آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Thursday, May 08, 2008

 

مادرشاهی



زاد گـــاه
امير سپهر



دوران « مادرشاهی» نوين را خوشامد گوئيم

ای مزدا اهورا: با دستهای برافراشته و خواهان خشنودی بتو روی می آورم تا بهترین سرود ستایش خود را بدرگاهت بر افرازم.1

می خواهم از زن بنويسم، از زن هم ميهن، آنهم با احترامی از ژرفای وجود. بدين خاطر که حتا نام زن هم امروز برای ما نامی باطل کننده ی تمام اين سحر و جادوی های چهارده سده و نکبت ها و تباهی های آن است.1

يا آنگونه که اين سربران خود می گويند واژه ی زن امروز برای ما ايرانيان به «اسم اعظم» مبدل شده. اسمی اهورايی و ايزدی که می تواند دودمان اين اوباش زن کش و مرد اخته کن و انديشه سوز را بر باد دهد. 1

گسترش همه ی اين بربريّت ها در سرزمين ايران صرفآ از آنجايی ناشی شد که فاتحان قادسيه ی اول، درخشان ترين زنان جهان آن دوران، يعنی زنهای ايران عصر ساسانی را ذليل و خانه نشين کردند. چه که اصلی ترين دليل اوج فرهنگمداری و شهريگری و آرتشداری ما در عهد ساسانيان، حضور زنان ايران در تمامی عرصه های حيات اجتماعی ايران بود، حتی در مقام پادشاهی و سمت فرماندهی و جنگاوری، و اين ويژگی فرهنگی و تاريخی ما تا پيش از يورش تازی ها بوده است و رمز تمامی آن پيشرفت های شگرف ما. 1

بيجا نيست که حتا هم امروز هم باز ترين و مدير ترين زنان ايرانی در دور افتاده ترين نواحی ايران يافت می شوند. زنهايی که حتا هرگز مکتب و مدرسه هم نديده اند اما از راه فرهنگ سينه به سينه و دهان مادران و پدران خود، تا اندازه زيادی جايگاه والای خود را در اجتماع روستا و نهاد خانواه حفظ کرده اند. در آن مناطق بسيار جدا افتاده از شهر های بزرگ که پای تازيان و نومسلمانان موالی گشته کمتر بدانجا ها باز شده است و به همين سبب هم مردمان آن بيشتر ايرانی مانده اند. (1) 1

زنان ايرانی از زمان شکست ما از تازی ها تا بر آمدن رضا شاه کبير، هيچ نقشی در شئونات اجتماع ما نداشتند. تا آن زمان ما بوديم و طاهره قرة العين که به وحشيانه ترين شکلی ذبح اسلامی شد، مهستی گنجوی که بيشتر به موجودی افسانه ای می ماند و کيستی اش بدرستی آشکار نيست و پروين اعتصامی که نشانی از زنانگی در اشعارش نيست. به تبع آنهم، ما هيچ پيشرفتی در زمينه شهريگری را در اين دوران سيزده سده ای نمی بينيم. چون هيچ جامعه ای با حذف نيمی از شهروندان خود قادر به پيشرفت نيست. همانگونه که هيچ پرنده ای با يک بال توان پريدن ندارد. 1

انتقام اسلامی سال پنجاه هفت درست زمانی ما را دوباره زمين گير کرد که زنان ما به کمک همت و دليری دو پادشاه پهلوی اوليّن گامها را در راه بازگشت به کيستی و ويژگی های فرهنگی و مجد و عظمت خود برداشته بودند و زن ايرانی می رفت که بار ديگر آن جايگاه تاريخی و فرهنگی خود را در سرزمين ما باز يابد. 1

تنها به خاطر همان چند گام هم هست که ملا ها حتی با سی سال اسيد پاشی و تيغ بر لب ها کشيدن و بند و زندان و تازيانه و تجاوز و کشتن و هزاران جنايت و توهين و تحقير شرم آور ديگر نتوانستند زن ايرانی را به دوباره به دوران قاجار باز گردانند. 1

و ای شگفتا که «ايران دشمنی» حزب خائن توده و کم آگاهی اندک چپ های غير وابسته و اسلام پناهی« ملا فکلی» های ما به اندازه ای فرهنگ و بويژه تاريخ ما را با «کين نگاری» بجای تاريخنگاری مخدوش و آلوده کرده اند که امروزه پادشاهان پهلوی فقط سايه ای کمرنگ در ادبيات زنانه ما دارند. اين در حالی است که کمونيست ها که در ادبيات خود زنها را حتا با الفاظی چون لکاته و آلت عيش ... می ناميدند (بخوانيد آثار برشت را)، امروز پيشتاز مبارزه برای برابری زنان در ايران شده اند. کمونيست هايی که حتا در هفتاد و سه سال و حتا در بيست و چند کشور هم نتوانستند يک زن نامور پرورش دهند، در هيچ زمينه ای. 1

