روزه شاهد بازتاب آن در تمامی رسانه ها هستيم. مانند جاده برای امام زمان کشيدن، سقاخانه سازی، امام زاده سازی، نماز و دعای نزول باران خواندن، سيد و سادات سازی، صندلی خالی برای امام زمان در جلسات هيئت دولت نهادن، هاله ی نور در سازمان ملل ديدن و چلوکباب و نامه در چاه جمکران ريختن و صد ها کار خرافی و ابلهانه ی ديگری مانند اينها. 1
رويکرد به خردگرايی از پس اينهمه سال خرد ستيزی و انديشه سوزی در ميان ما، البته که رخدادی بسيار فرخنده و سازنده است، ليکن آنچه مايه تاسف است اين که، اين خرد گرايی نوين در بيشترين بخش خود، يک خردگرايی ريشه ای و راستين نيست. بويژه در بخش سياسی آن. يعنی بيشترين اين«خود خرد گرا انگاران» که اساسآ هم بزرگترين دليل دشمنی شان با رژيم اسلامی، ويران کردن مبانی انديشه های متکی بر دانش و منطق است، خود نيز در نهايت انسانهايی باورمند به افکاری خرافی و کاملآ غير منطقی هستند. انديشه هايی که گر چه در شکل ظاهری خيلی شيک تر به نظر می رسند، ليکن در باطن، هيچ تفاوتی با همان افکار ماليخوليايی ندارند که پايوران جمهوری اسلامی سی سال است که گسترش آنها را وجهه ی همت خود قرار داده اند. 1
رژيم از امداد های غيبی و ظهور امام زمان و قتل عام کفار بوسيله وی و آوردن مثلآ عدل از راه اين جنايات دهشتناک سخن می گويد، در اين سوی هم همه در انتظار ظهور سوشيانس (سودرسان، دانا در مزد يسنا) و يا پيدا شدن کاوه آهنگر و بابک خرمدين و مازيار... و گوشمالی دادن اين اوباش حکومتی بوسيله ی آن چهره های نيست در جهان هستند. 1
جمهوری اسلامی بار گناه هر بی کفايتی و ويرانگری و پسماندگی و بی آبرويی خود را بر دوش دولت های پيشرفته و نيرومند يا بقول خودش، «قدرت های استکباری»، يعنی باز بقول خودش، صهيونيزم!1
«Zionism»
و آمريکا و ديگر قدرت ها می افکند، و در اين سوی هم مثلآ خردگرايان ما، مسئوليت همه ی ملابازی ها و ايراتسوزی ها و نادانی ها و بلايی هايی که خود بر سر خود آوردند را به حساب جيمی کارتر و کنفرانس گوادالوپ و اعراب و انگليس و روس و فرانسه... واريز می کنند. 1
آنان که خود را خردگرا می انگارند، بايد اين نکته را دانسته و بدان پايبند باشند که نخستين و بزرگترين نشان خردگرايی و خردمندی، « انسان باوری» يا خودباوری است. يعنی اينکه من انسان هستم که بايد مهار سرنوشت خود را به دست گيرم و خود را به سعادت و نيکبختی رسانم، نه مشتی موجودات مجهول و اساطيری و يا عده ای انسان مرده و بگور سپرده شده. مسئول اول و آخر هر بلايی هم که بر سرم می آيد، تنها و فقط خودم هستم. که
اين « خودم » هم در مقايسی گسترده تر همان « خود ملت» است. 1
البته که هميشه نيرو ها و عواملی در بيرون وجود دارند که در راستای تآمين منافع خود، پيوسته می خواهند از ما سوء استفاده کنند. ليکن اين طبيعت سياست است. اينرا می گويند پولتيک، نه اينکه ما بدان نام عوضی توطئه را داده ايم. ميدان سياست که دير و صومعه و کليسا و مدرسه ی اخلاق نيست. 1
سياست و آيين کشورداری در جهان امروز يعنی بدنبال تأمين منافع کشور و مردم خود بودن، حتا به بهای چيزی از ديگران کندن و بردن و يا منافع ديگر ملتها را به مخاطره افکندن. اين هم امری است که حال همه ی دولتها و ملتها انجام می دهند و همه هم آنرا به عنوان اصول سياست به رسميّت شناخته اند. هيچ ملت خردمند و با فرهنگی هم از اين بابت، نه خود را قربانی توطئه می انگارد و نه ديگر دولتها را به توطئه گری عليه خود متهم می سازد. 1
پس در اين ميدان رقابت ها و سياست بازی ها، اين خود ما هستيم که با هشياری و خردمندی نبايد هرگز ابزار اجرای سياست های ديگر دولتها بشويم و کاری خلاف منافع خود و ميهنمان انجام دهيم. و اگر شديم، بپذيريم که ما خانه خراب نادانی خويش شديم و نه قربانی توطئه ی ديگران. با چنين واقع بينی و خردمندی هم به دنبال از بين بردن زمينه های داخلی مشکلات خود باشيم تا ديگر به خود آسيب نرسانيم. 1
کسانی که يکريز از « خيانت» و « توطئه» و « دسيسه» و « طرح شوم» و «کودتا» ... دم می زنند، اگر تنها يکبار، و فقط يکبار درست و ژرف و خردمندانه بيانديشند که چرا و چگونه است که اين همه خيانت و دسيسه و طرح شوم و توطئه پشت توطئه فقط و فقط برای ما چيده می شود و هميشه هم اين طرحهای شوم و توطئه ها در ميهن ما با موفقيتی درخشان ببار می نشيند، آنگاه به اين برايند منطق گرايانه خواهند رسيد، که مشکل در خود و در درون ما است نه در نزد عوامل بيرونی. 1
اصلآ آنچه گذشته است را فعلآ به کناری نهيم و از امروز سخن گوييم. آنانکه پايوران جمهوری اسلامی را مسئول تمامی اين ننگ ها و خفت ها و جنايات معرفی می کنند از ديد من اگر خائن نباشند، با پوزش فراوان، از نادان ترين مردمان روی زمين هستند. زيرا وقتی مشتی بی سر و پا و گدا و بی خانواده و چاقوکش و شمع فروش و روضه خوان و بار فروش ميدان به رهبريت و وزارت و وکالت و فرماندهی و رياست و صدارت رسند، کاملآ قابل پيش بينی و روشن است که همين اعمال ننگين و شرم آور و دزدی ها و جنايات را مرتکب می شوند. چنانچه کسانی انتظاری جز اين از اين سفلگان و لمپن های بی هويّت داشته باشند، جای بسی شگفتی است. 1
حتا اينکه چرا نظامی بدين مسخرگی و بی فرهنگی و بی کفايتی توانسته که سی سال در ايران دوام آورد هم هيچ جای شگفتی ندارد. اگر خوب به موضع گيری ها و شخصيّت و سخنان و شعار های مثلآ نخبگان سياسی و روشنفکران ما توجه داشته باشيد، خواهيد ديد که دوام جمهوری اسلامی هم طبيعی ترين محصول کين ورزی و نادانی چنين نخبگان سياسی پخمه و روشنفکران بی فکری است که ما داريم. 1
از آنجا که من اين مسئله را در اندازه ی شکيبايی يک متن در نوشته ای « پاينده باد جمهوری اسلامی، اين است شعار اپوزيسيون » به شکل جداگانه شکافته ام، ديگر در اينجا در اين مورد بيشتر توضيح نمی دهم. همين اندازه می نويسم که من نه تنها به اين جمله ی مشهور که :« هر ملتی شايسته ی همان حکومتی است که بر وی حکومت می کند » سخت باور دارم، بلکه خود نيز اين جمله ی موازی را می سازم که : 1
و« هر اپوزيسيونی که نتواند پس از سی سال هم به حکومت مشتی لمپن بی سر و پا و چاقوکش غيرسياسی در ميهن خود پايان دهد، بی گمان خود بايد دستکم دو برابر آن نظام مسخره تر و بی سر و پا تر و لمپن تر باشد»، البته با پوزش. همين ! / امير سپهر