آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Friday, May 09, 2008

 

جنگ ما جنگ باور ها است




زاد گـــاه
امير سپهر


جنگ ما جنگ باور ها است

ما تنها با ايمانی نيرومند تر و انسانی تراست که می توانيم اين آيين ضد بشری و خونريز و سراسر پستی و دروغ را از ميهن خود ريشه کن کنيم نه با بی ايمانی و شمر و يزد و ابن ملجم مسلمان شدن. 1

دو هفته ای بود که سايتم را آپديت نکرده بودم. راستش، ديگر آنچنان دل و دماغی هم برای مقاله نويسی مانند سابق نداشتم و ندارم. در کار جمع و جور کردن و ويراستاری نوشته هايم هستم تا آنها را به چند کتاب تبديل کنم که ماندگار باشد. ليکن در اين دوهفته چند نامه از دوستانم دريافت کردم که سخت تکانم داد. البته شمار اين نامه ها حتا به بيست هم نمی رسيد، ليکن در ميان همين تعداد محدود، نامه هايی آنچنان مهر آميز وجود داشت که مرا به گريستن واداشت. احساس کردم به کسانی جفا می کنم که به هر حال در اين چند ساله به نوشته های من خو گرفته اند، از آن مهم تر، به يارانی در درون که آن اندازه به قلم من مهر دارند که نوشته های مرا با خطر کردن پراکنده هم می سازند.1

پاره ای از گراميان نيز پنداشته بودند که من بقول افاغنه " بيخی" خود را بازنشسته کرده ام. آنچه به سياست مربوط میشود، من برای هميشه از اين کار کناره گرفته ام. ليکن به نوشتن ادامه خواهم داد. اصولآ کار سياسی را هم برای اين بوسيده و کنار گذاردم که آزاد باشم و مطالب ارزشمند تری بنويسم. اين دردل راستين و صميمانه هم ته دلم نماسد که من جدآ از ابتدا هم اصلآ اشتباه کردم که کار سياسی را شروع کردم. البته شرافتآ تنها و تنها بدليل احساس وظيفه بود که وارد اين عرصه کثيف و پر از ناانسان شدم نه برای پست و مقام. 1

اين توضيح را از اين جهت آوردم که مبادا گراميانی که مرا با مهر خود نواخته اند اين کناره گيری مرا به تسليم تعبير کنند که من برای باورم «ايمانم» مبارزه می کنم. در مبارزه ی ايمانی هم نه تسليم وجود دارد و نه شکست. گر چه اين واژگان «ايمان» و «جهاد» و «شهادت» واژگانی اسلامی و نفرت برانگيز هستند، اينروز ها هم که بيش از هميشه زشت و لجنمال شده اند، استفاده ی از آنها هم هيچ مورد علاقه ی من نيست، با اينهمه در اين نخستين نوشته از اين دست، می خواهم برای هر چه روشن تر رساندن آنچه در دل دارم از همين سه واژه ناخوشايند استفاده کنم که فهم آن حتا برای ايرانيان ننگ مواليگری پذيرفته و سربر اسلامی شده هم حسابی آسان باشد. 1

می خواهم بنويسم که من نيز يک مؤمن ضد و سخت و يک جهادی دست از جان شسته هستم. اما مؤمن به خداوند ايران. باورمند به آن اهورای پاک مهر پرور و دادگستر و دلباخته ی انسان. به آن ايران دوست انسانمدار، و يک جهادی برای آن سرزمينی پاک که خاکسترش از استخوانهای نياکان من است. آرمانم گر چه شهادت نيست، ليکن حال که نيابومم در اشغال انيرانيان است، حال که بکارت جگرگوشگانم را به حراج گذارده اند، مرگ در راه رهايی دلبندانم از اين ننگ و خفت را در سن بالای پنجاه و پنج سالگی، زيبا ترين صفحه ی پايانی برای زندگی مادی خود می دانم. با چنين نگرشی هم هست که بی شعار، هيچ باکی از مردن در راه ايمانم ندارم. 1