در حاليکه انصافآ حتا همين اسلام سربر هم توانست که سه نخست وزير را چون تنسوچيلر (نخست وزير ترکيه) و بی نظير بوتو (نخست وزير پاکستان) و خالده ضياء (نخست وزير بنگلادش، فقير ترين کشور جهان) را تربيت کند. زن در «کمونيسم عملی» آنگونه موجود بی ارزشی است که حتا در نيمی از جهان زير سلطه ی کمونيسم هم نتوانست حتا به شهرداری شهری کوچک هم در بيست و چند کشور دست يابد. آنهم در نود سال. 1

همين اندازه بنويسم که اگر وقايع نگاران ما تا اين اندازه بی وجدان و تاريخ نگاری معاصر ما تا بدين حد ناپاک نبود، پادشاهان پهلوی امروز برای زنان ما جايگاهی چون موسی برای کليميان و مسيح برای عيسويان داشتند. چنانکه تاريخ نشان داد که آن دو پهلوی با همه ی لغز هايشان، در مقام مقايسه با اين دشمنان ضد ايرانی و مسئوليّت نشناس و نادان خود، براستی چون دو رسول مهر و صلح و معنويّت و آرامش و خواهری و برادری برای ما ايرانيان و جهانيان بودند. بنگريد که بشريّت پس سقوط شاهنشاهی ايران چند ميليون کشته داده است و جهان به چه دوزخی مبدل گشته است! جهان پس از قادسيه اول هم بدنبال سقوط امپراطوری ساسانی درست به همين وضع گرفتار شد. 1

هر چه بوده حال اما مژده که نور هدايت و رستگاری بار ديگر از پنجره ی زنان ما به ايران تيره و تار تابيدن آغازيده. تو گويی که پس از غروب آن خورشيد درخشان فرهنگ و شوکت و عظمت ايران زمين، قادسيه ی دوم روح «مادرشاهی» را از نو در کالبد نيمه جان ايرانزمين دميده است. جای آن است که ما سخت به زنان خود بباليم، البته نه به هر زن هويّت باخته و مفلوک و بی معرفتی که جز لب و باسن و سينه هيچ زيبايی و سرمايه انسانی ديگری برای خود نمی شناسد و باز البته نه به شکل سمبوليک و ابزاری بسان مجاهدين. 1

بباليم که امروز از ميان ما زنهايی بزرگ و والا مقام قد بر افراشته اند که براستی بايد در برابر آنان سر احترام خم کرد، و بپذيريم که با تمامی مصيبت هايی که در اين سی ساله بر سر زنان شريف و نازنين ما آمده، که چند ده برابر مردان هم بوده، اينک آنان از ما مردان خيلی جلو افتاده اند. من به سهم خويش بسيار از اين امر شادمانم. خويشکاری خود هم می دانم که نقش حياتی و کليدی زن ايرانی را در رهايی ريشه ای ايران در چند نوشته بياورم که چنين نيز خواهم کرد. 1

آنگونه که من احساس می کنم ما در آستانه ورود به يک « دوران مادرشاهی» نوين و مدرن در تاريخ خود هستيم و بايد آنرا خوشامد گفته و چون جان شيرين عزيز داريم. سرنوشت و آينده ما و ميهنمان امروز بستگی تام بر آگاهی زنان هم ميهنمان دارد. ايران آنگاه ايران راستين خواهد شد که ديگر هيچ مادر ايرانی آگاه به کيستی خود و ميهن پرستی، موالی های مسخره و سربر و ضد ايرانی چون پايوران رژيم جمهوری اسلامی را از پستان خود شير نداده و در دامان خود پرورش ندهد. ايدون باد! همين) امير سپهر
..........................................................

و(1) ـ اجداد خود من از منطقه ای بسياردور افتاده در آذربايجان هستند که آنروز ها با شهر شش فرسنگ (سی و شش کيلومتر) فاصله داشت. آنهم از تنها راه باريک و بسيار سنگلاخ. با اينهمه، آنچه که من از يکی ـ دو مسافرت تابستانی دوران کودکيم (در سه ماه تعطيلی های مدرسه) به روستای اجداديم به خاطر می آورم اين است که در آن نواحی، مرد بدون مديريّت همسر خود حتا قادر به اداره ی زندگی خود نيز نبود. 1

دختر داشتن هم از بزرگترين موهبت ها محسوب می شد. درست برعکس بسياری از شهر های آباد و پر جمعيّت که دخترزايی زن برای وی بد ترين سرافکندگی بحساب می آمد و برای مرد يک ننگ. در خانواده ی خودم هم تا حد زيادی خواهرسالاری حاکم بود، علی رغم زاده شدن ما در تهران. در خانه ی پدر بزرگم نيز عمه ام هميشه حرف آخر را می زد. همان عمه تنها کسی هم بود که در مقابل پدر بزرگم با جسارت ايستادگی می کرد. 1

اين موضوع مضحک و کمی هم تاسفبار را هم بياورم که آن عمه خانم درگذشته ی من، گاهی شوهر خود را نيز تنبيه بدنی می کرد. شوهر خواهر درگذشته بيچاره خودم نيز به محض خشمگين شدن خواهرم، لرزه بر اندامش می افتاد. اينها که می نويسم حقيقت است نه شوخی.
1

www.zadgah.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker