زاد گـــاه
امير سپهر
حتی بهترين روحانيان ايران نيز مصاديق عينی مفسدين فی الارض هستند
امروز در نشريه ای می خواندم که در اين ميهن دوم و اجباری من سوئد، بزودی قانونی در پارلمان به تصويب خواهد رسيد که بر اساس آن شهروندانی که نتوانند از بهداشت و سلامتی جسمی و حتی روحی حيوانات اهلی و خانگی خود بگونه ای شايسته مراقبت کنند، جريمه و يا حتی زندانی خواهند شد. چند سال پيش هم در يکی از روزنامه های آلمانی خواندم که سازمان حمايت از حيوانات يکی از ايالت های آلمان(Baden-Württemberg)، مدير سيرکی را در شهر (Karlsruhe) به جرم غذای خوب و کافی ندادن به حيوانات سيرک، به ويژه به گور خر ها و بوزينه ها، به پرداخت سی و هفت هزار يورو جريمه نقدی و سه ماه و يازده روز زندان محکوم کرده است.1
جدای از اين تراژدی که در ميهن اصلی و اسير من و شمای اينک در زير سايه حکومت امام زمانی، ميليونها انسان شب ها گرسنه سر بر بالين می نهند و بسياری از کودکان اصلآ از گرسنگی جان می بازند، آنچه در اين ميان بيشتر شايسته ژرف انديشی است، جايگاه دين در اين دو کشور است. بر اساس آماری که پيشين سال منتشر يافت در ميان يکصد و پنجاه و يک کشور جهان، مردم سوئد در ظاهر بی دين ترين ملت جهان شناخته شده بودند و آن ديگر کشور و ميهن اصلی من و شما که در دست نمايندگان اصلی الله است، دين پناه ترين امت جهان. 1
يعنی در اينجا که هيچ سخنی از الله و امام زمان و جمکران و شيخ و ملا و مثلآ معنويّت نيست، آدمهای بی دين و لامذهب آن اندازه انسانيّت و معنويّت دارند که حتی جانوران بی خرد و بی زبانی همچون خر و گاو و بوزينه را هم محترم شمرده و برايشان حقوفی را به رسميّت می شناسند، اما در آن ديگری که امام زمانی است، بيضه داران اسلام و شريعت محمدی، همچنان هم نخواسته و يا نتوانسته اند که حقی حتی به اندازه ی يک هزارم حق ماچه الاغ و عنتر و سگ و خرگوش مقيم اروپا را هم برای يک انسان ايرانی به رسميّت شناسند. 1
نخواسته اند، زيرا اين اسلام پناهان که خود معمولآ از ميان پست ترين خانواده ها هستند، بيشترينشان اصلآ وجدان و معنويّت و رحم و شفقت ندارند که حقوقی را برای انسان به رسميّت شناسند، و نتوانسته اند، بدين سبب که اگر هم می خواستند اصلآ دين خرد سوز و بی معنويت شان اجازه ی چنين کار های نيک و اخلاقی را به ايشان نمی داد. ملا در اين مورد البته زياد تقصيری ندارد چون به رسالت خود عمل می کنند. 1
گناه اصلی و نابخشودنی ملا اين است که اصلآ با ملا شدن، ننگ نگاهبانی از اين بربريّت و ترويج اين بی معنويتی های ضد انسانی را بر عهده گرفته. زيرا که اساسآ بنای اسلام بر ستون همين سلب حقوق از انسان، از راه تعطيل انديشه استوار است. بويژه اين تشيع با اين مسخرگی های نايب امام زمان و مرجع تقليد و ولی فقيه بازی که انسان را حتی شايسته ی انتخاب نوع پوشش و چگونه ادرار کردن خود نيز نمی داند. 1
رسالت ملا پدافند از اسلام و مسلمان سازی است. مسلمان سازی هم يعنی گرفتن قدرت انديشه ی پويا و نوآوری از انسان و به تبع آنهم، تبديل کردن وی به موجودی بی شعور و فاقد کرامت و اختيار است. انسان در اسلام بايد به حيوانی بدون قوه ی فکر و اراده مبدل گردد عاجز از گزينش حتی چگونگی انجام پيش پا افتاده ترين امور شخصی خويش. يعنی آنچنان پسمانده باشد که حتی نداند که با کدامين پای بايد به مستراح وارد شود و چگونه ادار کند و چه زمانی آروغ زند. 1
آيين محمدی تسليم شده می خواهد. اين تسليم هم بايد کاملآ کورکورانه، محض و حتی مانند سفيهان باشد، نه از راه استدلال و مجاب شدن. طبيعی هم هست که وقتی انسانی اينگونه تسليم محض شد، به موجوی حتی پست تر از يابو مبدل می شود که اصولآ نمی تواند که هيچ حقوقی را طلب کند. بنگريم که اسلام چگونه تسليمی را شرط ايمان آوردن می داند: 1
«و اذا قيل لهم ءامنوا كما ءامن الناس قالوا انومن كما ءامن السفهاء الا انهم هم السفهاء ولكن لا يعلمون» (آيه ی سيزدهم از سوره بقره) 1
يعنی «و هنگامی كه بدانان گفته شود ايمان بياوريد همان گونه كه سفيهان (بی عقل ها) ايمان آورده اند. می گويند آيا ما نيز بايد همانند نابخردان ايمان بياوريم؟! اينان(که چنين استدلالی می آورند) خودشان نابخردند، ليکن خود نمی دانند» 1
به زبانی روشن تر، آورنده ی اسلام می گويد، آنان که چون نابخردان چشم بسته به هر آنچه من می گويم ايمان نمی آورند، سفيه هستند نه فرزانه! اين سفاهت را هم فقط من تشخيص داده ام! يعنی من بی هيچ بحث استدلالی و روش اغنايی به تو امر می کنم که بی چون و چرا آنچه را که می گويم بپذيری. اگر پذيرفتی که همه چيزت متعلق به من است و خودت نيز بايد فرمانبردار من باشی، اگر هم نپذيرفتی که کافری و در اين صورت هم باز همه چيزت بر من حلال است. از زن و دختر و پسر خردسالت گرفته (که کنيز و غلام من خواهند شد)، تا دار و ندارت (که غنيمت از کفار خواهد شد) و حتی جان شيرين و خونت (که ريختن خون تو ی کفار بر من مسلمان واجب خواهد شد). 1
درست همانگونه که خليفه دوم، عمر ابن الخطاب هم برای پادشاه ايران، يزدگرد سوم نوشته بود که: « من آينده خوبی برای تو و ملتت نمی بينم ، مگر اينکه پيشنهاد من را قبول کرده و بيعت نمايی ... با اجرای اين حکم، تو تنها راه بقای خود و صلح برای پارسيان را پيدا خواهی نمود... بيعت تنها راه می باشد. الله اکبر. خليفه مسلمين عمربن الخطاب.» 1
بايد دانست که معنای حقيقی بيعتی که عمر ابن الخطاب در نامه خود آورده، در فرهنگ اسلامی «يعنی در بی فرهنگی» به معنای گردن نهادن بر سروری و فرماندهی کسی (پذيرفتن ولايت کسی بر خود). بيعت اسلامی هم به جز چند استثناء، در سراسر تاريخ اين آيين، با زور گرفته شده نه داوطلبانه. زيرا هيچ انسان آزاده و فرزانه ای که ننگ صغير و مهجور شدن را داوطلبانه نمی پذيرد که. برگشت از اين بيعت هم که به معنای خروج از دين است و حکم آن هم مرگ. 1
پر پيدا است که در بيعت هم چون تمامی موارد ديگر در اين دين، مخاطبان فقط مردان هستند. زيرا در اسلام، زن موجودی است بی شعور تر از هر حيوان پست و حيله گر تر از هر جادوگر جلبی که بر اساس دستور قرآن در سوره نساء، فرمانده و ارباب و صاحب اين موجود انگلی و افسونگر هم مرد است (الرِّجالُ قَوّامُون عَلى النّساءِ). تنها وظيفه ای هم که الله برای اين موجود پست معيّن کرده، فرمانبرداری کامل از مرد است، به ويژه در زمينه سکس دادن به وی. 1
بگونه ای که مرد مسلمان ريشو و بوگندو و متجاوز چون مزرعه ی شخصی خويش، بتواند ازهر طرف که خواست بر او وارد شود. بزرگترين فضيلت زن مسلمان، تنها بسان تن فروشان نيازمند و نگونبخت و له شده، پيوسته آماده سکس دادن بودن است. آنهم به هر شکل و کيفيّتی که مرد مايل باشد و هرجا که او اراده کند، حتی بر پشت شتر. 1
حال اين موجود بی ارزش (از روز ازل مانند تن فروش محتاج به دنيا آمده) که زن نام دارد، چه آن مرد را برای همسری انتخاب کرده باشد چه نه، چه آن مرد نابخرد و متجاوز را دوست داشته باشد و چه نه و چه اصلآ آمادگی روحی و جسمی و ميل جنسی برای همخوابگی داشته باشد و چه نه. زيرا مرد است که مالک جسم و روح او است نه خود وی که از ديدگاه اسلام موجودی است ناقص الخلقه و مهجور. 1
باری، مرادم از آوردن اين کوتاه از ويژگيهای آيين حنيف، طرح اين پرسش بود که آيا براستی هيچ جرم و خطايی بزرگتر از اين در جهان وجود دارد که گروهی به خدمت چنين آيين ضد اخلاقی توهين کننده به مقام بلند و شريف زن، يعنی مادران همه ی ما در آيند. آيا هيچ جنايت گسترانی زشت کردار تر و خطرناک تر از ملا ها می توان يافت که کمر همت به گسترش چنين انديشه های پست و خردسوزی بسته اند و پاسدار و مروج چنين وحشيگری هايی در جامعه ی انسانی ما هستند؟! 1
به راستی سوگند که آنچه يک ملای بسيار خوب و حتی غير سياسی هم در ايران تبليغ می کنند، مصداق عينی ترويج بی رحمانه ترين جنايت ها بر عليه بشريّت است. هر کسی هم که با ذهنی پاک و بيطرفانه اسلام را خوب مطالعه کند، به اين نتيجه خواهد رسيد. تاريخ بر اين سخن گواه است که حتی ابر جنايتکارانی بسان هيتلر و هيملر و گوبلز و پولپوت و استالين و مائو ...هم هرگز اينچنين بی شرمانه و آشکارا از جرم و جنايت و توهين به انسانيٌت و اخلاق و آب دهان انداختن به شخصيّت زن و تجاوز به او پدافند نکردند که ملا ها می کنند. 1
اينان زشت ترين دروغ ها را تقيه می نامند، سبعانه ترين تجاوز ها را بجای آوردن اصول شريعت (مانند برداشتن بکارت چند هزار دختر ايرانی پيش از اعدام)، وحشيانه ترين شکنجه ها را اجرای حدود می نامند و بی رحمانه ترين قتل ها به جرائم مسخره ای چون ياغی و باقی و طاقی و محارب... را اجرای حکم خداوندی (يعنی انتقام گرفتن برای خداوندی مسخره که حتی خود فاقد قدرت انتقام گيری است!). چپاول و غارت اموال مردم را هم که مصادره ی شرعی می نامند، صدور حکم تجاوز به دختر بچه های معصوم را عقدنامه و ترويج فاحشگی را هم صيغه. 1
يعنی در شريعت اينان، خداوند آنچنان کثيف و بی رحم و جنايتکار و کينه توز و شيفته ی انتقام است که برای تقرب به درگاهش، مرتب بايد مرتکب شکنجه و تجاوز و دزدی و قتل و غارت شد. از اينروی هم هست که اينان، يعنی ملا ها به کثيف ترين و زشت ترين و ضد انسانی ترين اعمالی که يک انسان می تواند انجام دهد مهر شريعت و اجرای احکام الهی زده اند. 1
برآيند سخن اينکه وقتی در جهان متمدن و انسانمدار، نواختن حتی يک سيلی به گوش يک يابوی بی زبان و باربر هم کيفر زندان در پی دارد، آيا نبايد کسانی را کيفر داد که از بربريّتی پدافند می کنند که کوچکترين آن تازيانه زدن به مردم در کوی و برزن و تجاوز به کودکان نابالغ (Pedofile) است! ايرانی براستی ايرانی و متمدن، پس از اين ديگر بايد فردی را حتی به صرف پوشيدن رخت ملايی هم يک مجرم خطرناک به حساب آرد. 1
نگارنده يک بار ديگر هم اين را نوشته ام که زين پس، يعنی از پس اين تجربه ی سی ساله ی سراسر دزدی و تجاوز و قتل و غارت، رخت ملايی برای من ايرانی ديگر به مثابه يونيفرم لشگر دشمنانی بد تر از تاتار و مغول است. رختی ويژه ی انيرانيانی دزد و جانی و تجاوز کننده به زنان و دختران هم ميهنم. با پوزش بسيار فراوان، فاش و فاش هم می نويسم که از ديد من ايرانی هستی باحته، ملا ديگر در ايران يعنی يک بی معرفت پست تر از يک دلال محبت شهر نو تهران، ولو اگر حتی پدر شمای خواننده ی من هم که باشد. 1
هر ملايی که اينک ادعای ذره ای شرف و انسانيت و رگ ايرانی داشتن دارد، اولين و کوچکترين وظيفه ی انسانی و وجدانی و ملی او، احترام به اينهمه خونهای بناحق ريخته شده در ايران و به اين بی شمار مادران و پدران و خواهر و برادران داغدار است. کمترين نشان اين احترام هم به دور افکندن اين رخت آلوده به خون دهها هزار ايرانی است. رختی هولناک که ديگر در هر ايرانی جگرگوشه و تن پاره باخته ای، حالت استفراغ بر می انگيزد. 1
برای خدا پرستی و حتی ترويج دين هيچ نيازی به رخت و لباسی متفاوت از ديگران نيست، مگر اينکه کسی نيّت شيادی و عوام فريبی داشته باشد، هم چنانکه بيش از نود در صد اين طايفه ی دستار بر سر با همين نيّت خويشتن را به اين شکل و شمايل در آورده اند. ملا اگر حتی براستی می خواهد چون پيغمبرش بزيد، بايد بسان آن عمامه دار عبا پوش، سوار بر شتر گردد، نه اينکه با رخت وی در مرسدس بنز های ضد گلوله لم دهد. 1
واپسين دو جمله اينکه، نگارنده که اسلام را اصلآ ديانت نمی دانم که بدان باورمند بوده يا نباشم، ليکن آن دسته از هم ميهنان گرامی من که همچنان خود را مسلمان باورمند می دانند، بايد آگاه باشند که آن ويژگيها که روحانيان ايشان برای تعريف چگونه باشی مفسدين فی الارض می آورند، فقط و فقط در خودشان جمع است. در کسانی که جز گسترش مفاسد معنويّت سوزی چون دروغ و دغا و تهمت و زشتگويی و نفرت و دزدی و بی اعتمادی و فقر و نکبت و فحشا و اعتياد و جنايت هيچ پيشه ی ديگری بر روی اين زمين خداوندی ندارند. همين.1