اين نيز نوشته باشم که، من اين شيوه ی پاره ای از هم ميهنانم را هيچ خوش نمی دارم که برای رد آيين اهريمنی ملايان و نشاندادن نفرت خود از اين طايفه ی ضد ايرانی، خويشتن را کافر و ملحد و شمر و خولی و ابن ملجم و حرمله ... می خوانند. جدای از اينکه ابن ملجم و شمر و خولی و آن ديگر حراميّان تازی هم خود از کثيف ترين و خونخوار ترين مسلمانان بودند، آنان که کافر و کثيف و ضد خداوند و بی مرامند، ملايان و مسلمانان سر بر و خونخوار هستند، نه ما که از ميهن و شرف و مردم و غرور و فرهنگ و کيستی و آيين و هست و نيست خود پدافند می کنيم. 1

گراميانی که خود را به نام آن حراميّان تازی آلوده ساخته يا خويشتن را کافر و ملحد ... می خوانند، بايد دريابند که هيچ مردمی نمی توانند با بی ايمانی به جنگ ايمانداران روند و پيروز گردند. شانس پيروزی در چنين نبردی برای گروه بی ايمان بی هيچ ترديدی صفر است. گذشته از اينها، بی ايمانی صرف اساسآ وجود ندارد. 1

آنان که ادای روشنفکری در آورده و طوطی وار اين سخن بی محتوا را تکرار می کنند که "من به هيچ چيز باور ندارم" در واقع نادانسته فقط جهل خود را در زمينه ی شناخت از انسان آشکار می سازند نه روشن انديشی خويش را. مگر می شود گفت که من به هيچ چيزی باور ندارم! آنکس که هيچ باوری ندارد، مرده ای تا ابد خفته در گورستان سرد است. 1

هيچ انسان زنده و دارنده روح و احساس اصلآ نمی تواند بدون باور و اميد به زندگی خود ادامه دهد. حتا آتائيسم هم گونه ای ديگر از ايمان است که در چهره های گونگون رخ می نمايد، در سيمای باور به اصالت ماده، انسان خدايی، طبيعت خدايی، اخلاق شيفتگی، وجدان باوری و خلاصه در زمينه ی پيدايش حيات هم، باور به منشأ و مبدأ پیدايشی جز خداوند ناپيدا و متافيزيکی. بسان نور و حرارت وهوا و گاز... 1

درد بزرگ ما اين است که ما ايرانيان براستی باورمند بسيار بسيار کم داريم. تغيير نام البته کاری بسيار پسنديده است، ليکن تنها تغيير نام نشان ايرانی و پاک شدن از اين کثافات نيست. ايرانی راستين آن است که خود را از درون تغيير دهد. انتظار اين نيست که يکشبه به عابد و زاهد راستين تبديل شويم که انتظاری بيجا است. هر آنکس هم که چنين ادعايی داشته باشد يک شياد است. اما نخستين گام در راه پاک سازی درون خويش، راستگويی است، آنهم در وحله ی نخست راستگويی به خود. 1

اين دروغ است که در حال سوزاندن ايران است نه شيخ و ملا. من خود نيز در گذشته بسيار دروغ می گفتم. اما دير سالی است که تمام کوشش خود را بکار بسته ام که ديگر دروغ نگويم. تا اندازه ی زيادی هم در اينکار موفقيّت داشته ام. هم اينکه ما به خود و ديگران دروغ نگوئيم، ناگزير خواهيم شد که به پليدی های درون خود اعتراف کنيم. انسانی هم که پليدی های خود را بشناسد و بپذيرد، بی هيچ ترديدی در پی پالايش درون خود خواهد بود. 1

ما تنها با ايمانی نيرومند تر و انسانی تراست که می توانيم اين آيين ضد بشری و خونريزو سراسر پستی و دروغ را از ميهن خود ريشه کن کنيم نه با بی ايمانی و شمر و يزد و ابن ملجم مسلمان شدن. ايمان آنی است که نياکان ما داشتند، که نخستين اصل آن راستگويی بود. همانگونه که داريوش بزرگ در وصيّت خود آنرا نگاهدارنده ی ايران از بلايا دانسته. در برتری آموزه های انسانمدار و پاک اهورايی ايران همين بس که دروغ را مادر تمام پليدی های بشری دانسته، درست هماگونه که هست. 1

خلاصه اينکه من، نه تنها به کفر و بی ايمانی نرسيده ام، بلکه باورمند تر از پيش هم شده ام. به کار گـِل خود هم همچنان ادامه خواهم داد، اما از راههايی دگر و با مددگيری از شيوه هايی دگر. خيال هم نمی کنم که تا پايان عمر به مرحله ی «کاغذ بنه بشکن قلم» برسم. همين / امير سپهر

www.zadgah.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker